«... اين را اول بنويسيد كه من هيچ نسبتي با شهيد بسيار عزيز، محمدعلي رجايي ندارم، صرفاً يك تشابه اسمي دارم، البته خدا را شكر ميكنم كه اگر با ايشان نسبتي داشته باشم، با همة اينها، من از ارادتمندان هميشگي ايشان در قبل و بعد از شهادتشان بوده و هستم...».
غلامعلي رجايي، سال 1336 در دزفول بدنيا آمده است، قبل از انقلاب اسلامي، در جريان پيروزي انقلاب و بر اثر فعاليتهاي سياسي و فرهنگي كه داشته، چندي را در زندانهاي رژيم گذشته گذرانده است. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، در كميتهها و كانونهاي فرهنگي فعاليت داشته و با آغاز جنگ تحميلي وارد سپاه پاسداران شده است و تقريباً تمام دوران 8 ساله دفاع مقدس را در مسؤوليتهاي تبليغي و فرهنگي، در جبهههاي نبرد حق عليه باطل حضور داشته است.
وي اولين مجموعة خود را با عنوان« روايت عشق» كه مجموعهاي از خاطرات و نوشتههاي خودش از دوران جنگ تحميلي است، چاپ و به بازار كتاب عرضه نموده است. رجايي، تا كنون بيش از 30 كتاب به چاپ رسانده كه برخي از آنها مربوط به سيره زندگي امام خميني(ره) و خاطرات جنگ و شهادت است و در حال حاضر نيز در حال طي كردن مراحل آخر دكتراي خود در رشته تاريخ در دانشگاه تربيت مدرس ميباشد. او كه هماكنون مشاور معاونت انتشارات و تبليغات سازمان فرهنگ و ارتباطات و عضو هيأت مديره بنياد انديشه اسلامي است، در محل كارش فرصتي به ما داد تا پاي صحبتهايش بنشينيم، اين گفتوگو را پي ميگيريم: استقبال مردم از آثار جنگ، بخصوص كتابهايي كه به سيره شهدا ميپردازد، چگونه است؟
ما بايد بپذيريم كه آثار مربوط به جنگ، مخاطب خاص خودش را دارد، همة افراد جامعه، دعاي كميلخوان و دعاي ندبهخوان نيستند و نبايد هم توقع داشته باشيم كه كتاب جنگ بخوانند، بخصوص بعد از پذيرش قطعنامه، انگيزهها، رغبتها و زمينههاي رجوع به اين آثار كم شده است و علت آن هم، پرداخت ضعيف دستاندركاران اين عرصه بوده است، يعني اگر كارهاي مربوط به جنگ، خوب ارائه و تبليغ ميشد، جامعه هم از آنها، استقبال خوبي ميكرد. به نظر من، هم جامعه رغبتش به اين كار كم شده و هم كساني كه متولي امور هستند، خوب عمل نكردند و اين دو، دست به دست هم داده و سطح اين كارها را كاملاً پايين كشيده است. نكته مهم ديگر اينكه هر چند نويسنده جنگ نسبت به سابق تا حدودي بيشتر شده، كه اتفاقاً خوب هم هست، اما آفتهايي هم دارد و آن آفت هم اين است كه بعضاً از كتابهاي ديگران برميدارند و چسب و قيچي ميكنند و يك كتاب بيرون ميدهند. لذا چون به نوع پرداختهاي اينگونه، كنترل و نظارتي نميشود، همين امر باعث شده كه ما بياييم و هر متن ضعيفي را به عنوان دفاعمقدس چاپ كنيم، در حاليكه اين كار، خدمت به دفاع مقدس و جنگ نيست. شما فرموديد، آثار جنگ، مخاطبهاي خاص خودش را دارد، فكر نميكنيد همين نوع ديدگاهها و در طول سالهاي گذشته باعث شده است كه از اين نسل در حاشيه جنگ غافل شويم؟ چرا؟ اين وجود دارد، اما اينكه من گفتم مخاطبهاي خاص، نه اينكه هركس كه حزباللهي، متدين و جبهه رفته است مخاطب آثار جنگ است، نه، چه بسا ما مخاطباني براي اين آثار داشته باشيم، كه چندان ارزشي نيستند، ولي بايد بپذيريم كه به اين عرصه، از اول مُهر مظلوميت خورده است، يعني هم در زمان جنگ و هم بعد از جنگ، البته نه اينكه به آن ظلم شده باشد، بلكه از آن غافل شدهاند، يعني گوهرهايي كه در اين دريا وجود دارد، هيچگاه استخراج نشده و كمتركسي هم به فكر استخراج آنها بوده است،
