گفتوگو با نصرت ساکی همسر آزاده جانباز «علی نیسانی» - بخش نخست
تلویزیون داشت صحنه های آزادی اسرا را نشان می داد. یک لحظه بین اسرا چهره آشنایی دیدم. علی بود. چنان جیغ کشیدم که همسایهها ریختند خانهمان. پرسیدند چه خبر شده؟ گفتم: من علی را در تلویزیون دیدم. کسی حرف مرا باور نکرد. یکی از همسایه موقع رفتن گفت: این زن زده به سرش. بیچاره پاک دیوانه شده.
کد خبر: ۴۰۳۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۶