به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، صحنه حضور اقشار مختلف مردم از دانشآموز و دانشجو گرفته تا پزشکان و مهندسین بود. کسانی که برای ادای دِین به ایران اسلامی در جبههها حاضر شده و بدون هیچ چشمداشتی در مقابل دشمنان تا بُن دندان مسلح ایستادگی و مقاومت کردند.
بسیاری از پزشکان و پرستاران نیز از همان آغاز حمله صدام به کشورمان در شهرهای مرزی حضور یافتند و گاهاً پزشکانی در جبههها حضور مییافتند که در مواقع نیاز با انجام وظایف یک پرستار به مداوای مجروحان میپرداختند و با وجود کمبود تجهیزات به کارهای بزرگی دست زدند. متن زیر گفتوگوی دکتر حمیدرضا تقیپور، رزمنده و پزشک دوران جنگ تحمیلی با خبرگزاری دفاع مقدس است. وی در حال حاضر معاون رییس بیمارستان بقیهالله و از جراحان قلب این بیمارستان است.
دکتر حمیدرضا تقیپور درباره نحوه حضور خود در جبهههای حق علیه باطل اظهار داشت: نخستین بار در سال ۱۳۶۱به عنوان یک بسیجی ساده به جبهه رفتم. از سوم دبیرستان تا زمانی که وارد دانشگاه طب مشهد شدم، به عنوان دیدهبان لشگر ۵ نصر خراسان در منطقه حضور داشتم و پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران و حمله منافقین به خاک کشورمان، دانشجوی سال چهارم و پنجم پزشکی بودم.
وی افزود: در طول سالهای جنگ و قبل از آنکه به عنوان پزشک به منطقه اعزام شدم از آنجا که مسئله دفاع از میهن و اسلام در میان بود به عنوان یک بسیجی ساده به جبهه رفتم و زمانی که دانشجوی پزشکی شدم به همراه یک تیم پزشکی در جبهه حضور پیدا کردیم.
تقیپور ادامه داد: پس از آنکه نیروهای سپاه، بسیج و ارتش در "عملیات مرصاد" منافقین را به عقب راندند، ما وارد شهر اسلام آباد و پادگان اللهاکبر که در آن زمان در دست نیروهای ارتش بود،شدیم. بیمارستان پادگان در اختیار ما قرار گرفت و در قالب یک گروه پزشکی متشکل از پزشک، پرستار و دانشجوهای پزشکی در آنجا مستقر شدیم. کارهای مقدماتی مثل پانسمان را برای مجروحانی که به بیمارستانها منتقل میکردند انجام میدادیم و آنها را برای مداوای بیشتر به کرمانشاه اعزام میکردیم.
معاون بیمارستان بقیه الله گفت: ما در همان پادگان ارتش که امکانات زیادی هم نداشت تا شب کار میکردیم. شهر هنوز کاملا پاکسازی نشده بود و منافقین در خانهها پنهان شده بودند. یادم هست یک شب روحانی عزیزی که همراه ما در بیمارستان حضور داشت پیشنهاد داد نماز جماعت برگزار کنیم و چون برق نبود با فانوسهایی که در اختیار داشتیم نماز را برگزار کردیم.
با شروع نماز صدای پایی از زیر شیروانی شنیده شد. جز سربازی که جلوی در نگهبانی میداد، کادر پزشکی بدون اسلحه در نمازخانه نماز میخواندند. نماز را تمام کردیم. من که سابقه حضور در جبهه را داشتم از بسیجیها اسلحه گرفتم و به همراه نگهبان به طرف شیروانی رفتیم. در شیروانی را شکسته و با اسلحه و چراغ قوه وارد شیروانی شدیم؛ بعد از کمی جستوجو، سه تن از منافقین را که دونفر از آنها زن بودند پیدا کردیم.
تقیپور افزود: آن سه نفر منافق اعتراف کردند که از ترس بچههای سپاه و بسیج در بیمارستان پنهان شده بودند. بعد از این اتفاق تا 20 روز هر شب سه نفر از بچهها نگهبانی میدادند تا از منافقین به بیمارستان حمله نکنند.
وی با بیان خاطرهای از عملیات مرصاد گفت: نیروهای سپاه بعد از یک هفته از آغاز عملیات مرصاد، شهر اسلام آباد غرب را بازپس گرفتند. در پادگان الله اکبر که حرکت می کردیم، چند تن از منافقین را از داخل تانکهای سوخته بیرون میآوردیم.
معاون بیمارستان بقیه الله گفت: در زمان جنگ بسیاری از پزشکان، دانشجوهای پزشکی و اساتید دانشگاهها به صورت داوطلبانه و بدون هیچگونه اجباری به جبهه میرفتند. زمانی که در سال ۱۳۶۱ و در عملیات بدر از ناحیه کمر به شدت مجروح شده بودم که به بیمارستان صحرایی در پشت هورالعظیم که عمل های جراحی بزرگی انجام می گرفت،منتقل شدم.