آزادي,غلامرضا

کد خبر: ۱۱۴۴۵۳
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۸۶ - ۱۱:۵۷ - 13November 2007

در سال 1340 ه ش در يکي از روستاهاي «جرقويه» در« اصفهان» متولد شد و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي، همراه با خانواده، به «تهران» مهاجرت کرد. وي در کنار تحصيل و فعاليتهاي روزانه، در کلاسهاي علوم ديني که شبها در حسينيه انصارالمهدي(عج) تهران تشکيل مي شد، فعالانه شرکت داشت و با عشق و علاقه خاصي از آن بهره مي برد.
او همگام با ملت ايران، در مبارات سالهاي 1357 – 1356 فعاليت مستمر داشت. يکي از فعاليتهاي مهم وي در پيش از انقلاب، توزيع اعلاميه هاي حضرت امام(ره) بين آشنايان و کسبه بود. در جريان تحصن دانشجويان در دانشگاه، نقش فعالي داشت، به طوري که چندين بار مورد ضرب و شتم عمال رژيم قرار گرفت.
پس از پيروزي انقلاب جزو نخستين افرادي بود که به عضويت سپاه در آمد. در سالهاي اول انقلاب، پيش از شروع جنگ تحميلي، هنگاميکه عراق قصد ضربه زدن به نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و حوزه هاي نفتي کشور را داشت و کارهاي تخريبي در مناطق مرزي و شهرهاي مجاور آن انجام مي داد، اکيپهايي از طرف طرح و عمليات ستاد مرکزي سپاه پاسداران به مناطق مختلف اعزام گرديد، که شهيد آزادي جزو اکيپي بود که به استان خوزستان و شهر خرمشهر عازم شد. او همراه ساير برادران، با اشرار و خائنين داخلي که تحت عنوان «خلق عرب» قد علم کرده و قصد ايجاد زمينه براي هجوم دشمن بعثي به ايران اسلامي و تجزيه خوزستان را داشتند، به مقابله برخاستند.
در همين ماموريت تا پس از سقوط خرمشهر در اين شهر ماند و او را مي توان به عنوان يکي از حماسه آفرينان روزهاي اول خرمشهر و مقاومين اين شهر حماسه و مقاومت نام برد.
در درگيريهاي سياسي خرداد 1360 و در اوج فعاليت گروهکها در يکي از خيابانهاي تهران، به وسيله تيغ موکت بري مورد حمله منافقين کوردل قرار گرفت و از شدت مجروحيت، بيهوش بر زمين افتاد پس از آن، مدت يک ماه بستري شد، ولي بلافاصله پس از باز يافتن سلامتي، خدمت خود را به انقلاب و نظام اسلامي ادامه داد.

به حق خود را وقف راه آزادي و حق طلبي کرده بود و يکي از عشاق و فدائيان صديق راه امام حسين(ع) و آرمانهاي الهي آن حضرت بود، با آغاز جنگ تحميلي به نداي هل من ناصر ينصرني رهبر خويش لبيک گفت و در طول خطوط جبهه توحيد – از سرزمين هاي تفتيده هويزه، بستان و خرمشهر تا قلل صعب العبور و برفگير کردستان – با مسئوليتهاي مختلف، به دفاع از آرمانهاي مقدس اسلام عزيز و قرآن کريم پرداخت.
پس از آزادي خرمشهر، به کردستان عزيمت کرد و در واحد عمليات قرارگاه حمزه سيدالشهداء(ع) به همراه شهيد بروجردي نقش موثري را ايفا نمود. با فعال شدن مجدد جبهه هاي جنوب، مشتاقانه به خوزستان بازگشت و مدتي در جبهه هاي حميديه و سوسنگرد مشغول خدمت گرديد.
همزمان با حمله اسرائيل به جنوب لبنان در سال 1361 جهت ياري مردم مسلمان و مظلوم آن ديار به کشور لبنان اعزام شد و مخلصانه انجام وظيفه نمود.
به دنبال تلاش بي وقفه و خدمات صادقانه اش در اواسط سال 1361 براي گذراندن دوره آموزش تخصصي دافوس، همراه با عده اي از برادران به عنوان اولين گروه اعزامي از سپاه وارد دانشگده فرماندهي و ستاد نيروي زميني ارتش شد و در اوايل سال 1362 اين دوره را با موفقيت به پايان رسانيد. در فاصله همين دوره بارها به هنگام عمليات در جبهه حضور يافت، زيرا او به سهم خود در صدد تحقق عملي شعار جنگ در راس همه امور بود و به آن اعتقاد قلبي داشت.
اواخر سال 1362 در عمليات خيبر، عهده دار مسئوليت طرح و عمليات قرار حنين شد. در سال 1363 به عنوان مسئول طرح و عمليات قرارگاه کربلا در عمليات عاشورا و بدر حضور داشت و پس از آن با همين مسئوليت به قرارگاه سلمان که بعدها به قرارگاه قدس تغيير نام يافت، مامور گرديد و در صحنه نبردهاي عظيمي مانند والفجر8، کربلاي1، کربلاي4، کربلاي5، کربلاي8 نقش تعيين کننده داشت.

