ويژگي هاي مكتبي « انقلاب » در گفتار شهيد بهشتي - بخش دوم و پاياني

کد خبر: ۱۱۳۵۶۵
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۳۸۶ - ۱۶:۰۳ - 02July 2007
« امام با پيغمبر(ص ) در اين نكته يك وجه مشترك داشت كه تا موقع هجرت اجباريش از ايران و تبعيدش از ايران به تركيه و اقامت اجباريش در عراق و در نجف اشرف نتوانست شاهد پيروزي نهائي انقلاب باشد دوران دعوت پيغمبر (ص ) قبل از پيروزي نهائي انقلاب سيزده سال بود و دوران دعوت امام قبل از پيروزي شانزده سال بود چيزي نزديك به هم ; با اين تفاوت كه پيغمبر آن سيزده سال تقريبا بطور كامل در همان مكه گذراند اما طاغوتيان زمان اين فرصت را به امام ندادند كه اين شانزده سال را در قم (يعني كانون دعوت خود) بگذراند و امام بخش عظيمي از اين شانزده سال يعني سيزده سال تمام آن را در غربت گذراند حالا در اينجا ممكن است از من سئوال شود كه مگر نجف براي امام غربت بود و پاسخ من اين است كه بله نجف براي امام غربت بود براي اينكه امام در آنجا فرياد بر مي آورد اي نجف چرا ساكت نشسته اي و امام در نجف به انقلابيون ايراني مقيم عراق و يا انقلابيون عراقي مقيم عراق در رابطه با سئوالي كه از ايشان كرده بودند كه چرا اينجا حركت نمي كنيد پاسخ داده بودند من اينجا يك مهمانم . امام در تمام آن مدت سيزده سال ايران را همچنان پايگاه اصلي انقلاب اسلامي شناخت . » 11
« امام سيزده سال بصورت اجباري از كانون دعوتش دور مانده بودند و اين مدت را در اين اواخر هم چند ماهي را در فرانسه در يك دهكده اطراف پاريس (به نام نوفل لوشاتو) گذراندند در طول اين مدت رهروان راه اسلام و انقلاب اسلامي با همان رنج و شكنجه روبرو بودند كه پيروان محمد(ص ) در مكه اينجا هم ياسرها و همسران ياسرها سميه ها و مردان و زنان زجر كشيده در زير تازيانه كوبنده و داغ كننده دشمن اسلام و دشمن خدا و خلق خدا فراوان بودند و يا رساله امام را در خانه داشتند و يا چاپ مي كردند و پخش مي كردند به زندان افتادند و شكنجه كشيدند و كشته شدند. (چه ) از روحانيون و علما از طلاب و جوانان و دانشجويان از كارگران و پيشه وران و چه بسيار كساني كه در آن سال ها ناچار شدند خانه و كاشانه (خود) را ترك كنند . از اين جهات آن دوران چهارده ساله امام ـ از اواخر سال 42 تا اواخر سال 57 ـ كاملا مشابه سال هاي پر خشونت و پر رنج و شكنجه پيغمبر (ص ) در مكه بود و امام با همان شكيبائي و با همان پر اميدي و ايمان محكم و با همان قوت قلب كه پيغمبر آن سال هاي سخت را پشت سر گذاشت امام هم آن سال هاي سخت را پشت سر گذاشت » 12.
امام منبع ايمان و اميد
آري ! حضرت امام و يارانش چه قبل از تبعيد معظم له و چه پس از تبعيد (در 13 آبان سال 43 به دنبال سخنراني بر عليه لايحه ننگين كاپيتولاسيون ) كه به تركيه تبعيد و در سال 44 از آنجا به نجف اشرف منتقل شد تا سال 57 در كمال غربت و مظلوميت به مبارزات خود ادامه داد و حقيقتا هيچ كس به اندازه امام در راه به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي سختي و مشقت نكشيد. زيرا عوامل رژيم شاه از يك طرف باند شريعتمداري و متحجران مقدس مآب حوزه هاي علميه قم و نجف و انجمن حجتيه اي ها هم از سوي ديگر زنجيروار امام و يارانش را در هر فرصتي ـ پيدا و پنهان ـ مي كوبيدند.
البته در اين ميان از همه بدتر همان متحجران بودند كه ضربه آنها بدتر از دشمني هاي رژيم شاه بود بطوري كه حضرت امام خود در اين زمينه مي فرمايند : « خون دلي كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختي هاي ديگران نخورده است » 13 و باز در جاي ديگر فرموده اند : « آخوندهاي جيره خوار و ملي گرايان بي خبر از اسلام و مصالح مسلمين را از خود برانيد كه ضرر اينان بر اسلام از ضرر جهان خواران كمتر نيست . » 14 اما ياران امام خميني (ره ) علي رغم اذيت و آزارهاي وارده از سوي ساواك و متحجران از خدا بي خبر به مبارزات مكتبي خود در مقابل هر دو جبهه ادامه مي دادند و با ديدار مولايشان در تبعيدگاه و يا مشاهده پيام ها و نوارهايش در ايران روح خسته شان را در آبشار كوثرش مي شستند و جان تازه اي مي گرفتند آن چنان كه امام علي (ع ) از ملاقات پيامبر(ص ) به وجد مي آمد و قوت قلب مي گرفت زيرا ايمان سر شاري كه تمام وجود حضرت امام را احاطه كرده بود نور اميد را در دلش زنده مي كرد و همين ايمان و اميد نيز در ذره ذره تشعشع نگاهش و حرف حرف كلمات و سخنان و پيام هايش متجلي مي شد و جان تشنه پيروان و مريدانش را در كشاكش شكنجه ها و مشقات مسير مبارزه سيراب و اميدوار مي كرد و آنان را چه در ملاقات حضوري با بياناتش و چه هزاران كيلومتر آن سوتر با اعلاميه هايش به منظور تداوم انقلاب اسلامي نيرو و نشاط مي بخشيد و همه آنان را همواره به توكل بر خداوند و عمل به فرامين او توصيه مي نمود. براستي كه او همان تاثير را بر يارانش داشت كه پيامبر خدا بر مريدانش . چنان كه شهيد بهشتي مي گويد :
« فكر نكنيد اين جمله اي را كه مرحوم عالم مجاهد آيت الله طالقاني ـ رضوان الله عليه ـ در رابطه با امام پس از پيروزي مي فرمود اين مخصوص به دوران پس از پيروزي است . آيت الله طالقاني مي فرمود : كه هر وقت دچار دغدغه و نگراني از رويدادهاي سهمگين پس از پيروزي انقلاب مي شوم و دلهره پيدا مي كنم خدمت امام مي روم و مدتي با ايشان صحبت مي كنم دلم آرام مي گيرد قوت قلب پيدا كنم و بر مي گردم تهران اين مسئله فقط مختص دوران پس از پيروزي انقلاب نيست بلكه در همان دوران پانزده سال (مبارزه قبل از پيروزي ) هم همين طور بود هر كس از ايران به نجف مي رفت و با امام ملاقات داشت امام چنان قوي و قاطع و با ايمان و با يك ديد روشن به افق انقلاب و افق زندگي ملت ايران سخن مي گفت كه آدم وقتي بر مي گشت اميدوارتر و قوي دل تر مبارزات خودش را ادامه مي داد.
وجه تشابه قدرت بخشي امام با قدرت بخشي پيغمبر (ص ) (اين است كه ) اين قدرت بخشي و اين روح دادن و اين ايمان مجاهدان راستين را افزودن در طول اين مدت از نقش هاي پر ارج امام بود; درست شبيه نقشي كه پيغمبر اكرم داشت همان طور كه مي دانيد پيغمبر در مدت سه سال كه با عده اي از بستگانش در شعب ابي طالب (به سربرد) در آن سال هاي عسرت و تنگنا پيغمبر براي اين مسلمانان معدود زير سلطه و فشار در مكه هميشه آرام بخش بود. علي عليه السلام مي فرمايد : هر وقت در برابر مشكلات و سختي دچار ناراحتي و دلهره مي شديم بايد براي آرامش خاطر دست به دامن پيغمبر مي زديم . پيغمبر(ص ) ديدارش و سخنش و عملش براي ماها مايه آرامش خاطر و قوت قلب بود.
و امام نيز در آن سال هاي طولاني عسرت براي همه كساني كه با ايشان مكاتبه داشتند و يا ديدار داشتند زبانش و قلمش و كلماتش و چهره اش اميد بخش بود . من در سال 1348 يكبار توفيق داشتم كه امام را در نجف ملاقات كنم در آن سال ها رفتن به خانه امام در نجف هم از زير چشمان تيزبين ساواك جهنمي طاغوت خارج نمي ماند به همين جهت عده بسيار كمي به خانه امام آمد و رفت مي كردند حالا را نبينيد كه اگر امام در يك جائي نمودار شود ميليون ها (نفر از) عاشقان و شيفتگان چهره نورانيش بر او هجوم مي برند در آن موقع امام در آن خانه خيلي عادي در نجف با عده اي از دوستان و خانواده محترم شان زندگي مي كردند و آنوقت كه من رفتم شايد چهار نفر يا پنج نفر آمده بودند به ديدار امام با اينكه آنوقت ايام نوروز بود و نسبتا مسافر ايران به عراق زياد بود درست در همان سال هائي كه طاغوت جشن هاي تاجگذاري و دو هزار و پانصد ساله را به عنوان نشانه هاي محكم شدن ميخ حكومت طاغوتي خود در سرزمين ايران برگزار مي كرد يا مقدمات آنرا فراهم مي كرد فكر مي كنيد چهره امام چه چيزي را نشان مي داد امام چنان با چهره مطمئن و آرام سخن مي فرمود و با مسائل برخورد مي كرد كه هر ديدار كننده و بيننده محضرش را به آينده اميدوارتر مي ساخت . » 15
استمرار مبارزات اسلامي تا پيروزي
در اين ميان به دنبال گسترش فضاي خفقان و استبدادي كه ساواك در كشور حاكم كرده بود شاه هر روز دست به اقدامات جديدي به منظور تهي كردن جامعه از اسلام و ديانت مي زد چنان كه در مهرماه سال 1350 به برگزاري جشن هاي پرخرج 2500 ساله در تخت جمشيد پرداخت و بت پرستي و فردپرستي و باستان گرايي را به اوج خود رساند اندكي بعد با افزايش بي سابقه بهاي نفت به جاي آنكه درآمد نفت را صرف عمران و رفاه حال مردم محروم نمايد صرف تجهيز ارتش و ساواك و نيروهاي پليس و ژاندارمري نمود آنهم با سلاح هاي آمريكايي و بخشي از آن درآمد را نيز به برنامه هاي فسادانگيز و تفريحانه درباريان و غربي كردن زندگي و فرهنگ جوانان اختصاص داد . در اسفند ماه سال 1353 با تشكيل حزب رستاخيز ـ سيستم تك حزبي ـ خودكامگي را به حد اعلي رساند و طي يك نطق تلويزيوني اعلام كرد كه همه ملت بايد عضو اين حزب شوند و هر كس مخالف است گذرنامه خود را بگيرد و از كشور خارج شود16. كه بلافاصله حضرت امام طي فتوايي آن را مخالف اسلام و مصالح مسلمين و شركت در آن را حرام اعلام نمودند.
همچنين شاه در ادامه سياست هاي ضد مذهبي خود در اسفند سال 54 تاريخ رسمي كشور را از مبدا هجرت پيامبر اسلام به سلطنت شاهان هخامنشي تغيير داد كه باز امام خميني در واكنشي سخت فتوا به حرمت استفاده از تاريخ بي پايه شاهنشاهي صادر كرد17. رژيم در كنار اين گونه اقدامات ضد فرهنگي بر وابستگي كشور به آمريكا و اسرائيل و غرب افزود و با حمايت دول استكباري هر روز سركوبي مخالفان را توسعه داد بطوري كه در نيمه اول دهه پنجاه ايران تبديل به يك زندان بزرگ سياسي شده بود با اين وجود ياران راستين امام هر رنجي اعم از شكنجه تبعيد زندان شهادت و بي مهري و در بدري خود و خانواده هايشان را تحمل مي كردند و به اميد پيروزي نهضت اسلامي به مبارزه بي امان خود با نيروهاي امنيتي تا دندان مسلح و حتي عوامل جاسوس آنها ادامه مي دادند كه از جمله آن قيام 17 خرداد سال 1354 حوزه علميه قم بود كه به مناسبت گرامي داشت سالگرد 15 خرداد سال 42 انجام شد . خلاصه آنكه مردم مسلمان هر روز آگاه تر و به انقلاب و مبارزه دلبسته تر مي شدند و اين به خاطر تلاش هاي امام و ياران انقلابي اش بود چنان كه آقاي محمد رضا حكيمي مي گويد : اين انقلاب ـ به جز اطلاع عمومي مردم از اسلام ـ از هنگامي كه به وسيله امام خميني آغاز گشت پيوسته از نظر نشر آگاهي تغذيه شد و هيچگاه سخنراني ها و اعلاميه هاي امام از مردم بريده نگشت وعاظ و منابر در سراسر ايران همواره در اين سال ها مردم را به صورت هاي گوناگون در جريان مسائل گذاشتند دانشمندان اسلامي و متفكران و نويسندگان مذهبي نيز كارهاي سترگ كردند18.
تا اينكه سال 1356 فرا رسيد در اين سال با اندك فضاي بازسياسي فراهم شده فعاليت هاي ياران امام در كشور بيشتر شد . بويژه آنكه در 30 آبان سال 56 با شهادت حاج آقا مصطفي خميني ـ فرزند بزرگ امام در نجف اشرف ـ و سپس آفريدن حماسه قيام خونين 19 دي قم در آن سال (در اعتراض به اهانت روزنامه اطلاعات به ساحت مقدس حضرت امام ) و سپس برپايي مراسم زنجيره اي اربعينات روند مبارزات اسلامي مردم چنان اوج گرفت كه ديگر توسط رژيم قابل كنترل نبود و اين روند تا پيروزي انقلاب بطور فزاينده ادامه يافت . شهيد مظلوم آيت الله بهشتي مي گويد :
« تداوم انقلاب بيش از هر چيز بستگي پيدا كرده بود به حضور اسلام و علماي اسلام در صحنه و اين ادامه داشت تا سال 56 در اين سال زمينه براي رشد و شكوفائي انقلاب فراهم شد و سياست جهاني آمريكا به دنبال رسوائي ويتنام و رسوائي واترگيت دستخوش بحران گرديد. معاملات جهاني بهم خورد. برنامه هاي ظاهري سطحي و مردم فريب رژيم در ايران رو به شكست كامل رفت و زمينه براي اينكه حركت (انقلاب اسلامي ) شتاب پيدا كند فراهم شد خوب اينجا ديگر همه يادتان است كه در اين مرحله چه كساني حضور كامل تر فعال تر و بسيج كننده تر داشتند جناحي كه با آرمان و انگيزه اسلامي و مذهبي به حركت در آمده بود البته گروههاي ملي هم بودند جبهه ملي بار ديگر تجديد حيات كرده و دست بكار شد نهضت آزادي همينطور گروههاي ديگر نيز همچنين . اما آنها درخشيدن شان در صحنه هاي محدود بود.
اما آن عاملي كه توانسته بود توده هاي ميليوني را به خيابان ها بكشاند چه بود عامل اسلام ! آنجا كه زن و مرد به ما مي گفتند : آقا ! اگر حكم امام است ما از خانه بيرون بيائيم ! و تا اعلاميه هاي روحانيت مبارز منتشر نمي شد اجتماعات ميليوني بوجود نمي آمد اولين راهپيمائي پرشكوه را روحاني جوان شجاع و از خود گذشته برادرمان آقاي هادي غفاري بدنبال نماز عيد فطر (13 شهريور) بوجود آورد نماز كه تمام شد جلوي مردم حركت كرد و شعار داد و مردم حركت كردند با انگيزه مذهب اشباع شده از روح مذهب در روز عيدفطر و بدنبال ماه مبارك رمضان ماه صفا ماه زدودن دل ها ماه پاك كردن نفس ها ماه آماده كردن انسانيت ها ماه پرورش دادن شخصيت ها زن و مرد حركت مي كنند ميدان ميدان حضور دين است و حضور دين با حضور روحانيت و علماي متعهد مبارز همراه است و مردم در پي اينها بي محابا حاضر و در حركت (بودند).
يادم مي آيد اولين راهپيمائي بعد از راه پيمائي روز عيدفطر (روز پنج شنبه 16 شهريور) به صورتي بود كه هيچ يك از افراد صاحب نظر باورشان نمي آمد محاسبه هاي قبلي اين بود كه روز عيدفطر حدود دويست هزار نفر راهپيمائي كردند آيا راهپيمائي روز (پنج شنبه ) 16 شهريور مي تواند به اندازه همان جمعيت بسيج كند كه لااقل شكوه آن شكسته نشود ! اين سئوالات افرادي بود كه خودشان را وارد مي دانستند و نبض جامعه را در دست خودشان (مي پنداشتند) ولي تجربه نشان داد آنجا كه عامل نيرومند مذهب بكار مي افتد محاسبه ها از كار مي افتد بيش از يك ميليون نفر در اين راهپيمائي پرشكوه (روز 16 شهريور تهران ) شركت كردند! آن روز دوستان خواستند كه من سر پيچ شميران نماز را به جماعت بخوانم . نماز خواندم بعد گفتند : مسئوليت جهت دادن (جمعيت ) هم به عهده تو بنابراين با عده اي از دوستان روحاني كه از اعضاي جامعه روحانيت مبارز هم بودند حركت كرديم . من به نظرم رسيد كه جمعيت را ببرم به سمت ميدان آزادي از پيچ شميران تا ميدان آزادي خيلي راه بود و به همين جهت اعتراض شد كه مردم خسته مي شوند و من گفتم صلاح اين است كه راهپيمائي تا غروب ادامه داشته باشد و بدين ترتيب رفتند آنجا و مقدمات سخنراني را فراهم كردند در راه كه مي رفتيم برخورد داشتيم با كاميون هاي مسلح و اين در جائي بود كه دو شب قبل گفته بودند عمال رژيم در روز پنج شنبه آماده براي شليك و حمله هستند اما همه (ما) بي اعتنا به اين تهديدها مي رفتيم .
زن ها اين خواهران شجاع دلير و زنده شده اين انقلاب آن روز غوغا كردند بخش عظيمي از جمعيت را خواهران تشكيل مي دادند آمدند تا ميدان آزادي آنجا تداركات نظامي از همه جا بيشتر بود و در عين حال مردم با مشت گره كرده در برابر اين تداركات شجاعانه شعار مي دادند انقلاب شده بود انقلاب اسلامي حركت ادامه يافت گاهي هم كشمكش بود گروههاي ملي گرا در تنظيم برنامه راهپيمائي ها خبر مي دادند كه مديريت خوب است دست ما باشد! براي اينكه شما آقايان كه اهل تشكيلات و اداره نيستيد توده مردم هم كه تشكيلاتي ندارند پس بگذاريد ما تشكيلاتي ها كار كنيم !
در برابر (آنها) پاسخ جوانها اين بود كه به آقايان بگوئيد : ما با همه بي تشكيلاتي مان و با همه نداشتن سابقه تشكيلاتي عرضه راه انداختن يك راهپيمائي را داريم ! پس شما غصه اش را نخوريد.
راهپيمائي هاي پرشكوه يكي پس از ديگري پرشكوه تر و پرجمعيت تر ادامه يافت تا نوكر استعمار (شاه ) فرار كرده پيروزي به قطعيت نزديك شده بود اما يكي از همين جناحهاي ملي (شاهپور بختيار) يك مهره از آنها كه گوئي براي امروز آماده شده بود آمد به ميدان و گفت : من مي توانم مملكت را اداره كنم همه چيز را بسپاريد به من انقلاب شده است ملت بپا خاسته است شاه هم ديگر برگشتني نيست اما من هستم به جاي او!
اينجا ديگر نوبت امت و امام بود و نوبت ملت با آن وجدان بيدار و آسمانيش همه ايستادند و گفتند : تو هم چيزي نيستي تو هم بايد بدنبال شاه بروي و بدنبالش هم فرستادند.
انقلاب پيروز شد و رهبر انقلاب به وطن باز گشت با آن شور و شكوهي كه فكر نمي كنم در تاريخ ايران سابقه داشته باشد امت امام را پس از پانزده سال دوري و مهجوري در ميان خود يافت امام تعيين كننده همه چيز شد به اعتبار اينكه فقيه است ولي است و به اعتبار اينكه ملت بارها در راهپيمائي ها و قطع نامه ها گفته بود : هر چه امام بگويد ما هم همان را مي گوييم ! و آنچه او براي سعادت ما بخواهد ما هم همان را مي خواهيم و سئوال اينجاست كه چه كسي مي توانست به اند ازه اين شخصيت والاي اسلامي اين مقدار اعتماد و اطمينان ملت را بخود جلب كند
اعضاي شوراي انقلاب را امام تعيين كردند مشروعيت شوراي انقلاب مستقيما از طريق نصب امام و انتخاب امام بود اگر امت به اينها اعتمادي داشت بيشتر از طريق اعتمادش به امام بود بخصوص كه اوائل كار اسم ها هم گفته نمي شد (روي مصالح امنيتي و مصالح ديگر)دولت موقت تشكيل شد با پيشنهاد شورا و نصب امام . مشروعيت دولت موقت از طريق امام بود امت اين مشروعيت را داد اما از طريق امام و امام اين مشروعيت را داد اما هماهنگ با امت .
تا آنوقت همه امور بر چه محوري استوار بود محور اسلام . و از چه مبدا فكري و روحي و احساسي مايه مي گرفت از مبدا قرآن از مبدا دين از مبدا وحي و از مبدا خداي 19.
كلام آخر
سير تكوين و شكوفايي انقلاب اسلامي از ابتداي آن در مهرماه سال 1341 تا پيروزي آن در بهمن سال 57 و نيز استمرار آن در سال هاي بعد حاكي از غلبه « بعد مكتبي انقلاب » بر ديگر ابعاد آن است اين امر ناشي از دو آيت بزرگ اين انقلاب مي باشد.
1 ـ وجود رهبري روحاني و شديدا مذهبي بنام حضرت امام خميني كه اساس همه حركات تاملات و اقدامات فردي و اجتماعي و پيدا و پنهان خود را بر فرامين قرآن و سنت استوار كرده بود و در بيانيه ها و سخنراني هاي انقلابي و سياسي خود بر عليه رژيم همواره مردم را بر توجه به مكتب اسلام و توكل به خداوند و عمل به احكام آن توصيه مي نمود.
2 ـ وجود پيروان مكتبي متشكل از اقشار مختلف امت مسلمان كه اعم از روحاني دانشگاهي فرهنگي كارمند كارگر كشاورز بازاري زن مرد پير و جوان را شامل مي شد و علي رغم فضاي بازي كه رژيم براي فساد و عافيت طلبي فراهم كرده بود اينان ايمان خود را استوار نگاه داشتند و به تبعيت از امام و مقتدايشان رنج مبارزه و تبعيد و زندان و شكنجه و فقر را بر عافيت طلبي و رفاه و فساد و بي ديني ترجيح دادند و چراغ مبارزه را نگذاشتند كه خاموش شوداما نبايد فراموش كرد كه انقلاب اسلامي هم علي رغم مكتبي بودنش مثل هر انقلاب ديگري در معرض دو خطر بزرگ است كه استمرار آن را تهديد مي كند به عبارت ديگر « هيچ تضميني نيست انقلاب ايران صرفا به دليل اين كه اسلامي بوده است تا ابد بماند تداوم انقلاب بستگي به انديشه و آرمان و اراده مردم دارد بايد كوشش كرد انديشه ها تغيير جهت ندهد مسير نيت ها عوض نشود اراده ها به انحراف كشانده نشود . » 20 لذا با توجه به اهميت حفظ و استمرار انقلاب اسلامي است كه دكتر بهشتي دو خطر را هشدار مي دهد تا همه مراقب باشند :
1 ـ تحريف آن
2 ـ انحراف از اسلاميت آن
سپس مي گويد همين دو خطر و تهديد بود كه انقلاب اسلامي پيامبر را به خطرانداخت متاسفانه تحريف گران تاريخ انقلاب از قبل از پيروزي تا كنون در كتاب ها و مقالات و مطبوعات خود چه در داخل كشور (حتي با مجوزهاي متاسفانه دولتي ) و چه در خارج از كشور (با حمايت هاي محافل استكباري ) همواره به مسخ بعد مكتبي انقلاب و دروغ پردازي هاي ديگري مشغول بوده و هستند از سوي ديگر هم گاهي برخي در لباس سياست و رياست و خودي و برخي در لباس دشمني و عداوت به طرق مختلف مي كوشند تا مسير انقلاب را از اصالت ديني و انگيزه هاي الهي و مكتبي آن تهي نمايند و مردم را پشيمان از انقلاب و جوانان را دشمن نظام اسلامي بنمايند پس بيائيم به قول شهيد دكتر بهشتي : « به ياري خدا چنان عمل كنيم كه اين بار انقلاب اسلامي پرشكوه و پربركت عزيز ما دوامش در راه راست و صراط مستقيمش از دوام نخستين پيروزي انقلاب اسلام در عصر نبي اكرم ( ص ) بيشتر باشد و شرطش اين است كه همگان همت كنيم از همين حالا راه را به روي هرگونه تحريف و انحراف از اسلام پاك اصيل خالص نه شرقي و نه غربي ببنديم كه اسلام پس از آن پيروزي شكوهمندش از اين راه در معرض خطر و تهديد قرار گرفت و عمر حاكميت اسلام اصيل بر جامعه بشري چندان طولاني نگرديد21. » « نتيجه اينكه ملت مسلمان متعهد ايران ! هشيار باش ! آگاه باش ! حفظ هويت و اصالت اسلامي انقلابت (كه فرياد كشيدي نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي ) نيازمند به حضور دائم آگاهانه هشيارانه و فداكارانه تو در صحنه است ذره اي و لحظه اي از صحنه غايب مباش ! كه تو بوجود آورنده اين انقلاب بودي و مسئوليت نگهداري و تداومش هم بر عهده توست ... اميدوارم با بيان اين مطالب توانسته باشم پايه اي از پايه هاي اصيل و ركين آينده را بر ملت عزيزمان عرضه كرده باشم » 22.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
ــــــــــــــــــــ
پاورقي :
11 ـ منبع قبل ـ ص 159
12 ـ منبع قبل ـ ص 160
13 ـ كتاب كلمات قصار امام خميني ـ موسسه تنظيم نشر آثار امام ـ سال 72 ـ ص 198
14 ـ منبع قبل
15 ـ منبع قبل ـ ص 161 و 162
16 ـ كتاب كوثر (شرح وقايع انقلاب اسلامي ) ـ موسسه تنظيم و نشر آثار امام ـ ج 1 ـ ص 273
17 ـ كتاب حديث بيداري ـ حميد انصاري ـ موسسه تنظيم و نشر آثار امام ـ ص 93
18 ـ كتاب تفسير آفتاب محمدرضا حكيمي ـ دفتر نشر فرهنگ اسلامي ـ سال 57 ـ ص 338
19 ـ كتاب ويژگي هاي انقلاب اسلامي ص 93
20 ـ كتاب مجموع مقالات آسيب شناسي انقلاب اسلامي ـ نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه صنعتي شريف ـ سال 79 ـ ص 239
21 ـ كتاب نقش انبيا و پيامبران در هدايت و عدالت ـ ص 162 و 163
22 ـ كتاب ويژگي هاي انقلاب اسلامي ـ ص 103
آيت الله بهشتي :
هر كس از ايران به نجف مي رفت و با امام ملاقات داشت امام چنان قوي و قاطع و باايمان و با يك ديد روشن به افق انقلاب و افق زندگي ملت ايران سخن مي گفت كه آدم وقتي برمي گشت اميدوارتر و قوي دل تر مبارزات خودش را ادامه مي داد.
 
غلامرضا خاركوهي
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار