علی عطاران
دلنوشته یک خادم دفاع مقدس؛

لباس‌ یادگاری

بسته را که باز کردم از دیدن محتوای بسته اشک در چشمانم حلقه زد. حدسم درست بود؛ وسایل پسر شهید همسایه بود. حالا و در روزگار بی مادری آن لباس‌ها و وسایل شهید جز نخاله‌های ساختمانی شده بود و باید دور انداخته می‌شد.
کد خبر: ۶۸۷۳۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۷

پربیننده ها