*فارس:آقاي نقاش شما به عنوان يك لبناني كه در سطح جهان شناخته شده هستيد و هميشه نامتان به عنوان يكي از حاميان سرسخت مقاومت اسلامي برده مي شود در روز شروع جنگ 33 روزه كجا بوديد؟
نقاش:در تهران بودم. ولي سه روز بعد از شروع جنگ توانستم خود را به بيروت برسانم .
*فارس: آن روزها كه با دفتر حزب الله در تهران تماس داشتيم در ابتدا از اسارت دو سرباز رژيم صهيونيستي خوشحال بودند ولي جنگ كه شروع شد آن را نوعي دام ميدانستند كه مقاومت در آن گرفتارشده است ، تلقي شما از اين جريان چه بود؟
نقاش: شروع جنگ براي من تعجب آور نبود. چون از قبل موارد متعددي از گزارشات آمريكايي و اسرائيلي را مطالعه كرده بودم. بخصوص نوشته شخصي به نام «مايكل هرتزوك» مشاور بوش، كه طي آن اعلام كرد:خروج ارتش سوريه از لبنان، به ضرر آمريكا و اسرائيل تمام شد، زيرا با اين عمل دست حزب الله در لبنان بازتر شد و قدرت مانور مقاومت در منطقه افزايش پيدا كرد .به دنبال تظاهراتي كه در 8 مارس رخ داد معلوم شد كه خروج ارتش سوريه، لبنان را به سمت آمريكا سوق نخواهد داد و همچنين مشخص شد كه گروههاي داخلي از خلع سلاح حزب الله عاجز هستند و احتياج به كمك عوامل خارجي دارند .
اين نشان از يك جنگ خارجي داشت . از قبل با مذاكراتي كه با ديگر رژيمهاي عرب منطقه انجام شد، آنها را از خطر نفوذ ايران وحزب الله در لبنان و منطقه ترسانده بودند. شروع اين سناريو از سال 2005 و با ترور آقاي حريري بود. دولت آقاي سنيوره هم پس از يكسال و نيم- دو سال نشان داد كه از عهده خلع سلاح حزب الله بر نخواهد آمد. پس دشمن خود را آماده جنگ مستقيم با مقاومت كرد. يكسال قبل از شروع جنگ مذاكراتي بين آمريكا و رژيم صهيونيستي آغاز گرديد و برنامهريزيهايي انجام گرفت.
افراد عادي و حتي رسانهها از شروع اين جنگ قافل بودند، ولي حزب الله از نظر نظامي خود را كاملا آماده مبارزه كرده بود به طوري كه اگر اين جنگ به جاي 33 روز، شش ماه طول ميكشيد نتيجه همان مي شدكه حاصل شده است و اين نشانه آماده بودن هميشگي حزب الله است.
من از اين توان آگاهي داشتم، لذا وقتي خبر اسارت دو سرباز اسرائيلي را شنيدم و صحبتهاي سيد حسن نصرالله كه گفت: ما اين دو اسير را جهت مبادله با اسراي خودگرفتهايم، اما اگر جنگ را شروع كنيد آماده پاسخگويي به شما را داريم .
از نظر سياسي هدف را مشخص كردند، كه هر چه مقاومت بيشتر اسير بگيرد بهتر است. ولي برعكس اسرائيل و آمريكا به شكلي احمقانه اهداف خود را بزرگتر كردند و اعلام نمودند كه با اين جنگ يك خاورميانه جديد بوجود خواهد آمد و حتي سران رژيم صهيونيستي ابراز داشتند: ما به دنبال نابودي كامل حزب الله و مقاومت هستيم.
در همان روزهاي آغاز جنگ هم در مصاحبه با شبكه الجزيره اعلام كردم شك نكنيد كه اين جنگ در پايان به نفع مقاومت پايان خواهد پذيرفت، ولي متاسفانه بايدگفت، اين اولين جنگ عليه لبنان است كه ديگر رژيم هاي عربي با دشمن همراهي كردند. به بيان ديگراين سناريو فقط متعلق به آمريكا و اسرائيل نيست، بلكه به دستور آمريكا و به كمك بعضي از اعراب كه من لقب «صهيونيستهاي جديد» را به آنها دادم صورت گرفته است. بعدها نيز روشن شد كه اين رژيمهاي عربي در جريان جنگ قرار داشتند و تبليغات گستردهاي عليه مقاومت انجام دادند.
