به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، نقش بیبدیل زنان در دفاع مقدس وحضور در خط مقدم جبههها چه به عنوان رزمنده در روزهای اولیه جنگ و چه به عنوان پزشک و پرستار غیر قابل انکار است. زنانی که پا به پای مردان و با وجود همسر و فرزند تنها برای خدمت به اسلام مردانه در مقابل دشمن ایستادند و حماسه های جاودانه ای را برای پیروزی اسلام خلق کردند. ایران ترابی از ابتدای حمله صدام به خاک ایران در مناطق مرزی حضور داشت و به عنوان تکنسین بیهوشی به مداوای مجروحان پرداخت. متن زیر گفتوگوی خبرگزاری دفاع مقدس با این بانوی فداکار است.
ایرانی ترابی در گفت و گو با خبرگزاری دفاع مقدس، با اشاره به حضور خود در جبههها بیان کرد: مرداد سال ۵۸ با شروع جنگ کردستان و محاصره پاوه و به دنبال پیام تاریخی امام (ره) به همراه تعدای از بچههای بیمارستان هشت شهریور و کمیته آیت الله طالقانی با مشقت بسیاری از راه هوایی وارد پاوه شدیم.
وی افزود: زمین و هوا کاملا در اختیار گروهکها بود و از نیروهای خودی کسی نمیتوانست وارد منطقه شود. شهید چمران و تعدادی از رزمندههای سپاه به همراه فرمانده اصغر وصالی و ابوشریف در پاوه محاصره بودند و تنها مقر سپاه، ژاندارمری و فرمانداری دست نیروهای سپاه و شهید چمران قرار داشت.
این نیروی داوطلب دوران دفاع مقدس تصریح کرد: زمانی که وارد کرمانشاه شدیم به بیمارستان آیت الله طالقانی رفتیم. ستاد مشترک برنامه ریزی کرده بودند تا به هر طریق حصرپاوه را بشکنیم و داخل شهر شویم. با اینکه از راه زمینی امکان این کار نبود و راه هوایی نیز با خطر ریسک بسیار بالایی همراه بود راه هوایی را انتخاب کردیم، بنابراین یک هلیکوپتر به همراه چند تن از رزمندههای نیروی زمینی و تعدادی برانکارد و مقداری دارو که از تهران آوردیم به سمت پاوه حرکت کردیم.
چهار هلیکوپتر کبرا هلیکوپتر مارا اسکورت میکردند. با ورود به آسمان پاوه ضد هواییها و موشکهای دشمن مارا نشانه گرفتند و هلیکوپترهای کبرا وارد عمل شدند تا زمینه فرود مارا فراهم کنند. هلیکوپتر در کنار مقر سپاه و ژاندارمری که به دست نیروهای سپاه بود فرود آمد و من و یک خانم دیگر به همراه دکتر زرکش که رزیدنت ارتوپدی بودند با سختی و به صورت سینه خیز وارد ساختمان شدیم. البته شرایط به گونهای بود که خانم همراه ما پس از 48 ساعت به تهران بازگشت.
وی درباره انگیزه حضور خود در جبهه گفت: شخصا به صورت داوطلبانه به جبههها رفتم چون شرعا خود را مسئول میدیدم و موضوع دفاع از اسلام در میان بود. زمانی که احساس کردم به وجود ما نیاز است بدون درنگ و بدون در نظر گرفتن خطرهایی که مارا تهدید میکرد تنها با هدف خدمت رسانی داوطلبانه اماده اعزام شدم.
پرستار دفاع مقدس با اشاره به مشکلات زیادی که در ابتدای جنگ وجود داشت بیان کرد: از نظر بهداشت وضعیت بدی در منطقه حاکم بود و در تردد با مشکل رو به رو بودیم. جایی که بخواهیم در آن آسایش داشته باشیم وجود نداشت. شبها که برای استراحت به فرمانداری میرفتیم دشمن مدام تک میزد و تلاش داشتند فرمانداری را تصرف کنند. محلی که در آن حضور داشتیم پر از مشقت و استرس بود اما از اینکه در مجموعه حضور داشتیم و توانسته بودیم مقر سپاه را به صورت درمانگاه در بیاوریم خوشحال بودیم. در درمانگاه مجروحینی که وضعیت حادتری داشتند مداوا میکردیم و برای رسیدگی و درمان مجروحین دیگر به خانههایشان میرفتیم.
وی در پایان با بیان خاطرهای از روزهای حضور خود در جبهه، گفت: خاطرههای تلخ و شیرین بسیاری داشتیم. یکی از خاطرههای تلخ شهادت ۲۴ تن از نیروهای پاسداری بود که شهید چمران برای حفاظت از بیمارستان و مجروحان به پاوه فرستاده بود. پاسداران تا آخرین فشنگ خود ایستادگی کردند و وقتی مهمات و فشنگها تمام و اسلحهها خالی شد دکتر رشوند پیغام میدهد تا نیروهای دشمن وارد بیمارستان شوند. در این جریان همه بیمارستان از مجروحان و ۲۴ پاسدار قتل عام و مثله شدند.
پس از سه یا چهار روز که ارتش وارد عمل شد و توانستند بیمارستان را آزاد کنند ما با جنازههای مثله شده این عزیزان مواجه شدیم. صحنه بسیار تلخ و شرایط سختی بود. متاسفانه کمبود امکانات اجازه ثبت این صحنه ها را نمیداد.