او فردي وارسته، مخلص، صميمي و متخلق به اخلاق الهي بود و با حيات طيب خود همه وجودش را وقف اسلام عزيز و قرآن کريم و خدمت به خلق خدا نمود. حرکات و سکنات او براي دوستان و همکاران سرمشق بود به نحوي که با اولين برخورد، مجذوب شخصيت او مي شدند.
او هر کار وظيفه را با بصيرت و احساس مسئوليت فوق العاده اي انجام مي داد و خستگي ناپذير بود. آنقدر متواضع و با ظرفيت بود که کسي، (حتي اعضاي خانواده) از مسئوليتهايش مطلع نبودند و هنگامي که از مسئوليت او در جبهه سئوال مي کردند مي گفت: من يک بسيجي هستم.
ايشان آن قدر حليم و بردبار بود که حتي جواب مخالفين و معترضين به نظام را با سعه صدر و برخورد منطقي مي داد. در جنگ و مقابله با دشمن نيز به دليل انس با خدا و اذکار الهي با آرامش و اطمينان برخورد مي کرد و در صحنه هاي حساس و خطرناک، با شجاعتي وصف ناپذير مي ايستاد و ضمن توصيه ديگران به حق و صبر، از ميدان به در نمي رفت و منفعل نمي شد.
او همواره به خانواده اش مي کرد که در مقابل سختيها صبور باشيد و خدا را به ياد آوريد.
ايشان به نماز بسيار اهميت مي داد و هميشه نماز را اول وقت مي خواند و شرکت در نماز جمعه را بسيار سفارش مي کرد و مي گفت:
نماز جمعه پشتوانه اين انقلاب و نظام اسلامي است.
شهيد آزادي يکي از شيفتگان و عاشقان بحث امام راحل(ره) بود و همواره به اطرافيانش سفارش مي کرد:
گوش به فرمان امام(ره) و رهبر باشيد. مبادا او را تنها بگذاريد. همه ما بايد فرداي قيامت پاسخگو باشيم.

در سال 1366 – هنگاميکه قرارگاه قدس در منطقه سردشت (کردستان) مستقر و در حال انجام ماموريت بود – به دليل زحمات و تلاش مخلصانه و نقشي که در جنگ و جهاد ايفا نموده بود، از طرف فرماندهي مورد تشويق قرار گرفت و به عنوان سهميه قرارگاه براي سفر حج انتخاب شد. او در حالي که خود را مهياي اين سفر روحاني و معنوي مي کرد در دوم تير ماه همين سال در منطقه عملياتي نصر 4 (مقر شهيد بروجردي) بر اثر بمباران هواپيماهاي عراقي به درجه رفيع شهادت نايل گرديد و به جاي زيارت خانه خدا، سبکبار به منزلگاه جاويد پرواز کرد و به ديدار و زيارت صاحب خانه شتافت و همان طور که در وصيت نامه خود، خداوند تبارک و تعالي را به کرمش قسم داده بود که توفيق و لياقت شهادت در راهش را نصيب او گرداند، به لقاي محبوب حقيقي و آرزوي ديرينه خود رسيد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران تهران ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد

نظر شما
پربیننده ها