به گزارش ايسنا اين داستان نويس گفت: يك انقلاب وقتي شكل ميگيرد، عوامل شكلگيري آن، هم ميتوانند حركتهاي فيزيكي باشند و هم ميتوانند فعاليتهاي معنوي و آگاهيدهنده باشند. بنابراين ادبيات هم با توجه به اينكه بخشي از آن عوامل حركتدهنده و آگاهيدهنده است، نقش مؤثري دارد. درواقع ادبيات داستاني، شعر، موسيقي و هنرهاي ديگر همه مجموعهاي هستند كه قطعا براي سازندگي روح و ايجاد حركت و تحرك در روح آدمها و آگاهي دادن به آنها بسيار مؤثرند. درواقع بخشي از آن حركتي كه در انقلاب صورت گرفت، مديون ادبيات و هنر است كه در پيش از انقلاب رواج داشت، مثلا تئاترهايي كه اجرا ميشدند. سينما و ادبيات هم همينطور پيشرو بودند و هنر و ادبيات در بروز انقلاب بيتأثير نبودند.
رئيسي يادآور شد: انقلاب بيشتر ايجاد جسارت ميكند و ورود به انقلاب در بحث ادبيات و هنر نيز ايجاد جسارت ميكند و يك جهانبيني را به وجود ميآورد كه صرفا به چارچوبهاي خود نيانديشيم؛ بلكه وسعت ديدمان را بيشتر بكنيم؛ بنابراين انقلاب ما هم همينگونه بود.
او در ادامه متذكر شد: منتها يك بحثي هست و آن اين است كه آن چيزي كه از انقلاب بهره گرفته شد، پيش از اينكه به بلوغي برسد، غبارها فرو بنشيند و بهترينهايش گزينش شوند، و مشخصا معلوم شود چه كسي اهل ادبيات و هنر و هنر انقلابي است، جنگ تحميلي گريبانگيرمان شد و اين فرصت و مجال را چنان به دست نياورديم كه به انقلاب بپردازيم. درمجموع انقلاب هيچچيز هم كه نداشته باشد، جرأت دادن و جسارت بخشيدن به اهالي هنر و فرهنگ از ويژگيهاي آن است. از سويي، افرادي كه مينويسند و هنرمندان در مسائل پيرامونشان و مسائل جهاني كه در آن بودند، بازنگري كردند.
اين نويسنده تصريح كرد: انقلاب در يك مقطع كوتاه پس از انقلاب مجال يافت و توانست يك مقدار سوژه باشد و در ادبيات موضوعيت پيدا كند؛ اما بهدليل وقوع جنگ، ديگر مجال براي بحث انقلاب و ارايهي ادبيات با موضوع انقلاب را پيدا نكرديم و خود جنگ آنقدر فراگير شد كه فرصت فراهم نشد. ضمن اينكه آن فاصلهاي را كه ميبايست از رويداد انقلاب ميگرفتيم، به جنگ برخورد و چون خود جنگ ظرفيت روايي بالايي داشت، مجال پرداختن به انقلاب گرفته شد. البته بهنوعي اين دو رويداد اجتماعي در ادبيات يكجور تلاقي پيدا كردند؛ چنانچه اگر در زمينهي جنگ هم بخواهيم، كار كنيم، دور از خود انقلاب نيست. همان كساني كه در انقلاب حضور داشتند، بخش عمدهشان در جنگ هم حضور داشتند؛ بنابراين انقلاب خودش يك هويت يا پسزمينه براي ادبيات جنگ است و اين دو را نميتوانيم تفكيك كنيم.
رئيسي در ادامه دربارهي رمان «قطار 57» خاطرنشان كرد: اگر ضرورت پرداختن به انقلاب پيدا نميشد، قطعا كار جنگم را انجام ميدادم و به سمت نگارش «قطار 57» نميرفتم؛ ولي اگر بناست يك اثر مؤثر و مناسب براي جنگ داشته باشيم، شما خواه ناخواه بايد برگرديد به انقلاب. به اندازهي كافي دربارهي قبل از انقلاب كار شده است؛ يعني ما رمانها و داستانهاي زيادي داريم كه در خصوص انقلاب تا پيروزي هستند. اينها هم سقفشان به پيروزي انقلاب ميرسد كه بيشتر به شرح مبارزات و زندان و جنگ مسلحانه ميپردازند.
وي تأكيد كرد: اما دو سه سال بعد از پيروزي انقلاب كه متصل به خود انقلاب است و تا پيش از جنگ، ادامهي انقلاب است؛ چون بههر حال، توطئهها همينجور ادامه پيدا ميكنند و مردم تا دو سه سال پيرامون خودشان حادثه و موانعي را از داخل و بيرون ميبينند. اما متأسفانه اين بخش را كار نكرديم؛ يعني بخش بعد از پيروزي را و آن حوادث را كار نكرديم. اگر ميخواهد اتفاقي در ادبيات داستاني بيافتد، بايد به اين سمت توجه كنيم. قبل از انقلاب، بهجاي خودش؛ اما بعد از انقلاب تا شروع جنگ، بخشي از انقلاب است كه بايد روي اينها كار شود.
اين نويسنده اظهار كرد: ما پروندهي بخشي از دوران بعد از انقلاب تا پيش از جنگ را يك مقدار بسته نگه داشتهايم. الآن بهنظرم ميرسد، هم نويسندگان جرأت و جسارت كنند كه آن پروندهي بسته را باز كنند و هم بهنوعي مسؤولان فرهنگي، كه اينها براي آنها پروندههاي محرمانه محسوب ميشود، هرچند اكنون بخش عمدهي آن اطلاعات سوخته است، اجازه دهند كه آن پرونده باز شود و نگران آن نباشند كه چه ميشود. بهنظرم، اگر پروندهي آن يكي دو سال انقلاب باز شود، كمكي زيادي ميكند كه نسبت به ادبيات انقلاب، ديني را ادا كنيم. هم مسؤولان فرهنگي و هم جرأت جسارت نويسندگان در اين كار اهميت دارند و مسؤولان هم بايد با ديد بازتري به اين موضوع نگاه كنند.
او با اشاره به رمان «قطار 57»، گفت: بخشي از اين پرونده را در اين رمان باز كردم و خوشبختانه اثر مثبت داشت. بهندرت ديدم كسي ارتباط نگيرد و آدم بايد خيلي تنگنظر باشد كه معترض ماجرا باشد. اما اكثريت و بويژه نسل جوان را ديدم كه خوب ارتباط برقرار كردند و اين نشان داد اگر اين پرونده را باز كنيم، اتفاقي نميافتد؛ الا اينكه ما به نسل بعدي داريم آگاهي ميدهيم، بويژه نسل جواني كه از انقلاب و جنگ ممكن است طور ديگري شنيده باشد كه برايش قابل قبول نباشد. اين نسل از سويي دور از آن سالهاست و از سويي بهدليل آگاهياي كه دارد، استدلال ميطلبد؛ چون خود ما درگير ماجرا بوديم، ممكن است مقداري احساسي برخورد كنيم. احساسي گفتن ماجرا تا استدلالي گفتن فاصله دارد. اگر آنچه را كه اتفاق افتاده، با صداقت، بيطرفانه و بدون قضاوت خود منتقل كنيد، بيشك اثرگذار است و نسل جوان اين را ميپذيرد و اگر ميخواهيم چيزي از انقلاب باقي بماند، بايد صادقانه مطلب را روايت كنيم. اگر ماجرا را يكطرفه روايت كنيم، بهطور قطع، كمباوري روايتي را كه بيان ميكنيم، بهدنبال خواهد داشت.