کاظمي,ناصر

کد خبر: ۱۱۳۹۲۹
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۸۶ - ۱۴:۴۶ - 09September 2007

در 12 خرداد 1335 ه ش در خانواده اي مذهبي درتهران چشم به جهان گشود. پس از دوران طفوليت، با گذشت ايام، خصوصيات اخلاقي و انساني وي آشكارتر شد و در بين دوستان و هم سن و سالهاي خود به خوبي مي درخشيد. از همان ابتداي زندگي با قشر محروم جامعه ابراز همدردي مي كرد و سعي داشت با كودكان فقير و محروم در پوشيدن لباس و كفش يكسان باشد. با وجود سن كم مي گفت: من دوست ندارم لباس نو بپوشم در صورتي كه بچه هاي ديگر از آن محرومند.
پس از ورود به دوره دبيرستان شور و شوق بيشتري نسبت به اسلام در وي ايجاد شد و توجه به دانش اندوزي و مطالعات مذهبي، در او اوج گرفت. او تلاش وافري در به كارگيري اندوخته هاي مذهبي اش در عرصه عمل داشت.

شهيد« كاظمي» با اتمام دوره متوسطه – به دليل حاكميت سياه رژيم منحوس پهلوي – تمايلي به رفتن سربازي نداشت، براي ورود به دانشگاه نام نويسي كرد و در رشته‌هاي پيراپزشكي و تربيت بدني نيز پذيرفته شد. پس از ورود به دانشگاه، با وجود نياز شديد جامعه به كار فرهنگي، تنها به درس خواندن اكتفا نكرد و شغل شريف معلمي را در كنار تحصيل برگزيد تا از اين راه دينش را نسبت به جامعه ادا كند. او به جهت علاقه‌اي كه به قشر محروك داشت فعاليت فرهنگي خود را متوجه مدارس جنوب شهر تهران نمود و با درآمد مختصري كه از اين راه به دست مي‌آورد به تهيه كتب و جزوه‌هاي ديني براي شاگردانش مي‌پرداخت و به تشويق دانش آموزان در مباحث ديني، اجتماعي و سياسي مي‌پرداخت.
ناصر ضمن پي بردن به ماهيت آمريكايي رژيم شاه، از سال 1356 به مبارزات سياسي خود شدت بخشيد و در شمار جوانان فعال و انقلابي مسلمان قرار گرفت.
در همين سال بود كه به دليل فعاليتهاي سياسي در دانشگاه و به آتش كشيدن پرچم آمريكا در موقع ورود ورزشكاران آمريكايي به ورزشگاه صد هزار نفري (آزادي)، از طرف ساواك شناسايي و بعد از دستگيري به ژاندارمري تحويل داده شد و از آنجا به دادگستري منتقل و در نهايت در زندان قصر محبوس گرديد. پس از چندي با اوج گيري انقلاب و فشار ملت مسلمان ايران بر رژيم جنايتكار پهلوي، ناچار او را همراه جمعي از زندانيان سياسي آزاد كردند، به اين اميد كه ديگر در فعاليتهاي سياسي شركت نخواهد كرد، اما او نه تنها از مبارزات سياسي عليه رژيم كناه گيري نكرد، بلكه به صورت فعالتري به صحنه مبارزه وارد شد.

بنا به وظيفه شرعي و انقلابي خود در حفظ و حراست از دست آوردهاي عظيم انقلاب اسلامي از خرداد ماه سال 1358 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد. او پس از طي دوران آموزش نظامي در صحنه عمل از چنان تبحر و تجربه‌اي برخوردار شده بود كه طرحهايش تحسين فرماندهان مجرب نظامي را بر مي انگيخت.

پس از گذراندن آموزش مختصر نظامي راهي ديار محروم سيستان و بلوچستان شد و حدود چهار ماه در شهرستان زابل به فعاليت پرداخت. با توجه به محروميت منطقه، در اين مدت، تمام توانش را مصروف خدمت به مردم مستضعف آن منطقه كرد.

با اوج گيري توطئه هاي شياطين شرق و غرب و ايادي داخلي آنان كه با سوء استفاده از عنوان خلق عرب براي در هم شكستن اتحاد مرددم ايران و به منظور خاموش كردن شعله هاي فروزان انقلاب اسلامي و جلوگيري از صدور آن، به احساسات ناسيوناليستي و قوميت گرايي دامن زدند، به اتفاق ديگر همرزمانش براي رويارويي با توطئه تجزيه خوزستان راهي خرمشهر شد و تا پايان اين غائله در آنجا ماند.

پس از خنثي شدن غائله خوزستان به لحاظ موقعيت حساس كردستان و ايجاد آشوب و ناامني توسط گروهكهاي مزدور آمريكايي (كومله و دمكرات) بنا به پيشنهاد شهيد «محمد بروجردي» (فرمانده وقت سپاه كردستان) به همراه چند نفر از برادران جان بركف در 17 دي ماه 1358 به «پاوه »رفت. اين شهر كه در شهريور ماه توسط شهيد دكتر «مصطفي چمران» آزاد و پاكسازي شده بود، دوباره در اثر سازش و خيانت عوامل دولت موقت به دست ضدانقلاب افتاده بود و جاده هاي آن به كلي نا امن بود، كه ناچار براي وورد و خروج از شهر از بالگرداستفاده مي شد.
شهيد« كاظمي »فعاليت خود را در اين شهر با سمت فرماندار و در كنار آن اداره امور روابط عمومي سپاه آغاز كرد و از آنجا كه هنگام وورد، نيتي جز پاكسازي منطقه از لوث وجود اشرار و خدمت به مردم محروم آن ديار نداشت، برنامه هايش را با توكل به خدا و عزمي راسخ و با فعاليت شبانه روزي آغاز كرد و آن را با اعتماد و اعتقاد به نقش سازنده مردم و شناخت كلي از منطقه مبتني ساخت. در اين مدت بر اثر شايستگي، لياقت و مديريتي كه از خود نشان داد، علاوه بر فرمانداري، به فرماندهي سپاه پاوه نيز منصوب شد. او اغلب بعد از نيمه شب،‌كه كارهايش تمام مي شد، با مسئولين و كارمندان جلسه مي گذاشت و به حل مشكلات آنان مي پرداخت.
شهيد كاظمي آن بزرگ مردي كه شور حسيني در سر و عشق خميني(ره) در جان داشت، با علاقه وافر نسبت به مستضعفين كرد، هستي خود را وقف حفظ اين خطه خونرنگ ميهن اسلامي كرده بود و براي زدودن آلودگيها و ايجاد امينت و پاكسازي منطقه، بي امان با ضدانقلاب مبارزه مي كرد.
او از اينكه قسمتهاي قابل ملاحظه از سرزمين و جاده هاي كردستان در حاكميت ضدانقلاب قرار داشت بشدت رنج مي برد، تا اينكه تصميم گرفت از طريق ايجاد وحدت بين ارتش و سپاه و به ميدان آوردن هر چه بيشتر نيروهاي بسيجي و پي ريزي يك سلسله عمليات دامنه دار، تمام مناطق تحت اشغال ضدانقلاب را از كف آنان خارج سازد، كه در پرتو عنايات و امدادهاي الهي به توفيقات قابل ملاحظه اي دست يافت.
او معتقد بود مناطق كردنشين بايد به وسيله خود مردم بومي آزاد و پاكسازي شود، بنابراين به تشكل و سازماندهي نيروهاي بومي پرداخت و با همكاري برادران اعزامي، موفق به پاكسازي جاده پاوه و سپس منطقه نوربان و قشلاق شد كه اين خبر در منطقه انعكاس وسيعي داشت.
در بهار 1359 با يك حمله بسيار متهورانه با همكاري مردم بومي، «باينگان» را پاكسازي كرد و به منظور پاكسازي منطقه «نوسود»، در خرداد 1359 طي اطلاعيه اي از مردم منطقه درخواست كرد كه خود را به پاوه برسانند. متعاقب آن، فرهنگيان، كارمندان و كساني كه اعتقاد راسخ به حفظ نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران داشتند، شبانه و به صورت مخفي خود را به« پاوه» رساندند. در اوايل همان سال، پس از سازماندهي نيروها، عمليات موفقي را انجام داد. در بازگشت از منطقه عملياتي، شهيد كاظمي مورد اصابت تير قرار گرفت و مجروح شد. پس از دو ماه بستري و بازگشت مجدد به منطقه، اقدام به پاكسازي مناطق نودشه، نيسانه، نروي، نوسود، كله چنار و شمسي كرد و پس از يك سال و نيم تلاش بي وقفه، به« سنندج» اعزام و مسئوليت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي «كردستان »را عهده دار شد. دراين سمت نيز فعاليتهاي درخشاني را انجام داد كه پاكسازي مناطق حساس و استراتژيك مانند جاده بانه – سردشت، كامياران، مريوان، تكاب، صائين دژ، آزادسازي بوكان، سد بوكان و عمليات ديگر از آن جمله اند. مي توان گفت: تمامي سرزمين كردستان و جاي جاي مناطقي كه به قدوم مبارك اين شهيد شيردل مزين گرديده، خاطرات دلاوريها و مجاهدات وي را گواهي مي دهد.

بزرگواري، سلحشوري و ايستادگي او در كنار مردم مظلوم و مسلمان كرد و عشق او به مردم و جدا نمودن آنان از صف ضدانقلاب باعث شد تا علاقه مردم تحت ستم منطقه هر روز نسبت به وي زيادتر شود، تا جايي كه مردم نام «ناصر» را بر روي كودكانشان مي گذاشتند و به اين نام افتخار مي کردند.
تكيه كلام او اين بود:
بايد صفوف ضدانقلاب با مردم جدا شود. با ضدانقلاب با قاطعيت و با مردم محروم و مستضعف كرد، با مهرباني هرچه تمامتر رفتار شود.
شهيد كاظمي مجاهدي نستوه، فرماندهي توانا، برادري دلسوز براي مردم، آموزگاري شريف و الگويي مناسب براي دوستان و همرزمانش بود. تبسم هميشگي و زيبايش كه به موعظه ديگران و ذكر شهدا و توصيف بهشت مي پرداخت، زبانزد نيروهاي تحت امر ايشان بود.
او با اطمينان و محكم سخن مي گفت. همواره سعي مي كرد قبل از شروع هر ماموريت، تمامي نيروهاي عملياتي و واحدهاي پشتيباني را به دقت توجيه كرده و وظايف هر يك را ابلاغ كند. به آنها روحيه مي داد و در عرصه نبرد نيز خود پيشاپيش آنان حركت مي كرد و اين اقدام او قوت قلب رزمندگان بود.
او فردي باهوش، بصير، شجاع، جدي، قاطع و دوست داشتني بود. هميشه با ياد خدا وارد عمل مي شد و در انتظار شهادت بود. ضدانقلاب از سرسختي و شجاعت وي به ستوه آمده بود و به واقع يكي از مظاهر درخشان (اَشِداء علي الكفار، رحماء بينهم) بود. به قول برادران: كردستان بي نام بروجردي و كاظمي ها غريب است.
او معتقد بود كه هركس مسئول كاري شد موظف است بر كار زيردستان خود نظارت كامل داشته باشد و خود اين چنين بود.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثار گران تهران،مصاحبه با خانواده ودوستان شهيد

 

 

خاطرات

پدر شهيد:
وقتي كه ناصر از سيستان و بلوچستان بر مي گشت درباره وضع مردم آن منطقه با من به درد و دل مي پرداخت، حتي يك دفعه در حالي كه گريه مي كرد، مي گفت: چرا رژيم طاغوت اين مردم را در اين وضع نگه داشته است؟

برادر شهيد:
ناصر من اي دلير بت شكن كاظمي در دانه خونين كفن
اي عقاب قله فتح و ظفر
اي شهاب تيزپاي در سفر
جبهه از نام تو يابد آبرو
لاله از خون تو گردد سرخ رو
جسم تو تخليق رضواني گرفت
جان تو آهنگ يزداني گرفت
هر كه جانان ديد جان سازد نثار
دل به ياد يار مي‌گيرد قرار
در هواي عشق جانان سينه چاك
رفتي اي مرغ بهشتي زير خاك
پاوه و نوسود و باينگان شده
زآتش هجران تو ماتمكده
شب پي ماه فروزان تاختي
تا كه دل در كوي جانان باختي
بانگ تكبير تو پيچد هر زمان
زير طاق نيلگون آسمان
قله ها از نام تو شد سربلند
اي سر نامردمانت در كمند
ناصر حق بودي و مرد جهاد
مجري فرمان آن پير مراد
همچون مردان در صف ميدان عشق
نقد جان بنموده‌اي قربان عشق
مرحباً ب اي فروغ تابناك
گوهر شب‌تاب خفته در مغاك

قبل از انقلاب، زماني كه رژيمشاه حاكم بود و ورزشكاران آمريكايي به خاك ايران عزيز آمده بودند،‌ با تني چند از دانشجويان و دوستان خود تصميم‌ مي‌گيرد كه پرچم آمريكا را به آتش بكشند و در زماني كه ورزشكاران اين كشور وارد استاديوم مي‌شدند، با اين حركت شجاعانه خودشان باعث شدند كه در آن زماني كه حكومت شاه حاكميت مطلق خود را بر اين سرزمين عزيز داشت، بتوانند آن رعب و وحشتي را كه حكومت ايجاد كرده بود، بشكنند و بر اين اساس مورد شناسايي قرار مي‌گيرند و پس از دستگيري روانه زندان مي‌شوند و به خاطر روحيه شاداب و پرطراوتي كه ايشان داشت و همچنين روحيه ورزشكاري كه در ايشان بود، پس از اينكه به زندان قصر منتقل مي‌شوند، - خوب طبيعي است افرادي كه در زندان هستند بنا بر موقعيت فضايي كه در آنجا وجود دارد و موقعيت روحي و رواني كه در آنجا وجود دارد. با مشكلاتي رو به رو هستند – ولي ايشان با پويندگي و بالندگي كه در ديگران ايجاد مي‌كنند بطور كامل هوا و فضاي زندان قصر را تغيير داده بودند و در آنجا اقدام به تشكيل مسابقات ورزشي كرده بودند براي تجديد قوا و تجديد روحيه كساني كه در آنجا بودند و پس از اينكه بر اثر تظاهرات و مجاهدات ملت مسلمان، دولت وقت مجبور به آزادي ايشان مي‌شود، من خوب خاطرم هست كه بعضي از افرادي كه در داخل زندان بودند از آزادي ايشان به اين لحاظ نگران بودند و مي‌گفتند كه وقتي ايشان از زندان مي‌رود بيرون اين حال و هوا و صميميتي كهدر بين بچه‌ها برقرار شده ما فكر مي‌كنيم كه دچار نقصان بشود. من چند خاطره از ايشان را مدنظر دارم كه خدمت عزيزان عرض بكنم. در ابتداي انقلاب به لحاظ اينكه دولت محدوديتهاي زيادي داشت و هم پس از درگيريهاي نظامي اوليه در كردستان بود و ايشان مسئوليت اصلي را كه در منطقه غرب داشتند ابتدا به عنوان فرمانده اورانامات و فرمانده سپاه پاوه از طرف شهيد بزرگوار بروجردي انتخاب شده بودند، وقتي كه مي‌خواستند استقرار پيدا بكنند (من اين را لازم مي‌دانم كه اشاره بكنم تمام منطقه دراختيار گروهكهاي ضدانقلاب بود و در سال 58 و 59 عزيزان اگر خاطرشان باشد تمام مناطق غرب از تقريباً كامياران كه حدود 40-50 كيلومتري كرمانشاه است تا آذربايجان غربي همه عمدتاً دراختيار گروه‌هاي ضد انقلاب بود) وقتي ايشان مي‌خواست وارد شهر پاوه بشود چون فقط پاوه دراختيار اين گروهكها نبود و از بيمارستان پاوه كه حدود يك كيلومتري شهر است به آن طرف همه دراختيار اين گروهكها بود. ايشان با شجاعت هرچه تمامتر حكم فرمانداري خودشان را به اين دموكراتهايي كه شهر را محاصره كرده بودند نشان مي‌دهند و با همان اقتدار وارد شهر مي‌شوند. به اين اعتقاد بودند چون ما نماينده دولت جمهوري اسلامي هستيم بايد اقتدار دولت را سرتاسر خاك گلگون اسلاميمان بتوانيم به استقرار دربياوريم. اين حركت باعث شد كه افرادي كه حاميان انقلاب بودند، اميدوارتر به فردي كه با شجاعت و دلسوزي براي منطقه‌شان آمده و ضد انقلاب بودند،‌اميدوارتر به فردي كه با شجاعت و دلسوزي براي منطقه‌شان آمده و ضد انقلاب با رعب و وحشت با چنين فرد با شهامتي روبه رو مي‌شود،‌مواجه بشوند و همين حركت باعث شد كه ايشان در منطقه بتواند محبوبيت مناسبي را كسب بكند و با استفاده از نيروهاي بومي منطقه با اطلاعيه‌اي كه ايشان داد و گفت اگر كه تمام مردم منطقه قصد اين را داشته باشند كه سرزمينهاي خودشان را از لوث وجود اشرار پاك بكنند، مستلزم اين است كه خود اين عزيزان همتي به خرج بدهند و با تلاش خودشان بتوانند كه در اين راه حركت بكنند و به همين لحاظ با استفاده وسيعي كه از افراد بومي كردند و اسم اين افراد را هم گذاشتند. مهاجرين، براي اينكه اينان افرادي بودند كه از سرزمينهاي تحت تصرف گروهكها به مركز شهر آمده بودند؛ از خود همين نيروها استفاده كردند و اينها را بسيج كردند، آموزش نظامي دادند و عليه گروهكها بسيج كردند. نكته جالبي را كه من لازم مي‌دانم اشاره‌اي بكنم اين است كه ايشان اعتماد بسيار زيادي به مردم داشتند و مردم را مورد احترام قرار مي‌دادند و اعتقادشان اين بود كه اگر فردي مي‌خواهد براي انقلاب كار بكند اگر كه ما آغوش انقلاب را باز كنيم كه افراد بتوانند به آغوش باز گردند بايد اين زمينه‌ها را فراهم بكنيم. يكي از افرادي كه وابسته به گروهكها بود و خودش را تسليم كرده بود برادرهاي سپاه و برادرهايي كه همراه شهيد كاظمي بودند به ايشان مي‌گفتند كه ما نبايد اسلحه را دراختيار اين فرد قرار بدهيم كه بخواهد در عمليات شركت بكند. شهيد كاظمي با ضمانت خودش اسلحه دراختيار يكي از سركرده‌هاي اين گروه‌ها قرار مي‌دهد و جالب اينجاست كه درهمان اولين عملياتي كه در كنار عزيزان سپاه انجام داد به درجه رفيع شهادت رسيد وهمين حركتها بود كه باعث شد ايشان بتواند محبوبيتهايي در منطقه كسب بكند. البته ابعاد وجودي ايشان بسيار زياد است و در اين وقت اندك قابل توصيف نيست. اميدوار هستيم كه در مناسبتهاي بهتري ما بتوانيم كه عزيزاني هم كه شناختهاي گوناگون از ايشان دارند واينجا نمونه‌هايي از شهداي بزرگواري هستند كه باعث شده‌اند كه انقلاب ما تا بدينجا برسد و مسئوليت ما را افزون مي‌كند با شناخت ابعاد شخصيتي و وجودي و خدماتي كه اين عزيزان دردوران فعاليت خودشان داشتند، با شناخت اين عزيزان بلكه بتوانيم ديني را كه انقلاب برعهده ما گذاشته و بر ذمه ما هست به نحو مناسب انجام دهيم. روحشان شاد و راهشان پررهرو.

 

پيام همسر شهيد ناصر كاظمي :
شهدا در قهقهه مستانه‌شان و در شادي وصولشان عند ربهم يرزقونند. امام خميني (ره)
چشم درشت بين تاريخ،‌تنها نمودهاي برجسته و خيره كننده شخصيتهاي بزرگ را مي‌بيند و به صحيفه خاطر خودش ثبت مي‌كند. ديدگان تاريخ تنها بر قله بلند حماسه‌ها مي‌نگرد و از نگاهي همه جانبه بر پيكرده وقايع و شخصيتها ناتوان است. از اين روست كه مي‌بينيم چهره بسياري از بزرگان و نخبگان عالم انساني در هاله ابهام مي‌ماند. از اما علي (ع) خاطره خيبر گشايي‌اش، از امام حسن (ع) صلح ناگزيرش، از امام حسين (ع) شهادتش و از زينب (س) نطقهاي آتشينش، بيش از ديگر فرازهاي نوراني زندگيشان در يادها و خاطره‌ها مانده و بر سينه تاريخ سبز شده است. ما معتقديم حماسه عاشورا يكي از حقايق الهي و ابدي تاريخ است كه تا هر زمان كه فجري بدمد، طلوعي باشد و روزي آيد حقيقت آن بايد در زندگي و زندگيها حاكم باشد. بيان پرعظمت امام صادق (ع) را دائماً تكرار مي‌كنيم كه كل يوم عاشور و كل ارض كربلا. جز اين نيست كه تاريخ در اج سياهي و عمق تباهي و حاكميت ظلمت ظلم و جور جنايت استكبار با جرياني جاوداني،‌ خون مظلومانه امام حسين (ع) و فرزندان و يارانش متحول شد و در مسير رحماني و نوراني خويش رشد و احياي ارزشهاي انساني را وجهه همت قرار داد تا آيه زيباي والعاقبه للمتقين كه بيانگر جهت حركت تاريخ است تفسير شود. حال به نهضت حسيني خويش بنگرم. وقتي به نظاره ايام‌الله در تاريخ خونبار انقلاب شكوهمند اسلامي از 15 خرداد 42 تا هر لحظه به عبرت‌آموزي مي‌نشينيم و از اين منبع فياض شناخت و آگاهي الهام مي‌گيريم در اعماق روح و جانمان اين رمز بزرگ به عنوان اصليترين سر حركتهاي حق طلبانه و خدا جويانه تاريخ رسم مي‌شود كه هر بار شياطين كه در رأس آنان شيطان و انگيزه وارد كردن ضربه‌اي به پيكره استوار و خونچگان انقلاب اسلامي در كمين بنشينند، ناگهان فرياد حق و هدايت شهيدان و نداي حماسه خون پاكشان چون صاعقه‌ها و رعدهاي شگفتي كه جاودانه در پهناي آسمان مي‌ماند به تمامي زواياي جامعه مي‌پيچند و طومار آن توطئه‌گران را درهم مي‌پيچيدند و به همگان استواري مي‌آموزد و به روشني خورشيد دلگرمي و اميد مي بخشد و اين معجزه شگرف در ماه محرم تكرار مي‌گردد و ضامن تداوم انقلاب اسلامي و اسلام ناب محمدي (ص) در سطح اصيل خويش مي‌شود. ثبت خاطرات و سرگذشتهاي چنين بزرگاني در راه ترسيم ابعاد نانموده چهره روحاني اين عزيزان است. زبان سرگذشت اما تكان‌دهنده‌اش و بر لوح سينه‌ها ماندگار مي‌شود. سخن از رادمرداني است كه از سلاله پاك شهيدان و مريدان واقعي امام امت بودند. مرداني از تبار حماسه و عشق از عشيره ايثار و گذشت و از قبيله ايمان و فداكاري دلاوراني كه امام زمان خود را شناختندو ناصر دين خدا گشتند. آنان كه آمده بودند تا بگويند ما همه اعمالمان را قربه الي الله به جاي مي‌آوريم. با معصوم (ع) زندگي مي‌كنيم. دوستدار اهل بيت و دوستان آنان و دشمن دشمنان آنان هستيم. ما را تهديد به از دست دادن دنيا ننماييد كه از دنياي پاكي و صفا، مهر و محبت و ايثار وگذشت آمده‌ايم. آمده‌ايم كه حقيقت را بلاواسطه فراگيريم و در پاي بيان، معلم فرشتگان باشيم. در رگهايمان خون شيعه و تعهد مي‌جوشد. در مكتب شير زناني چون فاطمه (ع) و زينب كبري (س) درس ايثار و عشق آموخته‌ايم. ما زره دين بر تن داريم و با شمشير ايماننبرد خود را آغاز مي‌كنيم. از آرمانهاي انقلاب اسلامي تحت لواي ولايت فقيه دفاع و حمايت مي‌كنيم. رهبرا بازماندگان شهدا همراه با خون پاك مقدس شهيد براي تجديد بيعت آمده‌اند تا بگويند ما در راه معبود نه اسماعيل‌ها را بلكه هاجر و ابراهيم‌ها در آورده‌ايم. حرب از محراب نماز آغاز مي‌شود با تكبيره الاحرام نور، با قيام عشق، به امامت رهبر عشق، هنوز خون شهيدانمان تازه است و قسم به خون پاك آنان تا آخرين لحظه و آخرين نفس و اخرين نفر در راه حمايت از انقلاب و رهبر فرزانه‌مان گوش به فرمان ايستاده‌ايم و اعلام مي‌داريم گرچه مصيبتها وارده بر امام حسين (ع) و خاندان مكرم اوست. خون علي‌اكبر حسين(ع) سرخترين خون عالم است. چهره زهرا گلگونترين گونه عالم است. صداي زينب (س) رساترين آواي دنياست و قسمت به خون علي‌اكبر و پهلوي شكسته فاطمه زهرا (س) و فرياد زينب كه فرزند علي (ع) را تنها نخواهيم گذاشت. ما ايستاده‌ايم و پيام استقامت شهدا در گوشهايمان است و هر قدم لاله خونرنگي به نشان فرو افتادن سبز قامت دستهايمان كاشته‌ايم. به انتظار طلوع سپيده لحظه شماري مي‌كنيم. ما اعلام مي‌داريم ترفندهاي شيطاني دشمنان دين و در رأس آنان آمريكاي جهانخوار به هر شكل و طريقي اعم از تهاجم نظامي، محاصره اقتصادي و شبيخون فرهنگي با استمداد از درگاه ايزد منان و راهنمايي هاي خردمندانه رهبر معظم و مسئولين نظام جمهوري اسلامي را با شكست مواجه خواهيم كرد انشا‌الله. روح ملكوتي حضرت امام رضوان‌الله تعالي عليه و شهداي اسلام از ما راضي و خشنود باشد. از قادر متعال فرج امام زمان (عج) و طول عمر با عزت براي رهبر معظم انقلاب اسلامي و توفيق روز افزون رياست محترم جمهوري و مسئولين نظام جمهوري اسلامي را مسألت مي‌نماييم.



آلبوم تصاوير" />

نظر شما
پربیننده ها