واقعاً اگر كسي بيايد درياي جنگ را مورد كاووش قرار دهد، به نظر من،حتي40 - 50 سال هم برايش كم است. ورود به اين درياي بيكران و استخراج ناگفتهها و ناشناختههاي جنگ، به عهده كيست؟ كار اهل قلم است، كساني كه قلبشان براي اين مردم، براي اين فرهنگ و براي دين ميتپد، چرا كه جنگ ما با دين گره خورده بود و اين محرك اصلي جامعه ما در دفاع از انقلاب و كشور بود. از طرفي، متولي اين نوع كارها نهادهاي فرهنگي هستند كه آنها هم به سهم خودشان مقصرند و در اين زمينه كوتاهي كرده اند. به نظر ميرسد دستگاهها و مقامات متولي اين امور بايستي نقش بيشتري را ايفا كنند كه متأسفانه الآن كمتر ايفا ميكنند، آنها نبايد به اين كار به عنوان يك شغل نگاه كنند. براي مثال، الآن بعضي از آثار من، كه فكر ميكنم در تاريخ اين مملكت، جاي خود را باز خواهد كرد و باز كرده است، در حد محدودي چاپ و ناياب شده، در حالي كه مطمئنم جامعه عطش خواندن آنها را دارد، و همانطور كه انتظار ميرود، نهادي كه متولي ترويج فرهنگ شهادت است، بايد نه تنها باعث توقف بيشتر اين آثار نشود، بلكه باعث تقويت و تسريع در نشرآنها نيز بشود. اين چيزي است كه من به عنوان مانع ميبينم و نويسنده هم وقتي با چهار تا مانع برخورد كند، كار خودش را عوض كرده و ميرود سراغ جايي كه بدون دردسر، فرصتهاي خود را تبديل به احسن كند. به نظر شما، نقش مطبوعات و رسانهها، طي سالهاي گذشته و جهت ترويج فرهنگ جنگ و شهادت چگونه بوده است؟ فكر ميكنم به جز چند نشريه محدود، بقيه نشريات و رسانههاي ما با جنگ و ترويج فرهنگ شهادت فاصله گرفتهاند، اگر نگوييم قهر كردهاند. من چندي قبل با سردبير يك روزنامه كه الآن تعطيل شده صحبت ميكردم، گفتم در مقابل سيل اتهاماتي كه به شما زده ميشود و شما هم كه بچه مسلمان هستيد، چرا در روزنامه خودتان هيچ ذكري از شهدا نمي كنيد؟ گفت: ديگران ميكنند. گفتم: ديگران براي خودشان،شما چرا؟ و هيچ پاسخي نداشت. اين البته نصف حقيقت بود، قاعدتاً اينها به دنبال فرهنگ جامعه، به سمت ديگري حركت ميكنند، مشكل فروش نشريه، يكي از مشكلات آنهاست و از آنجايي كه احساس ميكنند خوانندگانشان زمينة پذيرش اين نوع فرهنگ را ندارند و درج اين مطالب، باعث ريزش مخاطبان و تيراژشان ميشود، ميروند سراغ فوتباليستها و هنرپيشهها كه تيراژشان بالا برود و همين هم باعث ميشود كه به سراغ ارزشها نروند. البته ما افراط را هم نميپذيريم، اينكه ما بعد از 17 سال كه آتش جنگ خاموش شده است، بياييم و بگوييم «جنگ اگر مردي برگرد!» درست نيست، جنگ نياز نيست برگردد، بلكه ما بايد ببينيم اين قطعه نوراني كه 8 سال در كشور ما پديد آمد، چه دستآوردها و نتايجي ميتواند براي تربيت اين نسل داشته باشد.
الآن بايد بحثهاي انساني را از جنگ بيرون كشيد، امروزه عشق را از خاطرات جنگ بيرون كشيدن و فاصله و گسيختگي فرهنگي را مشخص كردن و به جامعه نشان دادن، به نظر من تبيين جنگ است، حتي اگر بعضيها از آن بوي ضدجنگ استشمام كنند مانعي ندارد، ما اگر بخواهيم، امروزه نمادهاي نظامي جنگ را به رخ بكشيم، نه تنها فايدهاي ندارد، بلكه تنفر هم ايجاد ميكند. بحث دربارة جنگ ميتواند خيلي شيرين و جذاب باشد، اگر چه باطن تلخي داشته باشد، به شرطي كه هنر مندانه به آن پرداخته شود. من با پرداخت كليشهاي و قالبي جنگ در روزنامهها موافق نيستم، بعضي از اين صفحهها كه الآن هفته اي 2 بار در روزنامه بسته ميشود، براي جنگ خوب است، ولي آنطوري كه اين صفحهها بسته ميشود، آنقدر كليشهاي و تكراري هستند كه حتي خود من كه نويسنده جنگم، رغبتي به خواندن آن ندارم. به نظر من بايد سازوكار بهتري براي ترويج فرهنگ جنگ پيدا كرد، هر چند، جنگ و مباحث ارزشي مخاطبهاي خودش را دارد. مهم اين است كه اين مخاطبها ريزش پيدا نكند و مهمتر اينكه تلاش كنيم تا رفته، رفته بر دامنة مخاطبان نيز افزوده شود. امروز بجاي اينكه مردم را به موزه شهدا بكشيم، بايستي موزه شهدا را ببريم توي مردم و اين چيزي است كه الان در دنيا هم مطرح است، كتاب را ميبرند در خانه تا اينكه آدمها را بكشند به كتابخانه، چون افراد به هزار دليل ممكن است به كتابخانهها نيايند. شبهاي خاطره از ابتكارات خيلي خوب و مفيدي است كه فرهنگ جنگ را ترويج ميكند، اما مراسم بزرگداشت شهدا كه گذاشته ميشود، اينگونه نيست، چون غالباً در اين كنگرهها پرسنل نهادهاي مرتبط و يا اعضاي نيروهاي مسلح، سالن را پر ميكنند و آن كسي كه بايد به اين نوع كنگرهها بيايد و بفهمد چه خبر است، پشت در ميماند، يا نميآيد و يا فكر ميكند كه جايش آنجا نيست.
من در بعضي از اين كنگرهها شركت كردهام، ديدهام كه حاضرين همه مخاطبين هميشه هستند، يعني كساني كه نياز به اين مطالبي كه در اين كنگرهها مطرح ميشود، ندارند، چون در اين مسير رشد كرده و در فرهنگ آن ذوب شدهاند، لذا به نظر ميرسد اين سازوكار ترويج فرهنگ شهادت، بايد عوض شود. نوع استقبال مراكز فرهنگي از انتشار مجموعههاي جنگ و شهادت چگونه است؟ مباحث دفاع مقدس و ايثار و شهادت، اگرچه متولي دارد، ولي متوليان آن آنگونه كه بايد و شايد، موفق نبودهاند، اكثراً كتابها درمرحلة چاپ اول مانده، حتي گاهي موفق نشدهاند كه چاپ اول را هم توزيع كنند. معمولاً به دليل اينكه اكثر اين مراكز، كتابهاي جنگ را نميخواهند تجديد چاپ كنند و در صدد چاپ كتابهاي جديدتر هستند، اين كتابها در حد يك نوبت چاپ مانده است. كلاً برخوردها، برخورد خوبي با كتابهاي جنگ نيست، اين نوع كتابها، متأسفانه هم خوب توزيع نميشود و هم تيراژ خيلي كمي دارد و هم تبليغات خوبي براي آن نميشود. شما به دليل رواننويسي، جاذبههاي خاصي در نوشتههايتان وجود دارد و خوب با مخاطبان ارتباط برقرار ميكنيد، چه توصيهاي براي نويسندگان نسل امروز داريد؟ من در نوشتههايم سعي كردهام روشي را كه مربوط به رشته دانشگاهيام كه تاريخ است و با درنظر گرفتن نقش تاريخ در حافظه ملتها و فرهنگها، حفظ كنم، من در نوشتههايم، جنگ را، آتش و تبادل گلوله نديدهام، بلكه به لحاظ انساني به آن و انقلابي كه در انسانها ايجاد كرده است، نگاه كردهام. لذا پيشنهاد ميكنم دوستاني كه در اين زمينه ميخواهند كار كنند، روشمند كار كنند و از پراكندهكاري و كپي زدن، خودداري كنند و سبك و سياق خاص خودشان را داشته باشند. نويسندگان جنگ، بهتر است بروند به دنبال سبكهاي جديد، جنگ هم حالا حالاها ظرفيتهاي استخراج و بهرهبرداري نشدة زيادي دارد كه اين دوستان ميتوانند از آن استفاده كنند، مثل تبيين روزهاي اول جنگ و يا تحقيق پيرامون امدادهاي غيبي هشت سال دفاع مقدس و صدها موضوع ديگر.
گفتگو از: علي موحد