در روزهاي ابتدايي جنگ از تهران با مشاور آقاي حريري و مشاور آقاي سنيوره تماس گرفتم و به آنها گفتم اشتباه نكنيد، يك هفته به حزب الله فرصت بدهيد و بعد عليه مقاومت موضع بگيريد، شما فكر ميكنيد كه اسرائيل ميتواند در اين جنگ موفق شود ولي اين يك اشتباه بزرگي است.اما آنها گوش نكردند و از روز اول اعلام نمودند كه دولت لبنان در اين جنگ هيچ مسئوليتي قبول نميكند و حزب الله بايد خود پاسخگوي آن باشد.
اطمينان من از موفقيت حزب الله به اين علت بود كه قبل از شروع جنگ طي ملاقاتي كه با شهيدعمادمغنيه داشتم، او به من قسمت هايي از توان نظامي مقاومت را نشان داد كه از لحاظ نظامي با چه قدرتي خود را آماده نبرد كرده بود. مخازن مملو از موشك و سنگر هاي زيرزميني و نحوه جاسازي قبضه هاي موشك و ... اين جا بود كه من فهميدم استراتژي دفاع از لبنان كاملا آماده است.
در مورد استراتژي حزب الله لازم است به نكاتي اشاره كنم.، حزب الله دو تجربه در لبنان به دست آورده، كه از اهميت خاصي برخوردار است. سال 1986 در جنگ «نيسان»، در يكي از مناطق به نام «ميدون» در بقاع غربي، مقاومت سرسختانه اي در برابر اسراييلي ها صورت گرفت و افرادي كه در آن شهرك حضور داشتند توانستند تا آخرين قطره خون در برابر صهيونيستها مقاومت كنند، به طوري كه اسرائيل بهترين نيروهاي خود را به فرماندهي «شائول مفاز» كه بعدها وزير جنگ رژيم صهيونيستي شد ، وارد اين درگيري كرد، اين جنگ نشان داد كه يك شهرك به تنهايي چگونه ميتواند مقاومت كند.
در«جنگ نيسان»(جنگ 16 روزه) از لحاظ روحي وضعيت بچه هاي مقاومت در سطحي بود كه حتي يك نفر هم عقب نشيني نكرد و بعد از چند سال خود صهيونيستها وقتي در مورد نتايج جنگ صحبت كردند اعلام نمودند: اين جنگ عجيبي بود، زيرا هرچه با هواپيما حمله كرديم ، موشك زديم و تانك وارد ميدان نبرد كرديم ، هيچ تغييري درروند مبارزه پيدا نشد. زماني كه آريل شارون نخست وزير اسرائيل پرسيد چند نفر از اين منطقه اسير گرفتهايد، درجواب اعلام شد هيچ نيرويي از حزب الله اسير نشده و همه به شهادت رسيدهاند، اين نشاندهنده روحيه نيروهاي حزب الله است. تنها مشكلي كه حزب الله در جنگ 16 روره داشت ، تمركز نيروها و كمبود سلاح بود.با تكيه بر همين تجارب مشخص بود كه در جنگ بعدي ديگر سنگر گرفتن در خانههاي دو طبقه جوابگو نيست و تانكهاي مركاوا با «آرپي چي7»از بين نمي رود. لذا بايد سلاح ديگري مورد استفاده قرار مي گرفت به همين منظور موشكهاي «كورنت» را بدست آوردند كه كاربرد آنها در همين جنگ 33روزه كاملا مشخص شد.
مقاومت با بررسي «جنگ نيسان» به اين تجربه رسيد كه 80 درصد نيروهايش در بين راه و در حال حمل و نقل سلاح و آذوقه از بين مي رود، پس تصميم گرفت كه ديگر در گرماگرم جنگ نيرو هايش نقل و انتقال نداشته باشد و هر نقطه جنگي سلاح كافي و آذوقه لازم را براي خود از قبل تهيه كرده باشد و براي ارتباط از وسايل راديويي ساده و قابل رديابي هم استفاده نشود. به همين خاطر هواپيماهاي اسرائيل در جنگ 33روزه هر چقدر سعي كردند به مقاومت ضربه بزنند نتوانستند و من تضمين ميدهم از120 شهيدي كه حزب الله در اين جنگ داد تنها 5 نفر آنها در حين رفت و آمد به شهادت رسيدند و بقيه در نبرد رودرو كشته شدند.
