كسي كه به دلايل عديده! وظايف شخصي خود را انجام نمي داد و ديگران به جهت جمعي بودن زندگي در جبهه، ناچار بودند او را تحمل و مثل مهمان از او پذيرايي كنند. تعبيري بود كه بيشتر در مورد بچه هاي غير بسيجي، افراد به ظاهر متشرعي به كار مي رفت كه بيشتر براي سير و سياحت و ثواب جمع كردن به جبهه آمده بودند و هميشه براي كار نكردن عذري داشتند و در سرما و گرما و مواقع خطر و احتمال ضرر و زيان ورد زبانشان حديث: حفظ جان از اوجب واجبات است، بود