خاطرات اسارت/
بار اول ساعت دوازده شب پیچ رادیو را باز کردیم. باباخانی خبرها را شنید و به همه مان گفت. ما بعد از مدتی طولانی از کشورمان با خبر شدیم. روزهای بعد باباخانی اخبار را گوش می داد و روی زرورق پاکت سیگار تند نویسی می کرد. خودکارمان جوهر تمام کرده بود و او با فشار نوک خودکار روی زرورق، طوری که فقط خودش می توانست بخواند، خبرها را نوشت.
کد خبر: ۵۸۱۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۴