اين جريان به شكلي پيش رفت كه اسرائيل ديوانهوار هر آنچه كه در جادههاي لبنان، در حال حركت بود مورد حمله موشكي قرار ميداد و حتي يك پل سالم در اين كشور باقي نگذاشت. برنامه ديگري كه حزب الله از قبل آن را تهيه ديده بود استفاده از موشكهاي دور برد بود تا هر زمان كه اسرائيل با هواپيما به لبنان حمله كرد، بتواندبا استفاده از آن شهرهاي اسرائيل مانند حيفاو... را مورد هجوم قراردهد.
اين نشان دهنده قدرت حزب الله است كه از روز اول تا زمان آتش بس با استفاده از موشك، جنگ را ادامه داد به حدي كه در يك روز 400 موشك با برد زياد كه بعضي از آنها تا چند كيلومتري تل آويو نيز رسيد شليك شد و خود صهيونيستها متوجه شده بودند كه اگر جنگ ادامه پيدا كند، موشكهاي حزب الله هيچ محدوديتي نخواهد داشت.
اسرائيل زماني كه درجنگ 33 روزه به مارون الراس ، بنت جبيل و عيناتا حمله كرد ديگرنيروهاي حزب الله صرفا مانند نبرد ميدون در دره بقاع در خانههاي خود متمركز نشدند و اطراف شهرها را نيز زير پوشش خود قراردادند. رژيم صهيونيستي دراين جنگ با استفاده از هواپيما منطقه را با خاك يكسان كرد ولي به نيروها ي مقاومت هيچ آسيبي نرسيد، زيرا حزب الله با استفاده از راههاي زيرزميني كه از قبل درمناطق جنوب تعبيه كرده بود، حمل و نقل نيروها ي خود را كنترل كرد.
ايجاد راههاي زير زميني درلبنان از سال 2000 آغاز شده بود و مدت6سال طول كشيد تاتمام آن آماده شود، اين راهها تا مرزفلسطين اشغالي ادامه دارد و به محض ورود سربازان اسرائيلي به خاك لبنان، نيروهاي مقاومت به راحتي مي توانند در برابر آنها قرار ميگيرند. با اين استراژي حزب الله تمام برنامههاي آمريكا و اسرائيل كه از سال 2005 براي نبرد با مقاومت آماده كرده بودند، كاملا خنثي شد و اين درصورتي بود كه اگر اسرائيل و آمريكا در جنگ با حزب الله پيروز ميشدند آن وقت ميتوانستند برنامههاي خود را بر عليه ايران مشخص كنند اما باعملكرد مناسب مقاومت اين كارصورت نگرفت و حتي بعد از جنگ روزنامههاي آمريكايي به اختلافات پنتاگون و ارتش اسرائيل مبني بر نوع جنگ برعليه حزب الله اشاراتي كردند زيرا پنتاگون اصرار به جنگ زميني برعليه مقاومت داشت ولي صهيونيستها قواي خود را بيشتر در جنگ هوايي صرف كردند.
به هرحال من معتقدم هر استراتژي ديگري كه درلبنان اجرا ميشد، نتيجه حاصل شده از جنگ هيچ تغييري نمي كرد، فقط به جاي منفجر شدن 30 تانك از اسرائيل ، تلفات آن چند برابر ميشد.
حزب الله نه تنها خود رابراي جنگ در شهركهاي مرزي آماده كرده بود، بلكه تا عمق 45 كيلومتري جنوب لبنان توان ايستادگي دربرابراسرائيل را داشت و صهيونيست ها در ميانه جنگ متوجه اين موضوع شدند، به همين دليل در خواست آتش بس كردند و مقاومت نيز آن را پذيرفت، زيرا در طول جنگ به مردم لبنان آسيب شديدي وارد شده بود. مردمي كه درطول جنگ پايداري زيادي ازخود نشان دادند، آنها ديگر يك مردم معمولي نيستند و به محض اينكه اعلام شد بايد به جنوب لبنان بروند فورا به طرف خانه و زندگي خود بازگشتند.
