به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، هفتمین نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس در حالی برگزار شد که 28 سال از پایان جنگ تحمیلی میگذرد. این فاصله آنقدر زیاد نیست که از قهرمانانش نشانی نمانده باشد، هنوز پدران و مادران شهدا زندهاند و چه بسا چشم به راه آمدن یادگاری از فرزندشان باشند.
قدم زدن در این نمایشگاه به تنهایی ذکر مصیبتی برای فراموشی عزیزانی است که روزگاری در این شهر نفس میکشیدند. نمایشگاه دفاع مقدس تشکل و میتینگ اصلاحطلب و اصولگراها نیست که یکدیگر را تحریم کنند. همه باید پاسخگوی این غربت باشند.
از مسئولین مصلی امام خمینی (ره) که به قول یکی از غرفه داران در را دیر به روی آنها باز میکند تا ستاد برگزاری جشنواره که تبلیغات مناسبی نکرده تا شهرداری که حتی یکی از بیلبوردهای کیف و کفش چرم و ماشین و شکلات را به این نمایشگاه اختصاص نداد، تا صدا و سیما که تیزری پخش نکرد و وزارت محترم ارشاد که این اواخر آثار اروتیک را منتشر میکند و با تفاخر از آن یاد میکند، اما قدمی برای این نمایشگاه برنداشت.
نمایشگاه مد و لباس گویا دغدغه همه فعالان فرهنگی است و نمایشگاه دفاع مقدس بدل به مراسم ختمی شده که برای شهدا گرفته میشود. مسئله شهدا اختصاص به همه دارد؛ چقدر از اهل سنت و ارامنه و کلیمیان و زرتشتیها در این جنگ به شهادت رسیدند و جانباز شدند که زندگیشان رفاه بسیاری از مدیران را نداشت. مسئله جنگ تحمیلی مسئلهای دینی و ملی است. حتی اگر دین نداریم کمی مردانه نگاه کنیم و ببینیم چه چیز را برای به دست آوردن چه چیزی از دست میدهیم.
«مهدی همدانی» پسر سردار شهید همدانی که برای رونمایی از کتاب «عمو سلامت» در این نمایشگاه حضور یافته بود، با دریغ و حسرت از این فرصت از دست رفته یاد میکند و میگوید: «قدم زدن در این غرفه غصه آدم را زیاد میکند.»
تعداد غرفه داران این نمایشگاه از تعداد بازدیدکنندگان بیشتر است. البته اگر یکی دو خبرنگار و چند تصویربردار و کارگران مصلی را هم جز بازدیدکنندگان به حساب بیاوریم.
یکی از غرفهدارن میگفت: اگر این نمایشگاه برگزار نشود بهتر از این است که این گونه برگزار شود. حتی در ورودی نمایشگاه روی در و نردهها و دیوارها نشانی از پوستر نمایشگاه نبود. مردم از کجا باید بدانند که چنین نمایشگاهی در حال برگزاری است؛ وقتی هیچ خبری از آن در شهر وجود ندارد!
در روایت سوم فیلم هیهات جملهای تکان دهنده وجود دارد؛ پسری جوان به منطقه مین گذاری رفته تا خودش اقدام به خنثی سازی آنها کند، درحالی که بزرگترهای محله در حال جمع کردن امضا و طومار هستند تا مسئولان شهر فکری به حال مینها بکنند. پسر به عمویش که قصد منصرف کردن او را دارد میگوید: در زمان جنگ رزمندگان بدون اسلحه جنگیدند و امضا و طوماری برای مسئولین نفرستادند. چون نتیجهای ندارد.
کارد که به استخوان برسد دیگر مصلحت اندیشی معنایی ندارد؛ اگر برگزاری این نمایشگاه به دست مردم بود مدیران یاد میگرفتند که برای برگزاری نمایشگاه دفاع مقدس چگونه عمل کنند. جشنواره مردمی عمار این گونه عمل کرد و موفق شد. در زمان برگزاری این جشنواره کمتر مسجد و نهادی است که فیلم اکران نکند. حتی مدیران جشنواره عمار طوری برنامهریزی کردهاند که اکران این فیلمها در محافل خانوداگی هم امکان پذیر است. چرا ستاد برگزاری نمایشگاه از این تجربهها استفاده نمیکند.
وقتی قرار است مدیران فرهنگی ما در حوزه دفاع مقدس کاری کنند. بهتر است راهی را که «نادر طالب زاده» رفت بروند و با واگذاری برگزاری نمایشگاه کتاب به مردم و سپردن کار به آنها منتی بر سر شهدا نگذارند.
مسئولین مصلی حتی شرط میزبانی را هم رعایت نمیکردند. در ساعت کار نمایشگاه که در نیم طبقه دوم برگزار میشد، کارگرانی در طبقه همکف کار میکردند و صدای ابزار و جابجایی وسایلشان هر لحظه به گوش میرسید.
حتی ستاد نمایشگاه هم در برگزاری نشستها برنامهریزی درستی نداشتند. نشست ادبیات دفاع مقدس استان اصفهان با احتساب میهمان، کارشناس و مجری به 10 نفر نمیرسید. مراسم تجلیل از «محبوبه معراجیپور» با 45 دقیقه تاخیر برگزار شد. این مراسم که قرار بود یک ساعت باشد ظرف مدت 15 دقیقه به پایان رسید. طبق مشاهدات انجام شده در غرفهای که به کودکان اختصاص داشت برخی غرفهداران و دوستان آنها دارت بازی میکردند.
سوالها زیادند و پاسخگویی نیست و هرکس توپ را به زمین دیگری میاندازد. مهدی همدانی درباره مکان برگزاری نمایشگاه میگوید هر جای دیگری نمایشگاه برگزار میشد باز هم وضع همین بود. مشکل از جای دیگری است؛ که باید نشست و آنها را آسیب شناسی کرد.
در روزگاری که بیشتر از پیش نیازمند ترویج و تبلیغ دفاع مقدس و رفع شبهات در این زمینه هستیم، برگزاری چنین نمایشگاهی در حکم سنگری مستحکم میتوانست عمل کند. اما چنین اتفاقی نیفتاد و نبود بازدیدکننده در حکم خالی کردن شهر برای ورود دشمن است. اگر چنین در نظر بگیریم که دشمن این فضاها را رصد نمیکند باید به بصیرت خود شک کنیم!
این بیاقبالی ارتباطی به مردم ندارد. بارها در مراسم تشییع و غبارروبی مزار شهدا، راهیان نور و... شاهد این حضور بودیم و همچنان خواهیم بود. آنچه از شهدا در دست داریم به خاطر همت مردم است. مردم شهدا را عضوی از خود خانواده خود میدانند و برای هر برنامهای که به شهدا ارتباط داشته باشد، در صف اول ایستادهاند.
نمونه آن اقدام «ننه عصمت» برای بافتن دستکش بود. این بانوی پیر یزدی در ایام جوانی برای رزمندگان جنگ تحمیلی دستکش میبافت و در ایام پیری همزمان با جشنواره عمار برای مدافعان حرم دستکش میبافد و بدون بیانیه و سخنرانی موجی ایجاد کرد و دختران جوانی را ترغیب کرد که برای سربازان مدافع حرم شال و کلاه و دستکش ببافند.
کسانی که در سال گذشته در ایام جشنواره عمار به سینما فلسطین رفتند
شاهد حجم کمکهای مردمی به مدافعان حرم بودند. این فضا یادآور ستادهای مردمی در پشت جبههها و در زمان جنگ بود. جالب اینکه همه مردم با هر شکل و ظاهری به سینما فلسطین برای اهدای لباس گرم میآمد.
این فضای حماسی و عاطفی در جشنواره عمار را نه نادر طالب زاده بوجود آورد و نه سیاستگذاران جشنواره، بلکه این خود مردم بودند که این حماسهها را بوجود آوردند. در حقیقت دبیر جشنواره عمار مردم هستند.
چرا در نمایشگاه کتاب دفاع مقدس چنین قدمی برداشته نمیشود؟ این رخوت و سستی نتیجهای جز هدر رفت پول ندارد. چنین سرمایه گذاری میتوانست در خدمت جشنواره عمار قرار بگیرد. چرا که این جشنواره جایگاه خود را پیدا کرده و فرزند زمانه خویش است. جامعه فرهنگی ما نیازمند عمارهای بسیاری است؛ به شرط آنکه داعیهداران جبهه فرهنگی خود را نبینند و جزیرهای عمل نکنند.