گلوله توپي درست به وسط ماشينشان خورد و آب را به آتش کشيد ماشين قطعه قطعه شد دست و پاي آهنگري و يزداني نيز به اطراف پرت شد آتش از لاشه باقي ماندهاش زبانه ميکشيد و اطراف پل را روشن ميکرد قربانعلي قصد داشت مقداري از پودر بدنشان را در کيسهاي ريخته، براي خانوادهشان بفرستد، در يک لحظه به ياد مادر خودش افتاد و از کارش منصرف شد.
منبع : سايت صبح