طبق قطعنامه 1701 قرار بود مناطق جنوب لبنان تحويل ارتش اين كشور شود و بعد نيروهاي بينالمللي وارد منطقه شده وآن جا را تحويل بگيرند كه اين جريان بيشتر از يك سال طول كشيد و در اين مدت مردم حق نداشتند به مناطق جنوب لبنان برگردند. اين برنامه از پيش تعيين شده بود، زيرا با تخليه جنوب لبنان از سكنه نيروهاي حزب الله قادر به بازگشت نخواهند بود. اما همين كه مردم به جنوب لبنان رفتند عملا قطعنامه 1701 برعكس شد و در حال حاضر نيروهاي بينالمللي براي اسكان در منطقه از حزب الله اجازه مي گيرد. حتي در اوايل پذيرش قطعنامه، شيراك رئيس جمهور فرانسه اعلام كرد : بيشتر از 200 سرباز به منطقه اعزام نخواهد كرد و فقط با تضميمن سيد حسن نصرالله نيز اين كار را انجام خواهم داد.
باراك نيز در هفته گذشته اعلام كرد:«قطعنامه سازمان ملل به نفع حزب الله تمام شده است» و اين به دليل همان استفاده علمي از تجربيات گذشته بود كه يك تاكتيك جديد را بوجود آورد.
نيروهاي صهيونيست فكر نميكردند كه مقاومت بتواند اين گونه ايستادگي كند و تصورشان براين بود كه با وارد كردن نيروهاي ويژه خود به جنگ، حزب الله صحنه نبرد را خالي خواهد كرد ولي اين اتفاق برعكس صورت داد زيرا مقاومت جنگي را به نمايش گذاشت كه نه از نوع چريكي بود و نه كلاسيك . در گزارش وينوگراد هم اقرار كردند كه دراين جنگ، حزب الله فقط از 2000 نيرو استفاده كرد، در صورتي كه ارتش رژيم صهيونيستي بيش از80000 سرباز را به منطقه آورده بود.
نكته مهم ديگر حضور مردم در صحنه بود. اسرائيل تصور ميكرد كه مي توان لبنان را مانند صربستان به زانو در بياورد، زيرا در آن كشور طي 75 روز جنگ ارتش صربستان صدمه كمي ديد، لذا با بمباران هوايي مناطق مسكوني و از بين بردن مراكز مهم اين كشور، مردم صربستان مجبور به تسليم شدند. اين فكر خام در مورد لبنان نيز عملي شد و تصور مي كردند كه اگر مردم و طرفداران مقاومت را مورد هجوم قرار دهند، آنها از حمايت حزب الله دست خواهند كشيد، اما نه تنها حمايت مردم دست از مقاومت برنداشتند بلكه محوبيت حزب الله در لبنان افزايش يافت و به محض اينكه آقاي نصرالله دستور بازگشت به مناطق جنوب لبنان راصادر كرد، همگي بازگشتند ولي درنظر داشته باشيد كه آنها همه مردم لبنان نيستند.
در كل دنيا جنگ به هيچ وجه زيبا نيست و از يك جامعه درحال جنگ شايد 1 يا 2 درصد آن به مقاومت به پيوندند. در آماري كه يكي از دانشگاه هاي آمريكا جهت تعين مقاومت در عراق ارائه داده بود، اين سوال بوجود آمده بود، مقاومت در كشورها ي درحال جنگ چند درصد است؟ در جواب اعلام شده بود كه تنها0/1يا0/2 درصد يا حداكثر 0/5 درصد از كل مردم يك كشور وارد مقاومت ميشوند و 15 درصد ديگر نيز به مقاومت كمك مي كنند، مابقي افراد جامعه هيچ دخالتي در امور جنگ ندارند.
در اين آمار بالاترين رقم مقاومت به مردم كشورفلسطين تعلق دارد كه حدود 15 درصداز آنها وارد مقاومت شدهاند. در عراق حدود 8/1 درصد مقاومت وجود دارد ولي در لبنان زماني كه اعلام شد به جنوب لبنان بازگرديد با وجود موانع مختلف مانند ميدان هاي مين، تمام مردم به همراه خانواده راهي اين منطقه شدند. حتي بعضي از اين افراد در منازل اقوام خود با بهترين وضعيت زندگي ميكردند، همه اين امكانات را رها كرده و به همراه خانواده خود در جنوب لبنان زير يك چادر مستقر شدند.
عامل ديگر پيروزي مقاومت، استفاده صحيح حزب الله از سلاحهايي است كه در اختيار داشت، يعني به ازاي هر تانك ارتش اسرائيل بايد يك موشك استفاده مي شد.
در مورد توفيق الهي و تاثير آن در اين جنگ، مي توان كتابهاي زيادي نوشت و هيچ حركت حزب الله بدون تكيه برخداوند صورت نگرفت.
براي مثال اسرائيل مركز ي براي استراحت نيروهاي خود در نظر داشت كه درنقشه نيز كاملا مشخص بود، ولي فرماندهان صهيونيست تصميم گرفتند كه آنجا را ترك كرده وبراي استراحت به داخل جنگل بروند. نيروهاي حزب الله بدون آگاهي از اين جريان موشكهاي خود را به سمت آن مركز هدف رفته بودند، زمان پرتاپ موشكها متوجه شدند كه به دليل لغزش سنگ هاي زير جايگاه، مسير موشك ها عوض شده ولي به دليل تنگي وقت نمي توانستند كاري انجام دهند، موشك ها شليك شد و درست به همان منطقه ايي اصابت كردكه نيروهاي اسرائيل در جنگل حضور داشتند و بر اثراصابت آن 13 تن از صهيونيستها كشته شدند.
تا آنجا كه اطلاع دارم روش اين جنگ در دانشگاههاي مختلف دنيا، اعم از آمريكا، چين و بعضي از كشورهاي منطقه در حال تدريس است. اسرائيل متوجه شده كه جنگهاي بعدي با حزب الله آسان نيست.باراك (وزير دفاع اسرائيل) در جديد ترين اظهارات خود به اين نكته اشاره كرد كه «اگر يك جنگ ديگر با همين نتيجه جنگ تموز بوجود آيد، ديگر اسرائيل نميتواند در منطقه خاورميانه بماند» و به همين دليل تصميمگيري براي شروع يك جنگ ديگر براي سران صهيونيست بسيار سخت است.
*فارس: به نظر شما چقدر احتمال دارد كه يك جنگ ديگر برعليه حزب الله آغاز شود؟
نقاش: اسرائيل بعد از جنگ 33 روزه، دو مرتبه خود را براي حمله به لبنان آماده كرد و حتي به عنوان مانورنظامي 50 الي 80 هزار نيرو به مرزها ي خود با اين كشور وارد كرد، به طوري كه آقاي سيد نصرالله قبل از عاشورا در مراسمي اعلام نمود:«اگر اسرائيل به لبنان حمله كند ما جغرافياي منطقه خاورميانه را عوض خواهيم كرد» و با اين صحبت صهيونيست ها متوجه خطر عليه خود شدند. تاكيد دبير كل حزب الله به گونه ايي بود كه در روز عاشورا نيز گفته هاي گذشته خود را دوباره تكرار كرد و فرمودند:«صحبت گذشته من اتفاقي نبوده و ما آمادگي دفاع دربرابر هرگونه تعرض به لبنان را داريم .
طبق اطلاعات من براي حمله به لبنان دو مرتبه برنامهريزي شد ولي هر مرتبه با مشخص شدن يك سري اطلاعات، اين عمليات به تعويق افتاد. اسرائيل نميتواند به اين حالت زندگي كند، زيرا حزب الله پشت سر هم پيروزي بدست ميآورد . صهيونيست ها به دنبال فرصت مناسب ميگردند تا يك مرتبه ديگر جنگ عليه مقاومت را شروع كنند اما تا آن زمان عملياتهاي ويژه مانند ترور عماد مغنيه را در دستور كار خود قرارداده اند تا به قول خودشان قدرت مقاومت را تعديل كنند.
حزب الله هم جواب اين گونه حركتها را خواهد داد و اين ميتواند جرقه شروع جنگ باشد، آغاز نبرد ديگر در دست اسرائيل نيست. بطور نمونه بعد از ترور شهيد عماد مغنيه، حزب الله وعده پاسخ به آن را دادهاست كه به دو شكل رخ خواهد داد ، يك جواب محدود است كه اسرائيل آن را ميبلعد و يك جواب نامحدود و قوي است كه اسرائيل قادر به هضم آن نيست و جنگ ميتواند از همين نقطه آغاز شود.
*فارس : در ميان صحبتهايتان به همدلي و اتحادي كه در لبنان ايجاده شده اشاره كرديد، اين امر چگونه حاصل شده است؟
نقاش: در آغاز تاسيس حزب الله، مردم اعتقادكمي به آنها داشتند اما بعد از پيروزيهايي كه مقاومت در سال 2000 به دست آورد و طي آن جنوب لبنان آزاد و اسرائيل نيز مجبور به فرار گرديد، مردم به آنها اميدوار شده و در طول اين شش سال روحيه مردم لبنان بالا رفت.
در طي همين جنگ 33 روزه مردم وقتي پايداري مقاومت را احساس كردند و حوادثي كه اتفاق افتاد را ازنزديك مشاهده نمودند روحيه آنها به شدت افزايش پيدا كرد. به طور نمونه زماني كه آقاي سيد حسن نصرالله اعلام كرد: به دريا نگاه كنيد كه ناو اسرائيلي در حال سوختن است. مردم بسيار شگفتزده شدند و همه آنها از قبيل شيعه، سني و حتي مسيحي به كنار ساحل رفتند و شعار الله اكبر سر دادند.
اين عملكردها روحيه مردم لبنان به خصوص شيعيان را افزايش داد و توانست عزتي را براي آنان ايجاد كند كه به وسيله آن به توانند با افتخاراعلام كنند، ما جواب اسرائيل را داديم و صهيونيسم دراين جنگ شكست خورد. قبل از شروع جنگ همه مردم لبنان طرفدار مقاومت نبودند ولي وقتي مشاهده كردند كه چگونه نيروهاي حزب الله در بيت جبيل و نقاط ديگر اقتدار خود را به رخ اسرائيل كشيده است احساس عزت و افتخار كردند و در كنار مقاومت ماندند.
نكته بعدي اينكه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، يك روحيه جديد در لبنان ايجاد شد. افرادي كه امام موسي صدر در لبنان دور هم جمع كرده بود شيعياني بودند كه صرفا اسم شيعه را به همراه خود داشتند.اما حزب الله توانست شيعيان مومن را گرد هم جمع كند واين عامل تقويت آنها شده است. مقاومت از مسلمانان با ايماني تشكيل شده كه درعمل اين را مشخص كرده اند.
آنچنان تقوا در بين امت حزب الله گسترده شده كه وقتي آقاي نصرالله بصورت مخفيانه اعلام ميكند : امروز عمليات بر عليه دشمن سخت است و براي پيروزي سربازان مقاومت دعاي جوشن كبير بخوانيد، در همه نقاط مانند مسجد، منزل، مدرسه و مكان هاي ديگر مشاهده مي شد كه مردم در حال خواندن دعا هستند و اين يك روحيه جديد در بين مردم ايجاد كرده كه منجر به اقتدار حزب الله شده است.
بقيه مردم لبنان هم نميتوانند مانند حزب الله باشند چون از ديگر مذاهب و فرقهها هستند، ولي از لحاظ ملي اين احساس را دارند كه مقاومت براي آزادي لبنان ميجنگد و خيلي از اهل سنت و مسيحيان طرفدار حزب الله هستند. براي صحت اين مطلب مي توانيدعكسهايي كه در اينترنت وجود دارد را نگاه كنيد، جواناني با لباسهاي اروپايي و بدون حجاب كه در دستهايشان پرچم «لبيك يا نصرالله» وجود دارد و در جشن پيروزي حزب الله شركت كرده اند.
*فارس: چگونه شما در زمان جنگ وارد لبنان شديد ؟
نقاش: سه روز بعد از شروع جنگ ابتدا به دوحه رفتم، در آنجا در يك مصاحبه تلويزيوني شركت كرده و بعد وارد سوريه شدم و از طريق شمال لبنان (طرابلس) و مرز ساحلي وارد اين كشور شدم.
*فارس: نيت شما از رفتن به لبنان چه بود؟
نقاش: وقتي لبنان وارد جنگ ميشود من بايد به كشورم برگردم تا هر كاري كه از دستم بر مي آيدانجام دهم. به دليل سن و سال بالايي كه دارم توانايي جنگيدن در ميدان نبرد را ندارم اما در امورتبليغاتي كه از اهميت خاصي برخوردار است مي توانم شركت كنم، زيرا در حين جنگ مردم احتياج به روحيه و اطلاعات مثبت دارند و مقاومت به افرادي كه بتوانند اين كار را انجام دهد نيازمند است. مصاحبه با تلويزيونهاي متعدد، ملاقات با مردم، ايجاد ارتباط بين جريانها و گروههاي سياسي و همچنين برطرف كردن نيازهاي اطلاعاتي خبرنگاران خارجي و... زيرا براي برخورد با خبرنگاران خارجي كسي بايد حاضر باشد كه به زبان انگليسي تسلط داشته و منطقه نيز كاملا بشناسد.
*فارس: احزاب 14 مارس در طول جنگ تلاشي عليه حزب الله انجام دادند؟
نقاش: بصورت علني بر عليه مقاومت موضع نميگرفتند. آنها دو حركت را دنبال مي كردند. اول اينكه بصورت محرمانه و شبكهايي با اسرائيل همكاري داشتند كه بعدها آقاي نصرالله اعلام كرد : ما از عملكرد اين افراد آگاهي كامل داريم ودر زمان مناسب اين اطلاعات را فاش خواهيم كرد.
دوم، آنها سعي ميكردند با كمك به مردم، بر عليه حزب الله وارد عمل شوند. به طور نمونه وقتي به مردم غذا ميدادند ميگفتند: چقدر حيف كه اين جنگ آغاز شده و شما در خيابان آواره شده ايد، بهتر نبود كه حزب الله اين كار را انجام نمي داد. اما مردم در جواب ميگفتند: كه ما غذا شما را نميخواهيم و از حزب الله طرفداري خواهيم كرد و اين توطئهها به نتيجه نرسيد.
*فارس: در بعضي از اخبار و نوشتهها مطرح بود كه بعضي از افراد مانند جنبلاط با رايس وزير امورخارجه آمريكا به توافق رسيده تا جبهه داخلي بر عليه حزب الله ايجاد كند اين مطالب چقدر صحت دارد؟
نقاش: اين مطالب بصورت علني هم اعلام شده، مخالفين مقاومت در داخل لبنان اعلام كردند: ما به تنهايي در داخل نميتوانيم بر عليه حزب الله وارد عمل شويم و مقاومت را خلع سلاح كنيم و به طريق ديگر اين كار بايد صورت بگيرد. اين نشانه آن است كه آنها خواهان وارد عمل شدن اسرائيل در اين جريان بودند. آنها به دنبال ايجاد دو جبهه نظامي و رواني برعليه حزب الله بودند.
ايجاد جبهه رواني در مردم خيلي ميتواند تاثيرگذار باشد، به طور نمونه تلويزيونهاي طرفدار 14 مارس به هيچ وجه پيروزيهاي حزب الله راعنوان نميكردند و فقط ساختمانهايي كه مورد اصابت موشك قرار گرفته و خراب شده بود را به نمايش ميگذاشتند و به دنبال تضعيف روحيه مردم بودند واز ضرباتي كه مقاومت بررژيم صهيونيستي وارد مي آورد هيچ خبري نمي دادند، حتي رسانههاي اسرائيلي هم به اين گونه عمل نميكردند و وقتي شهرهايي آن مورداصابت موشك قرار ميگرفت اخبار آن را اعلام ميكردند ولي بعدها متوجه اشتباه خود شدند چون با پخش اين تصاوير روحيه حزب الله ومردم لبنان افزايش پيدا مي كرد.
ادامه دارد...
*گفتگو از محمدياسررجبي و حسين جودوي
منبع: خبرگزاري فارس