بُرشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛
در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» آمده است: «آن پول خیلی برکت داشت. خیلی از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتی مشکلی از لحاظ مالی نداشتم. خیلی دعایش کردم. آن روز خدا ابراهیم را رساند. مثل همیشه حلال مشکلات شده بود.»
کد خبر: ۳۰۹۲۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۵
بُرشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛
در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» آمده است: «شب وقتی از زورخانه بیرون میرفتم، گفتم: داش ابرام حوزه میری و به ما چیزی نمیگی؟ یکدفعه با تعجب برگشت و نگاهم کرد. فهمید دنبالش بودم. خیلی آهسته گفت: آدم حیفه عمرش رو فقط صرف خوردن و خوابیدن بکنه.»
کد خبر: ۳۰۲۵۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۱۳
برشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛
در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم 2» آمده است: «استادکارِ من که از بستگان دور ما بود، یکباره با موتور جلوی ما آمد و با عصبانیت گفت حالا جرات کردی سرکار نیای و دنبال دوست و رفیق بری؟ بعد پیاده شد و جلوی ما آمد. او که ابراهیم را نمیشناخت، یکباره کشیده محکمی زد تو صورت ابراهیم، من هم با خودش برد توی محل کار.»
کد خبر: ۲۹۷۲۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۶