شعر - رايحه پيراهن

کد خبر: ۱۱۱۳۰۸
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۸۵ - ۱۵:۵۶ - 02October 2006

مي‌داد نسيم سحري بوي تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
صد مصر پُر از يوسف و يعقوب، ندارد
اي گم شده‌ام، رايحة پيرهنت را
همچون دل ما بشكند آن دست كه بشكست
اي سرو چمن! قامت دشمن شكنت را
امروز به هنگام عروج تو ملايك
گفتند به من قصّة پرپرزدنت را
گفتند كه چون لالة پرپر شده‌ ديديم
در روضة گل رنگ حسيني، حسنت را!
يكپارچه جان بيند و دل جاي تن تو
صاحب‌نظري گر بگشايد كفنت را!
جسم تو همه جان شد و پيوست به جانان
ديگر ز چه گيريم سراغ بدنت را؟



نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار