از نامه هاي شهيد شيميايي حسين صدري، خطاب به خانواده اش

کد خبر: ۱۱۲۵۷۱
تاریخ انتشار: ۰۶ اسفند ۱۳۸۵ - ۱۴:۲۷ - 25February 2007

پدر و مادر و خواهران و برادرم؛ سلام عرض مي کنم.

انشاالله که در سايه پروردگار عالميان با سلامتي و موفقيت هر چه بيشتر در پيشبرد اهداف مقدسه اسلام بکوشيد و هر روز بيشتر از ديروزتان خدا گونه تر شويد و بدانيد که عنايت خداوند هميشه با شما و ديگر مسلمانان هست.

پدر عزيز، مادر عزيز و مهربانم، نگران ما نباشيد که بحمد الله من و ساير و برادرانم سالم هستيم و دعا گوي شما و تمامي مومنين .

اصلاً براي چه نگران باشيم؟ چرا که به رحمت خدا دل بسته ايم  و تنها ناراحتي مان اين است که مبادا خداگناهان گذشته ما را نيامرزد و يا توفيق بندگي او راپيدا نکنيم. ولي باز اميد به رحمت او داريم.

 راستي گاهي با خود فکر مي کنم که اگر انقلاب نمي شد اگر دوستانمان شهيد نمي شدند، اگر دشمنان گلوي ما را نمي فشردند، اگر محاصره هاي اقتصادي نبود، اگر مسئله درگيري ها در تهران و ساير جاها نبود،  اگر سختي نبود و اگر جنگ نبود و خلاصه اگر هاي ديگر.... نبود.سرنوشت ما چه مي شد؟

هيچ شايد هر کدام از ما بندگان خدا به فکر درآوردن لقمه ناني بي سر وصدا و يا شغل پردرآمدي و چرخانيدن خودمان بوديم و خلاصه دنبال اين بوديم که پنجاه شصت سال عمرخود را طوري بگذرانيم که وقتي مي ميريم حتي همسايه هم خبر نشود و خلاصه مثل کبک سرمان را در برف فرو مي برديم و جايي را جز سوراخي که در آن صرف کرده بوديم نمي ديديم و منتظر مي شدم تا کي به دست صياد اجل بيفتيم و وقت  آن به خود مي آمديم و فرياد مي زديم.

خدا وندا! عمري بده تا جبران کنيم ولي کار از کار گذشته بود.

پدر و مادر و خواهرانم وقتي که در اين فکر غرق شده ام و به خود مي آيم که؛

اين چه دستي بودکه ما را از خواب غفلت بيدار کرد و قدري به خود مي آيم و مي بينم اين نظر لطف خدا است و بس والا از پيامبر خاتم(ص) به بعد که حکومت امويان و عباسيان و پادشاهان وساير طواغيت، در  زمانهاي  مختلف بر مسلمين ظلم مي کردند ما مسلمين  همان طور بوديم که گفتيم.

همه در خواب غفلت بسر مي برديم و اينکه در دوره زندگي ما عمر ما بايد انقلابي به وجد مي آيد و رهبري چون خميني کبير اين فرزند پاک حسين ابن علي (ع) و شاگرد مکتب امام زمان (عج)رهبري کند  وامت مسلمان هم پشتيباني کنند را تاريخ به خود نديده است.

حالا در بستر جبهه ها در ميان سنگها و خاک ها به شهادت مي رسند و يا اينکه در خيابانها روي آسفالت هاي شهر ها و يا خيابانها مي غلتند و چه خوش شهادت مبارکشان باد .

ما که بايد برويم پس چرا داوطلبانه و مشتاقانه نرويم تا مگر با ريختن خونمان گناهانمان پاک شود و دين خود را  ادا کرده باشيم و انشاالله که بتوانيم در عوض رضايت خداوند را جلب کنيم.

واينک تو اي خواهر، از شهادت رجب بيگي ها دلگير مباش، چون آنان به کمال آرزوهاي خويش رسيدند و اين ماييم که که در اين مسافر خانه موقتي جا خوش کرده ايم.

گويي تا هميشه در اين خرابه خواهيم ماند اما وقتي بيشتر فکر مي کنم، باز هم عنايت را حس مي کنم،چه در ماندن، چه در رفتن، هر آنچه را که صلاح اسلام است خوش تر است0

از بهترين شهادت بهترين برادران که در جبهه ها در جريان طلوع فجر به ديدار خدايشان شتافتند نيز ناراحت مباش که

 اينک صداي شهادتشان به گوش جهانيان مي رسد که:  اي مردگان به پا خيزيد و از زيرپاي ستم طواغيت زمانه به در آييد و اطاعت از خدا کنيد که دين محمد (ص)زنده است و ما اين خوشيم که خون هر مسلمان که به جرم فرياد حزب فقط حزب الله ريخته شده است، اکنون در رگهاي مان جاري گشته و هر لحظه وجودمان را از جا مي کند که بر سر بت ها بکوبيم و بگوييم:

                                            حزب فقط حزب الله                  رهبر فقط روح الله

تواي پدر و مادر و خواهر و برادر بدان که زندگي درد است و رنج، رنج از دست دادن عزيزان.

و رنج دوري از شهيدان.

«أم حَسبتم ان دخلو الجنه ولما ياتکم مثل الذين دخلوا من قبلکم»

قرآن به ما مي گويد آيا چنين پنداشتيد که به بهشت داخل مي شويد در حالي که شما مانند آنان که قبل از شما بودند امتحان نشده ايد؟

اما خون شهيدان در اين دنيا به ديگران حيات مي بخشد و اسلام با اين خون ها  زنده است در اين جا با چشم مي بينيد که خون بر شمشير پيروز است.

مجاهدان راه خدا در جنوب حماسه ها آفريده اند ، خاک غرب را از کافران رنگين ساختند،کشتند وکشته شدند و پيروزي ها آفريدند.

در اينجا آنقدر پيروزي بزرگ بوده که خود صدام کافر هم اعتراف به شکست کرده، در اينجا واقعاً کمر صدام شکست. در حدود صد کيلومتر مربع از اراضي منطقه «شياکوه» را به خود اختصاص داده بود که همه به تصرف اسلام در آمد، اصلاً باور کردني نبود فقط با چند شهيد، عظيم ترين قله ها فتح شد و دشمن هزاران کشته داد و به بقيه هم با به اسارت درآوردند و يا ننگ فرار را بر قرار ترجيح دادند.

در جا هاي ديگر برادران با غرش الله اکبر در سنگر هاي ريختند و آنها را گرفتند و کشتند ويا بيرون کردند و همه سالم برگشتند 0

خلاصه، جايتان خالي بوده که روز ذلت صدام را ببينيد و بخنديد که يک پسر بچه 14 ساله چند کماندوي کلاه قرمز صدام را به اسارت گرفته بود.

بايد بگويم که تلافي خون رجب بيگي ها و ديگر شهيدان را  سر صدام درآوردند.

اينجا همه برادران سلام مي رسانند. شما هم سلام ما را به تک تک بچه ها برسانيد.

از بابت ما هيچ نگران نباشيد، منتظر دعاي همگي.

والسلام علي من التبع الهدي                                                                                        

سيد حسين صدري

نظر شما
پربیننده ها