شعر دفاع مقدس و لزوم باز تعريف

کد خبر: ۱۲۴۷۲۸
تاریخ انتشار: ۱۴ شهريور ۱۳۸۸ - ۱۵:۲۳ - 05September 2009
كس چون تو طريق پاكبازى نگرفت/با زخم نشان سرفرازى نگرفت
زين پيش دلاورا كسى چون تو شگفت/حيثيت مرگ را به بازى نگرفت
شعر دفاع مقدس اگرچه در يك نگاه و تقسيم بندى كلى، شاخه اى از شعر مقاومت است، شعر مقاومتى كه در طول تاريخ شكوهمند ادب فارسى همواره با جلوه هاى گوناگونش حضورى نقش آفرين و تاثيرگذار داشته است، اما شدت و عمق فرهنگ دفاع مقدس به حدى بود كه شعر دفاع مقدس توانست تمامى جلوه هاى ديگر شعر مقاومت را در طول تاريخ شعر فارسى تحت الشعاع قرار دهد و خود تبديل به شعر مقاومت فارسى شود و در همين راستا اگر چه به شكل معمول شعر دفاع مقدس بخشى از شعر انقلاب اسلامى است اما از آنجا كه هشت سال از سال هاى طلائى شعرپس از پيروزى انقلاب اسلامى در كوران دفاع مقدس گذشت و درست در همين سال ها شاعران برآمده ازارزش هاى انقلاب اسلامى در اوج جوشش و كوشش خويش قرار داشتند، بسيارى از آرمان ها و مضامين انقلاب اسلامى هم در شعر دفاع مقدس مجال تجلى يافت ، به گونه اى كه امروزنمى توان بين شعر انقلاب و شعر دفاع مقدس تفكيك قائل شد و به واقع كه شعر انقلاب همان شعر دفاع مقدس است.امروز برحسب ظاهر جنگ تمام شده است و جبهه اى نيست كه در آن رزمنده اى سنگر گرفته باشد، بجنگد، بايستد، زخم بردارد، بكشد و به شهادت برسد اما اگر نگاه نافذى باشد و از سطح ماجرا به شطح آن سير كند خواهد ديد كه فرهنگ دفاع مقدس و رزمندگانش حضور دارند و دست از آرمانهاى مقدسشان برنداشته  اند و در سنگرهاى ديگرى به مقاومت خويش ادامه مى دهند و طبيعى است شعر دفاع مقدس كه همان رزمنده است نيز حضور داشته باشد و با جلوه ها و مصاديق ديگرى به نقش آفرينى خويش ادامه دهد؛ پس همانگونه كه خود دفاع مقدس با همان آرمانها تغيير سنگر داده است، شعر دفاع مقدس را نيز با همان آرمانها بايد در حوزه ها و جلوه هاى تازه اش جست وجو كنيم و انتظار نداشته باشيم شعر دفاع مقدس امروز نيز همان حماسه سرايى و تعابير و تصاويرى باشد كه در زمان جنگ معمول و مرسوم بود،امروز نه تنها شعر هايى كه موضع اصلاح گرايانه درمسائل و معضلات اجتماعى دارد ،ادامه همان جريان شعر دفاع مقدس بايد تلقى شود كه چه بسا شعر زمينه اى عاشقانه داشته باشد اما در تاويل آن به همان فرهنگ شهادت و ايثار كه موجد شعر دفاع مقدس بود برسيم، اين رباعى ظاهرى عاشقانه دارد
من با تو به شعر ناب تبديل شدم/جارى شدم و به آب تبديل شدم
مهر تو به آسمان كشيدم از خاك/تا آنكه به آفتاب تبديل شدم
اما معشوق در اين رباعى چه جايگاه و شانى دارد و عاشق از او چه بهره اى برده است، معشوق كسى است كه مهر او عاشق را از خاك به افلاك كشيده و او را به آفتاب تبديل كرده است، من بر اين باورم كه اين رباعى متاثر از همان فرهنگ شهادت و ايثار است و عشق همان عشقى است كه در دوران دفاع مقدس جوان هاى رزمنده را به ملكوت جبهه ها مى كشاند وآنها را تبديل به پاره هاى نور كرده بود، و چنين است كه به نظر مى رسد در تعريف شعر دفاع مقدس در زمان حال بايد تجديد نظر شود و باز تعريفى از آن ارائه شود تا جلوه هاى تازه شعرى كه متاثر از فرهنگ ايثار و شهادت است بتواند در اين تعريف جايگاه خود رابيابد.

مصطفى محدثى خراسانى
منبع: روزنامه جوان
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار