سخنراني شهيد درباره عملياتهاي رزمندگان

کد خبر: ۱۱۸۷۵۰
تاریخ انتشار: ۲۸ اسفند ۱۳۸۵ - ۱۰:۴۵ - 19March 2007
از اين كه در اين عمليات كساني مثل من باور نداشتند جوانان شما هر عملياتي كه انجام مي دادند واينقدر كه من توضيح مي دهم سختي فراواني داشت، البته چيزي از سختي اين عمليات نگفتم . جوانان شما چند بار عمليات انجام مي دادند، يعني عمليات انجام مي دادند، بعد پايين مي آمدند يكي دو شب استراحت مي كردند و دوباره عمليات سخت تر از عمليات قبلي را انجام مي دادند، يك مسابقه بود . من خودم كه يك سربازم اين جور رزمنده تا به حال نديده بودم. مگر مي شود انسان با پاي پياده اين همه راه را طي كند . مربيان كوه نوردي براي آموزش بسيجيان آورده بودند و ما داشتيم صخره نوردي مي كرديم و مي گفتند اين گونه بايد بالا برويد. من ديدم اين رزمندگان با انگشتانشان بالا مي روند و من متعجب بودم چون تا به حال اين گونه رزمنده نديده بودم .
اين جوانان ايستادگي كردند و گفتند اين عمليات را تا به پايان نرسانيم از پا نمي نشينيم و اينان جنگ كردند و دوباره جنگ كردند و دوباره جنگ كردند . اين جوانان سه عمليات انجام دادند كار اين جوانان بي سابقه بود و اين خارج از توانايي انسان است بعد در مرحله سوم جنگ نيروهاي عراقي كه تار و مار شده بودند فرار كردند. به نيروهاي عراقي در مرحله دوم حمله شد . افراد تيپ هايشان يا اسير يا كشته شدند و عراقيها مي ديدند در ساعات اوليه جنگ قرارگاهشان به هم مي ريخته به دليل اين كه رزمندگان ما دلي مالامال از محبت الله را دارند . واقعاً دنيا در تعجب بود كه در اين حمله ها اول فرمانده ها بعد سربازان عراقي اسير مي شدند.
تيپ 605 گارد رياست جمهوري كه چشم و چراغ صدام بود، كه خيلي به اين تيپ اميدوار بود به آنها ، براي اين كه روحيه بدهد به آنها اين تيپ تار و مار شد و اين تيپ تربيت شده بود در مرحله اول كه اين تيپ به هم ريخته شد در مرحله دوم لشگر هر كه تازه نفس بود فرستاد تا جلوي رزمندگان اسلام را بگيرد آن هم كه صدماتي ديد كه بعد از آن يك تيپ كماندو بعثي كه جان فدايي صدام بودند وارد صحنه شدند و نمي دانم كه نظر الهي بود يا چه، در منطقه ما تيپ عاشورا وارد شدند و سربازان و رزمندگان شما در عرض دو روز چنان تار و مارشان كردند كه نه فرماندهي ماند و نه گرداني ماند و آنها را كشتند و تعداد معدودي هم كه ماندند آنها را صدام با شرمندگي اعلام كرد اينها را اعدام مي كنم .
وسايل و غنائم كه از اين عمليات به دست آمد واقعاً زياد بود البته براي اطلاع مي گويم كه اين تيپ كامل بود چون بعثي بودند و داراي وسايل فراوان كه از اين جنگ نفربرهاي موشك انداز تانك ، موشك انداز و انواع خودروها توپ صدميلي متري ضد تانك و تفنگهاي 106 ميلي متري خمپاره اندازها وانواع مختلف سلاح و مهمات به اندازه كافي و بچه هاي ما از دويدن خسته شدند ولي در عمليات …… و سلاحهاي آتش زا كه براي اولين بار ميديدم كه لطف الهي بود كه اينان نتوانستند از اين سلاحها استفاده كنند . سلاح هايي درست كرده اند كه از سي كيلومتري در بين رزمندگان ما فرود مي آمد. الحمدالله اين سلاح ها سالم به دست رزمندگان ما افتاده است و ما هيچ گونه از آنها استفاده نمي كنيم. وسايل مدرن راه سازي ، دستگاههاي مخابراتي كه بسته بندي بود و مي خواستند از آنها استفاده كنند كه اين دستگاهها همين طور آكبند به دست رزمندگان افتاد . مواد غذايي كه رزمندگان استفاده مي كنند. موشكهاي صنعتي و اينها چيزهايي بودند كه جوانان شما از اين جنگ به غنيمت گرفته اند و اگر هم شهيد داده ايم بدانند هر شهيد چند عراقي را كشته است و بعد خود شهيد شده است، اين را بدانيد كه چندين نفر را كشته اند بعد خود شهيد شده اند.
اين را بدانيد كه شهادت موهبتي است از طرف خدا. اگر قرار بود با اين آتش و تير و تعداد زياد دشمن و ريخته شدن آتش دشمن بر سر رزمندگان ما، خدا نمي خواست، يك نفر از رزمندگان ما زنده نمي ماند، بياييد صحنه هاي عملياتي را ببينيد . وقتي قرار است از طرف خدا كسي زنده بماند و بيشتر تلاش كند هيچ اراده اي نمي تواند آن را تغيير دهد و وقتي قرار است كسي شهيد شود هيچ اراده اي نمي تواند آن را تغيير دهد. خيلي از برادران شهيد شدند و من نمي دانم كيستند . در يكي از عمليات يكي از برادران تعريف مي كند كه در موقع شدت عمليات مأموريتي به ايشان داده شد كه زير آتش دشمن به يك خاكريز مي رفت ساعت دو بود مجروح مي شود و خون از بدنش سرازير مي شود. يكي از همرزمانش به او مي گويد: به عقب برو زخمي شدي من كار شما را انجام مي دهم. در پاسخ مي گويد : مأموريتي كه به من داده اند تا جايي كه مي توانم بايد بايستم و انجام وظيفه كنم. دوستش ميگويد: الان به شما ضعف مي آيد. باز در پاسخ مي گويد: نه. كه بعد از يك ساعت با تركش دوم شهيد مي شود. شما چه متوجه مي شويد. شهامت و شجاعت. اينان براي من و شما كار نمي كنند ؟ آيا شما مي توانيد انگشت خود را روي آتش بگيريد تا به استخوان برسد ؟ جوانان ما اين مراحل را گذرانده اند. همان جوان در انبوه آتش آماده انجام وظيفه است. وقتي اينجا مي آيند مسلمان مي شوند. مي گويند مأموريتي كه به من دادند ،دستوري كه به من دادند، بايد انجام شود و كسي كه من را محفوظ نگه مي دارد خدا است.از اينجا مي فهميديم كه شجاعت و شهامت و مقاومت يعني چه و يا برادر برزگر كه يك دست داشت و دستش قبلاً قطع شده بود.ببينيد كه چه جواناني تربيت شده بنده به فرمانده تيپ اين برادر گفتم: اين شخص با يك دست كه نمي تواند جنگ كند .گفت شما بيا ببين كه او با يك دست چگونه جنگ مي كند او قبول نكرد كه عقب برگردد. گفت: مگر حضرت ابوالفضل با يك دست جنگ نكرد. چه شهامتها و چه شجاعتها در جنگ از خود نشان مي دادند. به اين انسانها بايد چه اسمي گذاشت. آيا نبايد به اينها افتخار كرد . برادر اسد قرباني كه معلول بود و به سختي راه مي رفت چنان در انجام وظيفه خود كوشا بود كه انگار معلوليتي نداشت و سخت ترين مأموريت را انجام مي داد. فرمانده گروه ويژه شهادت بود پس ما بايد از رشادت ياران حسين بگوييم ما بايد راهيان امام را بگوييم از شهامت و شجاعت و مقاومت .

بچه ها مي دانستند كه براي اين عمليات بروند شهيد مي شوند. ولي انجام وظيفه برايشان مهم تر بود و همچنين براي اسلام … برادر اللهياري فرمانده گردان حضرت ابوالفضل (ع) كه قبلاً يك دست خود را از دست داده بود و يك شيري بود كه وقتي موقعش مي شد خوب مي جنگيد اگرچه شهيد داده بود و خود شهيد شد از صد متري دشمن را مي زد و مقاومت مي كرد او كه دوازده ساعت مقابل دشمن مقاومت كرد و مرتب مي گفت حال من خوب است و نيروهايم خوب مي جنگند و خيالتان راحت باشد و كار خود را انجام دهيد . آفت دشمن از هر طرف او را احاطه كرده بود. ولي او از سنگرهاي پايين مهمات براي رزمندگانش مي آورد. مانند امام حسين، جانم حسين ،در سنگرش شهيد ها را جمع كرده بود ، مجروحان را جمع كرده بود و خارج كردن نيروها امكان نداشت، زخم زخميها را بسته بود و هنوز داشت مي جنگيد و مقاومت مي كرد . من نمي دانم آيا انسان اين جور ، نمي دانم اين همه پايمردي ؟ برادرش شهيد شده،من قادر به بيان اين خصوصيات نيستم . نصف شب شد و بي سيم او قطع شد، برايش نگران شدم . گفتم حتماً برايش اتفاقي افتاده . يك روز ماشيني مي آمد گفتند جنازه اش پيدا شده ،گفتم كو، گفتند پشت ماشين ، پتو را كنار زدم ،گفتم اين نيست، گفتند داخل جعبه را نگاه كن ،گفتم يا ابا عبدالله يا حسين، نگاه كن چگونه آماده شد كه با سر براي تو جانفشاني كند. وقتي كه تازه ازدواج كرده بود و تمام زندگاني خود را وقف جبهه كرده بود و وقتي براي مأموريت از اين شهر به آن شهر مي رفت، يك اتاق اجاره مي كرد ،براي خانم خود و خودش به جبهه مي رفت، هرچه داشت را وقف جنگ كرده بود .اينانند كه شما تربيت شان كرده ايد و تقديم اسلام كرديد. به اينها افتخار كنيد. شايعه سازان اين صحنه ها را نمي پسندند و ما به اين شايعات وابسته نيستيم ما متكي به شهدا هستيم و خواسته خدا بود كه آنها شهيد شوند . اينها افتخاراتي براي اسلام آفريدند. چه انسانهايي بودند.خون حسين بن علي چه ها درست كرده. من نمي دانم چقدر بگم . برادران و اين برادران جهاد مي دانستند كه شهيد مي شوند و رفتن به جبهه خيلي سخته، من نمي دانم وقتي به آنها مسلم مي شود كه شهيد مي شوند، آن وقت آنها چنان خونسرد و آرام و آرامش قلب دارند كه بدون توجه به اين كه دشمن تانك دارد رفته و ايستاده روي خاكريز كه اينجا تركش دارد ، تير دارد … اينان از چيزي نمي ترسند.امت اسلام افتخار كنند به اين رزمندگان . افتخار كنيد كه چنين جواناني تربيت كرده ايد و خانواده شهدا خيلي سرفراز هستند. هر كدام تك تك صحبتي دارد . آن بچه هايي كه در شب عمليات درتاريكي به دستشان حنا مي گذاشتند. به سرشان سربند يا حسين مظلوم يا مهدي ادركني مي بستند. غسل شهادت مي كردند. با يكديگر روبوسي مي كردند. از هم حلاليت مي خواستند ، دعا مي خواندند كه مي خواستند به عمليات بروند. اينها قابل توصيف نيست. مگر مي توان در كتابها جا داد؟ مگر اينان افتخار امام حسين نيستند؟ مگر هرچه داريم ازامام حسين نيست؟ باور كنيد اينان اسلام را زنده نگه داشتند. همان ساعتها و همان دقايق ، همان ثانيه ها همه تكرار مي كنند اين صحنه ها را در هر يك از عمليات . كساني كه كوردل بودند عينك بددلي را به چشمان زدند و نمي توانند اين بچه ها را درك كنند چون عشق به امام حسين ندارند نمي دانند جنگ چيست ، جبهه چيست ، صحنه عاشورا چيست، اينان چه مي دانند معرفت چيست، عرفان چيست، مگر مي توانند درك كنند، شايد فكر ميكنند اين موضوع ها يك داستان است .

ما وقتي اين تابوتها را بر روي دست مي گيريم افتخار مي كنيم . اميدوارم كه پيام رزمنده ها را خوب بيان كنيم . ملت ايران ، و براي فتح دو و در رابطه با فتح دو،گذشتن از حزب بعث و رسيدن به كربلاي حسيني و پيام رزمندگان كه اعلام كردند و من از زبان آنها مي گويم كه شهادت را بزرگترين سعادت از طرف خدا مي دانند كه مخصوص افراد بخصوص است و هيچ گونه ترسي و خوفي از شهادت نداريم وعشق به شهادت باعث شتاب به سوي دشمن است و مسئله اصلي دانستن جنگ،كه بايد در تمام زندگي ما اثر داشته باشد و درگير نشدن با مشكلات زندگاني ، اختلافات و مسائل سياسي و امثال اينها كمبودها و نارسايي ها كه اينها طبيعي است.در تمام جوامع كم و زياد است و مسائل دنيا است . اينها مسئله اصلي نيست. بلكه مسئله اصلي حفظ اسلام است كه متبلور در اين جنگ شده. به هر حال مسئله اصلي جنگ است و اولويت قرار دادن جنگ به هر كاري كه داريم اصل مطلب است و مسائل دنيوي و مشكلات اين دنيا در درجه آخر . از خداوند طول عمر براي رهبر و درجات متعالي براي تمامي شهدا و عزت براي خانواده شهدا و ملت مسلمان ايران بخصوص ملت مسلمان و هميشه در صحنه تبريز و شفاي عاجل براي مجروحين جنگ و آزادي اسرا و پيروزي جنگ و نصرت براي رزمندگان انشاالله اين مجالس مورد لطف الهي قرار گيرد . صلوات

…… فجايع اين رژيم كه به وجود آوردند. به هر حال تا زماني كه رزمندگان اسلام در خاك دشمن نفوذ كنند، كه بلاد اسلام از نفوذ توپخانه در امان باشند. تكليف شده است كه جهاد كنند و به هر حال ما سعي خودمان را مي كنيم و در حال جنگيم . چند روز قبل امام عزيز فرموده اند و همچنين ما مقلد امام و پيرو دستورات امام هستيم كه تا صدام در اين حكومت است هيچ گونه سازشي با رژيم بعثي وجود ندارد و اما امام بزرگوار با اين حرف مسائل و خصومت شخصي را بيان نكردند، بلكه روي حرف صدام و رژيم بعثي هيچ اعتباري نيست. چطور كه با تمام قوا و پشتيباني ابرقدرتها حمله كرد و مسائل را مي خواست با جنگ حل كند و در ضمن چه ضمانتي به اين كه دوباره صدام نيرو جمع نكند و ادوات جنگي را كامل نكند و اين كه اطلاعات نظامي منطقه را جمع نكند و دوباره به ايران حمله نكند نيست . ملت مسلمان ايران نه به خاطر خاك و نه به خاطر درياي عمان و خليج فارس بلكه فقط به خاطر اسلام جنگ مي كنند و تمام ابرقدرتها جمع شدند و يكي شدند تا اين اسلامي كه مي خواهد ابرقدرتها را ريشه كن كند را از بين ببرند .جمهوري اسلامي كه اولين نداي اسلام بعد از چهارده قرن است مي خواهند صدايش را در گلو خفه كنند و مي دانيد كه خداوند پشتيبان اين حكومت و اسلام است و قادر نيستند هيچ صدمه اي به آن بزنند . هيچ اعتباري نيست كه اگر كفر دوباره قدرت بگيرد و عليه اسلام قيام كند فرصت پيدا كنند تا تجربه هاي وحشتناك تر و فجيع تر از تجربه هاي قديم ايجاد نمايند . امت اسلام به پيروي از امام امت اهداف جنگ را تعيين كنيم. انشاالله با آمادگي كه پيدا كرده ايم، به تجهيز و متشكل كردن ملت مسلمان ايران كنيم که براي هدف عالي است وگرنه فرمودند قدس از كربلا مي گذرد يعني ما مجبوريم كه براي اجراي هدف اسلامي اول عراق را سرجايش بنشانيم و درمرحله دوم آزادي كربلا كه در قلب تمام مسلمين جهان و ايران جا دارد تثبيت كنيم اين يك واقعيت است كه ما نمي توانيم ساكت باشيم و زندگي خودمان را بكنيم در زماني كه امام حسين در اسارت اين بعثي ها قرار دارد و اين يك حقيقت است كه شيعيان اين مملكت دستشان به امام حسين نمي رسد . الان امام حسين (ع) در محاصره يزيد يان است و براي ما يك تكليف است حفظ مرقد امام حسين كه تبلور قيام امام حسين و خاك امام حسين است . يقيناً هر مسلمان ايراني به وسيله رزمندگان مي خواهند كه دست يزيديان از حرم پاك امام حسين كوتاه شود . امام عزيز و بزرگوار در اوايل جنگ فرمودند اين جنگ يك نعمت بزرگي است. شايد بدانيم اين همه آوارگي و صدمه ،‌خسارت ديدن ملت بزرگ و عزيز ايران بدانند كه يك روز بهترين و عزيزترين مردمان ملت ايرانند كه چقدر خدا اينان را دوست دارد و محبوبند كه خداوند آنها را به حال خود نگذاشته است . حضرت علي نظر دارد. اگر خدا مي خواست ما را به حال خود رها كند ما هم مثل بقيه ملتها بوديم. آنها زندگي انسان نمايي را مي كنند . بويي ازانسانيت نبرده اند. مانند حيوانات كه شكل انسان هستند و همين طور به حال خود مانده اند . اگر ما هم نظر الهي نبود مانند آنها بوديم . ولي در چنين روز عزيزي خدا به ما نظر دارد و برايمان ايمان قرار داده و اين چنين خانواده معظم برايمان قرار داده نشانه محبت الهي است. نسبت به ملت ايران. به هر حال وقتي دست خدا بر سر ماست هرچه باشد برايمان نعمت است وبراي اين كه خداوند ما را خالص تر كند و براي روز قيامت ما را آماده تر كند. در اين دنيا آزمايشهاي بيشتري قرار داده. به هر حال جبهه سختي دارد . عزيز از دست دادن دارد ، خسارت ديدن دارد .ولي اين ها عاقبت به خيري دارد و در ثاني سنواتي كه در جنگ دارد شهرهاي ويران ، عزيزاني از دست داديم ، شهيدداديم ، زخمي داديم در مقابل اينها كه ظاهراً خسارت است. ولي اينها در پيشگاه خدا افتخار است. در واقع اگر اين خسارتها به وجود آمده در عوض آن ما چه چيز به دست آورديم. ما توانستيم دينمان را نگه داريم .امروز در مقابل حمله وسيع اين دشمنان قرار گرفتيم . ما ادعا ضد جنگ و ستيز مي كنيم . خدا را شكر كه تا به حال اين چنين بوديم. به هر حال براي ادعاي اين مسئله آمادگي وسيعي لازم است امام بزرگوار … اولين بار بعد از پيروزي انقلاب فرمودند … مسائل و مشكلات و مواردي كه در اين مملكت … آموزش و تشكل نيروها و تمام ملت ايران متشكل شوند و آماده بشوند براي جنگ ، قبل از جنگ يك گروههايي متشكل شدند ولي به صورت بعداز جنگ توطئه هايي كه قبل از جنگ و زمان جنگ رخ داد . توطئه هاي بني صدر نابود شد و وحدت تمام رزمندگان پيش آمد و با تمام قوا در مقابل دشمن ايستادند .

به هر حال از بزرگترين معنا براي جنگ تشكل ملت ايران كه قادر باشد در مقابل خطرات جدي تري از جنگ با عراق آمادگي و آموزش داشته باشند تا حضور در جبهه ها و كساني كه پشت خط ها و به عنوان پشتيباني داشته باشند. به هر حال فرزندان شما در اين مدت جنگ چيزهاي زياد ياد گرفتند . براي فرماندهي آموزش ببينند ، آموزش توپخانه ببينند ، آموزش زرهي ببينند ، آموزش گردان ببينند. بايد مي رفتند و در دانشگاهها اين دوره ها را مي ديدند. ولي در جنگ خيلي سريع و خيلي وسيع مانند دانشگاه براي جوانان آموزش بدهند و زود اين جوانان ياد بگيرند و تجارب بسيار خوبي به دست بياورند . آمادگي رزمي خوبي به دست آورند كه آماده اين عمليات باشند . بزرگترين نفعي كه براي ما به وجود آمد تشكل و سازماندهي افراد بود . ستادهاي پشتيباني مردمي كه از اول جنگ كمك مي كردند ولي نمي دانستند چگونه .

هيچ دولتي قادر نيست جنگ را اينطور اداره كند و فقط اين دولت اسلامي و ملت اسلامي ايران است كه مي توانند اين جنگ را اداره كنند . به هر حال رژيم عراق اين مشكلات را برايمان به وجود آورد تا بتواند زودتر از اين جنگ نتيجه بگيرد . با كمك هم ملت و دولت اسلامي توانستند ياد بگيرند كه چگونه به رزمندگان كمك كنند و توانستند بفهمند كه در كوتاه مدت چگونه مشكلات وسيع بلندمدت را رفع كنند، اينها با تشكيل جلسات و نشستها به دست نمي آيد . جنگ شبانه مشكل ترين جنگ هاست كه كشوري مثل ايران اين را انجام داد و پيروز شد . الان تمامي ژنرالهاي ابرقدرتها متعجب هستند كه ايرانيان چگونه اين كارها را انجام مي دهند . عمليات كوچكي نبود يك ارتفاع را بگيرند و مشخص شود در اين مدت عمليات بسياري انجام شد با هزاران نفر كه به طرف هدفهاي خود مي روند و دشمنان را نابود مي كنند و متصرف مي شوند. كافي بود كه يك اشتباه شود، تمام عمليات از بين مي رود. پس هدايت عمليات كار بسيار مهمي بود كه فقط ارتش و رزمندگان ايران قادر به اين كار بودند در طول جنگ با عراق … براي اين كه عمليات در شب و پيشروي به سوي دشمن نياز به قلب با ايمان و عشق به خدا و رزم و جهاد في سبيل الله دارد. فرماندهي كه نمي داند افرادش به كجا و به كدام طرف مي رود. فقط يقين دارد رزمندگانش با ايمان و خودشان راغب به اين كارند، به جلو مي روند و به عقب نگاه نمي كنند و ايمان دارند و هدايت و رحمت از سوي خدا و امام زمان (ع) در جبهه ها بود و انجام شد . اين بزرگترين تجربه بود و با ارزش ترين چيزها براي ما .

پس اين تجارب جنگي و سازماندهي كه پيدا كرديم و الحمدالله كه اين تيپ ها و لشگرها فقط از نيروهاي مردمي اند حالا ارتش در جاي خودکه از نيروهاي مردمي و با سازماندهي و كادر، سيستم تداركات و پشتيباني مشخص، تشكيل شده است. مردم ايران با اين اوصاف آماده هر گونه حملات هستند و اين تجارب به دست نمي آمد و آن دعاهاي نيمه شب . دعاهايي كه براي امام امت انجام مي دادند، سنگرهاي خود را عطرآگين مي كردند،اينجا جبهه امام زمان است . جبهه سيدالشهدا است . جبهه اي است كه به خاطر خداست كه پر از الطاف الهي است. كجا مي توانستيم پيدا كنيم اين گونه تربيت جوانان اين ديار را . تربيت اسلامي و معنويت پيدا كردن و هدف پيدا كردن اينها را كجا مي توانستيم پيدا كنيم . در اين دانشگاه بر روي جوانان باز شد و اينان يك معنويت و ايماني پيدا كردند كه يك روز مانند امام حسين (ع) در جبهه هاي جنگ رو در رو دشمن قرار گيرند . يك معنويت و ايماني كه ملت ايران توانايي پيدا كرد كه مقابله كند با دشمن ودر هيچ كشوري نمي توانيد پيدا كنيد كه با اين امكانات (خيلي دولتها سازش مي كنند چرا براي اين كه از نظر تانك و ادوات جنگي كمتر از كشور ديگر هستند ) و وقتي كه ادوات جنگي اش زياد شد بعد به جنگ ديگري مي روند. ولي ملت تربيت شده در مكتب اسلام و امام حسين (ع) و جواناني كه تربيت پيدا كردند در اين مكتب، ايماني به دست آوردند كه با توكل به الله بدون توجه به ماديات و امكانات مادي، مقابله كردند با دشمن و اين در روي زمين بي سابقه است . اين همه ادوات و غنايم جنگي در دست ماست. ولي اين را بدانيد بچه هاي ما اين را اصل نمي دانند ،بلكه خود را آماده مي كنند تا به نصرت نهايي برسند. با رضايت خدا از اعمال آنها . ما بيشتر از اين چه مي خواهيم ؟اگر فقط در اين دانشگاه معنويت وايمان براي ما قرار بدهد اين نعمت براي ما كافي است .

جايي است كه جوانان شما خالص هستند خالص تر مي شوند، پاكباخته تر مي شوند، ايثار و فداكاري را ياد مي گيرند. عشق امام حسين و جنگ در راه خدا تمام وجودشان را پر كرده، مي بينيد جوانانتان و رزمندگانتان را، آيا اين يك نعمت بزرگي نيست و همين طور مردم پشتيبان جنگ . بد نيست كه چند نمونه براي شما بگويم اگر بياييد و ببينيد اين وسايلي كه مي فرستند آن مادر پير و تنهايي كه تمام زندگي اش جمع شده در يك متر، در يك متر و نيم پارچه وتمام وسايل با ارزش خود از زمان ازدواجش تا به حال براي خود جمع كرده مثل جارو ، قندان ، ظرف چاي ، ظروفش همه اينها را با عشق و علاقه مي فرستد و مي نويسد كه وجودم هم براي جنگ ، اين كم ارزش است. آن مادر پير اصفهاني كه در يك كيسه سه تا قرقره و دو تا سوزن مي فرستد كه باور كنيد تمام دارايي ام همين است، قربان آن لباسهاي پاره شما بشم ،بدوزيد لباسهاي پاره خود را و مرا هم دعا كنيد ، اين كم ارزش است . يك دنيا نعمت است، مگر اين صحنه هاي شهادت كه از امام حسين درس گرفته ايم به ما نمي آموزد كه مردم ما و رزمندگان و جوانان ما اين گونه تربيت شدند و جوانان شما كه وظايف خود را انجام مي دهند، برادرانشان در كنارشان شهيد مي شوند ،دست و پايشان قطع مي شود، بي آب و غذا مي مانند، ولي مقاومت مي كنند و دنيا حيران است از اين مقاومت و اين از همان نعمت يعني دانشگاه الهي است كه بر روي مردم ايران باز شد و اين نعمتهاي بزرگ از جنگ است و اما چند كلمه راجع به عمليات والفجر چهار و بعد از آن يادي از شهداي عزيزمان كه بعضي از آن نام دارند و بعضي گمنام كه در دل ما جا دارند و بدانيد كه اينان براي اسلام چه كردند. شايد كم شناخته شده باشند در اين شهرها و بدانيد چه ها كرده اند . بدانيد ملت ايران و تبريز كه چه كساني را تربيت كرده اند، فقط در صحنه عمليات مي توان ديد كه چه كردند . عمليات والفجر در يك منطقه وسيع در حدود 160 كيلومتر و منطقه كوهستاني در غرب ايران يعني كردستان ( از سردشت تا مريوان) انجام پيدا كرد . كه سه مرحله آن انجام شده و يك سري مراحل تكميلي آن در حال انجام است . اهدافي كه در نظر ما يك تكليف شرعي است ادامه جنگ و بقيه توضيحات كه قبلاً گفته شده .

از نظر نظامي مي دانيد كه شهرهاي مريوان و بانه و جاده هايش زير ديد عراق و توپخانه او مي باشد كه حتي مريوان را با توپخانه مي زد و چقدر ويراني به جا گذاشته و بانه هم همين طور و جاده هايي را كه مي ديدند زير آتش بود. توانستيم دست نيروهاي بعثي را از اين دو شهر و جاده هايش كوتاه كنيم. دوم اين كه بستن منطقه اي از سردشت تا مريوان منطقه اي مرزي بخصوص جاده هاي رملي و تصرف ارتفاعات كه نفوذ و تردد ضد انقلاب كه كلاً از عراق تدارك مي بينند از نظر آذوقه و مهمات ، آموزش و سازماندهي از عراق تأمين مي شود اين راهها بسته، يكي از اهداف همين بود. يكي ديگر انهدام دشمن كه آنجا را تصرف كرده بود . بعدي آزادسازي مناطق بخش و پادگان و ايجاد جبهه اي كه دشمن در شهرهاي شيخ صادق ، حلبچه و سربندي خان و جاده هايي كه به آن طرف مي رود و داراي اهميت است تهديد شود و رزمندگان جبهه جديدي باز كنند براي عمليات تازه و تأمين مرز از ايرانشهر تا مريوان كه خدمتتان عرض شد كه اينان سه مرحله عمليات انجام دادند و از طرف آيت الله ملكوتي و ديگر عزيزاني كه از تبريز تشريف آورده بودند و ديدند وسعت منطقه و بزرگي عمليات و ارتفاعات صعب العبور و بدون جاده كه كيلومترها و ساعتها بايد بروند تا فرجي شود . فرج جنگ كردن، اينها انسان را متحول مي كند منطقه كوهستاني و صعب العبور و بدون جاده كه رزمندگان اسلام اين سختي ها را متحمل شدند. كوهنوردي و تداركات و پشتيباني سخت به رزمندگان مي رسيد اينها مشخصات اين عمليات بود البته به قوه الهي سه مرحله از اين عمليات انجام شد و اهداف و ارتفاعاتي كه قرار بود بگيريم به لطف الهي و امداد غيبي باز پس گرفتيم تمام اين عمليات با امداد غيبي بود. انسان چقدر توانايي دارد كه با اين شرايط اين كارها را انجام دهد. اگر برويد از پايين اين منطقه بالا را بنگريد آدم پاهايشان مي لرزد … و كه اين ارتفاعات را اين انسانها در شب و تاريكي بالا بروند. از روي سنگها و صخره ها، جنگل ها و پيدا كردن جاي مخفي دشمن و حمله ور شدن به آنها در ساعت يک و دو نيمه شب و ساعت سه اعلام كنند كه پيروز شدند و به اهداف خود رسيده باشند. اينها خارج از درك آدمي است .من كه نمي دانم برادراني كه آمدند و ديدند مي گفتند غيرقابل تصور است. به هر حال تمام مواضعي كه مشخص شده بود متصرف شديم. همان دشمني كه مدتها در آنجا بودند . سنگر داشتند و محل فرود هلي كوپتر داشتند كه از آنجا تدارك مي شدند هر پايگاه آشپزخانه داشت تمام آذوقه اش در خودش بود.اگر اينها در دست بچه هاي ما بود تمام قواي دشمن تار و مار مي شد به اين اندازه تداركات دارويي ، غذايي ، بهداشتي ، مهماتي داشتند ولي به قوه الهي در عرض نيم ساعت همه رامتصرف شديم .

منبع : aga-mehdi.blogfa.com


nikbakht
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار