آيا توجيه و دلايل نظامي نيز براي ورود نيروهاي ايران به خاک عراق وجود داشت؟
بله؛ايران با محاسبه و بررسي ملاکهاي نظامي نيز، موظف و بلکه مجبور بود به جنگ ادامه دهد. در توضيح اين اجبار، عوامل و دلايل زير قابل توجه است:
پس از فتح خرمشهر هيچگونه پيشنهادي براي صلح از هيچ مجمع رسمي و بينالمللي ارائه نشد و پيشنهادها تنها در حد آتشبس بود؛ ولي براي عدم پذيرش آتشبس نيز وضعيت زير حاکم بود:
الفـ ارتفاعات آقداغ، قلاويزان، ميمک و مهريز در اختيار عراق بود و دشمن بر شهرهاي قصر شيرين و مهران و دشت ميمک تسلط ديد و تير داشت و علاوه بر آن، نفتشهر نيز همچنان در اختيار عراق بود، لذا توازن نظامي به نفع اين کشور سنگيني ميکرد.
بـ به علت آن که عقبه اصلي ارتش عراق آسيب اندکي ديده بود و اشتهاي تجاوز همچنان در سران حکومت عراق وجود داشت، لذا امکان تجاوز عراق همچنان پابرجا بود.
جـ پس از عمليات بيتالمقدس، فاصله عراق با شهرهاي اصلي ايران در جنوب (آبادان ـ خرمشهر) 500 تا 700 متر بود؛ ولي ايران از شهر اصلي عراق در اين منطقه 17 کيلومتر فاصله داشت، لذا با توجه به برتري عراق و با توجه به اين نکته که امکان تجاوز عراق منتفي نشده بود، لذا برتري عراق، همچنان تهديدي عليه تماميت ارضي ايران به شمار ميرفت.
دـ با توجه به باقي ماندن شاکله کلي ارتش عراق، خطر حمله مجدد به خاک ايران وجود داشت و نبودن تضمين بينالمللي و منطقهاي براي جلوگيري از تجاوز مجدد عراق به ايران، بر اهميت و جدي بودن اين تهديد و خطر ميافزود. بنابراين تدبير و انديشه نظامي حکم ميکرد تا زماني که دشمن خطرناک است و امکان تجاوز مجدد وجود دارد، او را تا حدي که امکان تجاوز را مرتفع ميسازد، به عقب راند. همچنين از برتري نظامي خود براي ايجاد فضاي مناسب جهت برقراري صلح با ثبات استفاده کرد؛ کاري که ايران به آن پرداخت.