خاطره فرزندان شهدا

خاطره فرزندان شهدا
دل خاطره‌هایی از دختران شهدا

دو نگین انگشتر تنها یادگار پدر و مادر شهیدم/سفارش یک شهید به فرزندی که هرگز او را ندید

رقیه‌جان! عزیز دلم! فکر نکنی دوست دارم ازت جدا بشم. نه! مجبورم بابایی. ریزریز اشک‌هایش جاری شد و در حالی که با انگشتانش موهایم را چنگ می‌زد زیر لب گفت: «دخترم! می‌رم تا دیگه رقیه‌ها و سکینه‌ها سیلی نخورن.
کد خبر: ۵۵۳۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۲۵

پربیننده ها