زوايايي از تئوري نظامي اسلام

کد خبر: ۱۲۵۲۷۷
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۸۸ - ۰۹:۰۵ - 19October 2009
اگر ادامه‌ي انقلاب را در آن چه كه مشروطه‌داران مي‌دانستند ختم كنيم، انحراف آن را بزودي شاهد خواهيم بود. پس: راستاي انقلاب كه مكتب است را به شعار تنها، فروختن، و اتخاذ طرز تلقي‌هاي چپ‌گرايانه و راست‌گرايانه مكتبي متأثر از روشنفكري‌هاي تند، در واقع به انزوا كشيدن انقلاب از مكتب است.
پيامبر(ص) كه شيوه‌ي كارش، تجسم اسلام در عمل است. همواره همه چيز را به استخدام مكتب مي‌گرفت. او جهاد را، زور براي تحميل حقيقت بر انديشه‌ها نمي‌دانست، جنگ را وسيله‌اي براي زدودن موانع از انديشه‌ها به كار مي‌گرفت. عملكرد مكتبي او در سيستم جهاد بيانگر واضحي است. با بررسي موضوعي متدهاي جنگي پيامبر، به شناختي دقيق از افكار مكتبي او مي‌رسيم، اميد است كه پاسداري‌مان در تمامي ابعاد، به مثابه‌ي هم‌رزمان پيامبر، همواره با شناخت دقيق‌تري از مكتب، قوام باشد.
آموزش‌هاي جنگي پيامبر بر اساس دو جنبه بود:
1- آموزش رزم انفرادي
2- آموزش رزم جمعي

1- آموزش رزم انفرادي:
از ابتدايي‌ترين شيوه‌هايي كه پيامبر(ص) ارائه داده است. ساخت‌هاي اسلامي است از مجاهدين، كه شهادت را فقط در مسير الله خواستار مي‌شدند و علاقه‌مندي ايشان به شهادت مثال طمع ماترياليست‌ها به زندگي بود. زيرا كه ماديون مرگ را نهايت مي‌پندارند، و پيامبر ماده را با معنويت روح مي‌داد. و اين نتيجه‌ي آن انديشه بود كه دنيا را به آخرت طلاق گفته بود. او تعليم رزم و پيكار را هم بر اساس تقديس و معنويات شروع كرد، همان طور كه خود كفش‌هايش را از پا در مي‌آورد، و در ميدان جنگ با پاي برهنه به نبرد مي‌پرداخت، چنان كه به او اعتراض كردند. فرمود: ميدان نبرد حق و باطل، يكي از سرزمين‌هاي بهشت است. (انه روضه من رياض الجنه) و در جاي ديگر مي‌فرمايد: اي فرزندان اسماعيل پيكار كنيد كه جهاد سنتي است بر جا مانده از اسماعيل. و دگر بار مي‌فرمايد: آفرين به نيروهاي پيكار، و اين جمله را سه بار تكرار نمود. و دگر بار گفت: (علموا اولادكم الرمايه و السباحه، و ركوب الخيل) به فرزندانتان تيراندازي و شناگري و اسب سواري بياموزيد. تا امت اسلامي آمادگي رزمي و جنگي در مقابل دشمن را مقدس بداند.

2- آموزش رزم جمعي. (صف جمع)
پيامبر با پياده كردن طرح‌هاي اسلامي و آموزش اندك، توانسته بود نيروي شگرفي را تشكيل دهد. بدين ترتيب كه براي بررسي موضوعات و مسائل جهاد از مجاهدين و خبرگان كمك مي‌گرفت، خصوصاً جهت تحقيق در اين اهداف:
1- آموزش‌هاي تاكتيكي جهاد گروهي و هماهنگي بين مجاهدين در جنگ‌هاي جمعي.
2- تحقيق در ميان مبارزان جهت تعيين كادر رهبري كه كدامين آن‌ها پيشگام‌تر و لايق‌تر در تحمل مصائب و سختي‌هاي اين رتبه است. همان طور كه مي‌دانيم پيروزي‌هاي وسيعي را كه امت مسلم بعد از پيامبر به دست مي‌آورد، به رهبري افراد منتخب و لايقي است كه تحت نظر مستقيم پيامبر آموزش نظامي را به پايان رسانيده بودند.
3- آگاهي كامل به مناطق سوق‌الجيشي مكه و مدينه چرا كه اين مناطق محل‌هاي جنگ‌خيز آينده براي مسلمين مي‌بود.
4- آگاهي كافي به راه‌ها جهت طرح‌ريزي نقشه‌هاي جنگي و تهيه نقشه راه‌هاي نزديك براي حمله‌ي به دشمن و طراحي نقشه‌هاي دفاعي از پايتخت اسلام به هنگام يورش ناگهاني دشمن.
5- گردآوري اخبار و اطلاعات از فعاليت‌هاي قريش به وسيله‌ي حجاج و عشاير و تجار و زير نظر گرفتن فعاليت‌هاي قبيله‌ها با اين هدف كه به طور ناگهاني بر مسلمانان حمله نياورند.
6- ايجاد ناامني در راه‌هاي تجارتي به عنوان قطع روابط اقتصادي و حياتي اهل مكه كه اساس اقتصادشان بر پايه‌ي تجارت با سوريه بود. اين تاكتيك براي اجبار آن‌ها به بازگشت از مواضع دشمني كه با مسلمين اتخاذ كرده بودند، مشركين را تحت فشار اقتصادي قرار مي‌داد و طريقه‌اي بود تا آن‌ها دست از ستيزه‌جويي برداشته و خود را براي مذاكره با مسلمين آماده كنند، و به درستي همين تاكتيك بود كه به صلح حديبيه انجاميد.
7- در هم شكستن بت عظمت قريش در مقابل قبائل ديگر، كه جرئت نافرماني يا مخالفت دستورات آن‌ها را نداشتند و اين جريانات جوي را به وجود مي‌آورد تا قبائل در روابط خود با قريش انديشه كنند و با پيامبر پيمان‌هاي همكاري و تسليحاتي ضد قريش امضاء كنند. و با به دست آوردن استقلال و گردآوري نيروي انتظامي از مواضع و منافع خودشان حفاظت كرده و راه‌هاي سلطه‌ي قريش را قطع كنند. اين قسمت از طرح قطع رابطه گروه‌هاي مستضعف با قريش را به انجام مي‌رساند.
8- تقويت روحيه‌ي مهاجرين چرا كه اينان در اثر غارت اموال و آواره شدن خانواده‌هايشان و بي‌ساماني از هجرت، و فرار از ستيزه‌ي كفار قريش، ناراحتي‌هاي زيادي را تحمل مي‌كردند. و طرح آموزش مهاجرين تا ظلم‌هايي كه از طريق آواره شدن و سرقت اموال توسط قريش بر آن‌ها روا شده بود، باز پس گيرند، و دشمن را به سزاي نابكاري‌هايش برسانند.
9- تضعيف روحيه‌ي مشركين و ايجاد جنگ تبليغاتي تا گروه گروه متفرق شده و براي عدم اجراي فرمان‌هاي جنگي توجيهاتي بياورند و به جنگ نپردازند.
از درگيري‌هاي مسلمين با كفار و مشركين، مشخص مي‌شد كه مسلمين براي تحقق آزادي و استقلال از گروهي كه با ظلم و استبداد و خودكامگي حق مسلم و بديهي زندگي و ابراز عقيده را از ايشان سلب كرده بودند، پيكار مي‌كردند و به منظور اين اهدفا مكتبي بود كه تا مرز شهادت، تحقق پيروزي را خواستار بودند.
شيوه‌هاي جنگ منظم:

بعد از اطمينان پيامبر از هماهنگي مسلمانان و بهره‌گيري از شيوه‌هايي كه در وحدت و بسيج گروه‌هاي مسلمان تحقق پذيرفته بود و آمادگي مسلمانان در اجراي عمليات تاكتيكي مذكور به ثبوت رسيد، اكنون آمادگي مرحله‌ي جهاد تعرضي بر اساس تئوري زير انجام پذيرفت:
1- فراهم آوردن امكانات كافي براي به دست آوردن پيروزي بر گروه‌هاي كثير پراكنده كه مصالح و روند حكومتشان نفس‌پرستي رهبران متعدد و ستيزه‌جو بود.
2- ايجاد روابط و تماس‌هاي مستقيم با گروه‌هاي دشمن در همه‌ي جهات و بهره‌گيري از جلب نظر آن‌ها جهت عدم وحدت نيروهاي دشمن.
3- به دست گرفتن ابتكار جنگ قب از تجديد نيروي دشمن و وارد آوردن ضربات مهلك به نيروهاي متجاوز، تا هيچ گاه تحقق جنگ ديگر برايشان ميسر نگردد. چرا كه در صورت تجديد قواي اين نيروها، حاكميت نوپاي اسلام به مخاطره افكنده مي‌شد.
4- انتقال ميدان معركه به زمين‌هاي دشمن و يا در بيرون از مرزهاي كشور اسلامي كه اين در واقع نفس پيام رسول اسلام است، كه فرمود: (ما غزي قوم في عقر دارهم الاذلوا) هيچ ملتي در ميان سرزمين خود پيكار نكرد مگر آن كه ذلت را پذيرا شد. (اين بيان ايجاد مبارزه را به ميان دشمن مي‌برد.) و به يكبار مسلمانان در سرزمين خودشان دفاع نمودند و آن روز جنگ احزاب بود. و اين در حالي بود، كه پيامبر (با مشورت اصحاب و بنا بر طرح پيشنهادي سلمان فارسي) با حفر خندق به عنوان وسيله‌اي جديد براي ممانعت از دست يافتن دشمن به سرزمين اسلام بهره مي‌جويد. و در اين طريقه پيامبر با به كار گرفتن طبيعت براي ايجاد مانع، احزاب را از متحدان يهودي داخلي‌اش، كه ستون پنجم مدينه و امت اسلامي بودند، جدايي مي‌اندازد و از ناحيه‌ي ديگر با پذيرفتن مذاكرات با گروه‌هاي متجاوز، اسباب ضعف مشركين را فراهم مي‌آورد.
5- استراتژي رويارويي مستقيم با دشمن، به منظور تقليل زيان‌هاي جنگي و جمع‌بندي اهدافي كه بايد پياده نمايد و انجام عمليات تبليغاتي براي تضعيف روحيه‌ي دشمن و پيكار با باقيمانده‌هاي مشركين و برقراري حكومت اسلام.
6- انجام جهاد در سخت‌ترين شرايط، از نمونه‌هاي صادقش: انجام جنگ‌هاي خندق و تبوك و بدر بود كه در جنگ تبوك بسيج علي‌رغم گرماي شديد و كمبود آذوقه و عدم وسايل پشتيباني صورت پذيرفته بود. كه نمونه‌ي آن در تاريخ اسلام بي‌سابقه بود. و به دليل فشارهاي ناشي از كمبودهاي همه جانبه، نام اين بسيج را لشگر سختي گذاردند. به طوري كه قرآن به آناني كه، از جنگ روي گردانيدند و از فشارها و كمبودها ترسيدند و به ميدان نرفتند هشدار مي‌دهد: (و قالوا لا تنفروا في الحر. قل نار جهنم أشد حراً. لو كانوا يفقهون، فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً. جزاء بما كانوا يكسبون.) آنان گفتند در اين گرماي شديد به كارزار نرويد، پيامبر تو بگو: حرارت آتش جهنم شديدتر است. اگر اينان شناخت مي‌داشتند پس بايد شادماني‌شان بسيار اندك و بيش‌تر افسرده خاطر از عملكرد خويش، و بگويند و اين بازده‌اي است كه خود بر اساس اعمالشان ساخته‌اند.
7- ايجاد طرح سرعت عمل در اجراء تاكتيك‌ها و اساليب جنگي و جمع‌آوري سلاح، و تنظيم موقعيت حمله در غفلت دشمن، پياده نمودن طرح‌هاي ابتكاري به هنگامي كه توازن نيروها، به نفع دشمن بر هم خورده است. مثل اجراي تئوري دفاعي در جنگ خندق كه پايتخت اسلام، با گودبرداري خندق از تعرض دشمن محفوظ ماند، و جنگ تن به تن در روز بدر. (كه برخلاف تئوري‌هاي جنگ‌هاي منظمي بود كه در لشگركشي‌هاي اعراب مطرح بود.) وارد نمودن ادوات جنگي مثل ارابه‌هاي جنگي و منجنيق كه براي اولين بار در شبه جزيره عربستان صورت مي‌پذيرفت. حفاظت نقطه ضعف‌ها، كه در جنگ احد با قرار دادن گروه پاسدار در دهانه‌ي شكاف كوه احد (كه احتمال حمله‌ي كفار از آن ناحيه مي‌رفت) مسلمين از تعرض مصون ماندند. (همان طور كه شكست مسلمين در مرحله‌ي دوم جنگ به سبب گريز بعضي از پاسداران - به طمع غنائم جنگي - از اين تنگه شد كه در نتيجه دشمن از همان شكاف يورش آورده و با به قتل رسانيدن گروه اندكي كه پايدار مانده بودند از پشت به لشگر اسلام حمله كرد و در اثر اين هجوم پيامبر زخم‌هايي برداشت و حضرت علي در سوز جراحات بسيار مبارزه را بي‌امان در حفاظت پيامبر به انجام رسانيد.) و تحقق پيروزي بزرگ بر مكه كه در نتيجه‌ي برافروختن آتش‌هاي پراكنده بر بلندي‌هاي اطراف شهر، دضمن بر اساس تصور كثرت نيروي پيامبر و حمله‌ي همه جانبه‌ي او بدون كوچك‌ترين مقاومت تسليم مي‌شود. و ابوسفيان كه رهبري قريش را به عهده داشت در ميان شهر از ترس اين توهم مخفي مي‌شود و بدين وسيله روحيه‌ي سربازان دشمن به پايين‌ترين حد امكان مي‌رسد، چرا كه نقش رهبري تأثير شگرفي بر روحيه‌ي سرباز دارد. چه در مورد حمايت كه روح‌پرور سرباز است و چه به هنگام ضعف كه شكستي روحي است.
8- انهدام نيروهاي دشمن طبق نقشه‌هاي مخفي و تاكتيك‌هاي پنهان كه جهت تقليل خسارت‌هاي جنگي طرفين اعمال مي‌شد، چرا كه پيامبر سعي بر نابودي خلق‌ها نداشت، بلكه او براي زنده نمودن توده‌ها عمل مي‌كرد. و در اين قسمت شيوه‌ي اجراء پيامبر بسيار واضح است چرا كه تعداد كشته شدگان در رابطه با حاكميت جهاني و استقرار ايدئولوژي اسلام، متجاوز از هزار نفر نمي‌گردد. و اين آمار خيلي كم‌تر از تلفات بعضي از ميتينگ‌هاي ممنوع سياسي در قرن معاصر است.
9- جمع‌آوري اطلاعات لازم قبل از جنگ جهت طراحي نقشه و كارائي تبديل مشكلات و حل آن‌ها در جهت وارد آوردن ضربات مهلك و ناگهاني در مواضع و نقاط ضعف دشمن.
10- عقب‌نشيني‌هاي تاكتيكي براي تجديد قوا و ممانعت از تن‌پروري و راه‌طلبي امت اسلام، زيرا كه اين فرصتي مي‌بود براي دشمنان تا با در هم شكستن نيروي اسلام، تسلط خودشان را اعاده نمايند و اين درست آن چيزي بود كه با غفلت مسلمانان در جنگ احد و خندق به وقوع پيوست.
11- اصول مخفي‌كاري و پنهان داشتن اسرار حتي از نزديك‌ترين يارانش را در نظر داشت. چرا كه مخفي‌كاري بعدي است كه به نتيجه رسيدن طرح و مقاصد را تضمين مي‌نمايد، همان طور كه پيامبر متذكر مي‌شود (استعينوا علي قضاء حوائجكم بالكتمان) براي انجام يافتن مقاصد و اهدافتان اصول مخفي‌كاري را رعايت نمائيد.
12- به كار گرفتن تمامي وسايل و ادوات جنگي در حد امكانات و بالا بردن روحيه و معنويات لشگر براي به ظهور رسانيدن عمليات غيرطبيعي، چنان كه شمشيرش را به مثابه‌ي شعاري، عريان مي‌ساخته كه بايد حقوقش را ادا نمود. هم‌رزمانش پرسيدند يا رسول خدا حق اسلحه چيست؟! بيان داشت: كه جنگيدن به وسيله‌ي آن كه دشمن را يا نابود سازد، يا خودش بشكند و از كار بماند. و باز فرمود: هر سپاهي كه تعداد كثيري از دشمنان را با اين شمشير كشت حق سلاح را ادا كرده است.
13- مبارزه با گروه گرائي‌ها، چرا كه باعث ايجاد تفرقه در صفوف مجاهدان مي‌شد. و بر حذر داشتن لشگر از تفاخر به اصل و نصب و تعصب‌هاي قومي و زياده‌طلبي‌هاي جاهليتي و براي وحدت صفوف و همكاري قلبي و صميميت و عشق، ايمان برادري را جايگزين مي‌كرد. چنان كه قرآن در اين رابطه مي‌فرمايد: (لو انفقت ما في الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم ولكن الله الف بينهم) پيامبر: اگر تمامي امكانات آفرينش و تكوين را به كار مي‌گرفتي، اين چنين وحدت را نمي‌توانستي، ميان دل‌هايشان برقرار سازي، ولي نيروي الهي اين حسن همكاري و صميميت را در ميان آن‌ها قرار داد.
14- مشاوره با رهبران جناح‌هاي مختلف سپاه در جهت‌گيري‌هاي جنگي صحيح، تا پوششي باشد از ضربه‌خوري مسلمين از دشمن.
15- استخدام نزديكانش در صفوف اول و مقدماتي سپاه، به عنوان نيروهاي دافعه تا راههاي تهمت و گمان‌هاي ناروا را كه بگويند محمد براي سلطه‌ي خود و خانواده‌اش قيام نموده است، را ببندد. و با حساب ديگر در مي‌يابيم كه بيش‌تر شهداي اسلام از اهل بيت رسول الله(ص) است، حضرت حمزه، جعفر، حضرت علي(ع) از پيشروان هميشه پيكار پيامبر بودند.
16- بيان فرمان‌هاي صريح و تنظيم شده، براي گروه‌هاي اجرايي جناح‌هاي مختلف سپاه، تمامي اين دستورات از قبل تنظيم و براي محفوظ ماندن نقشه‌ها و طرح‌هاي جنگي لاك و مهر شده بود و پيامبر اولين كسي بود كه اين طريقه مخفي‌كاري را ابداع نمود.
و منجمله از دستوراتش اين بود كه زنان و كودكان و افراد پير و عبادت كنندگان در معابد را به قتل نرسانند، و با اسيران، نرمي و مدارا رفتار نمايند، و اين اوامر آن چنان شگفت است كه تا به حال انسان‌هاي قرن معاصر هم از اين شيوه‌ها، شناخت و آگاهي به دست نياورده‌اند. و اين به درستي آن چيزي است كه عظمت تئوري نظامي پيامبر را به وضوح، آشكار و روشن مي‌سازد، و والايي پيامبر در اتخاذ اين طريقه‌هاست. چرا كه او چه در زمان‌هاي آسودگي و چه در ساعات سختي، هيچگاه از توجه به الله و استمداد از او غافل نمي‌ماند.
17- آگاهي و شناخت كامل به جوانب سپاه و حالات عمومي افراد و اصلاح مشكلات به دست خويش و مستقيماً. شيوه‌ي عمل او با سپاهيان بسيار نرم و دوستانه بود، طرز برخورد پيامبر با سپاهيان به طوري بود كه آن‌ها خود را فدايي پيامبر مي‌دانستند. چنان كه اظهار مي‌داشتند كه ما روش قيصر روم با لشگرش را ديديم و همچنين شاه ايران را، ولي هيچگاه در ميان آن‌ها، شاهد محبوبيتي كه محمد در ميان هم‌رزمان خود دارا بود، نبوديم.
18- حقيقتي را كه هيچگاه نبايد از نظر دور داشت اين كه پيامبر، هيچگاه به جنگ متوسل نمي‌شد مگر آن كه از تمامي وسايل مسالمت‌آميز در جهت آگاهي توده‌ها بهره مي‌گرفت. و ابلاغ پيامش را با دلايل متقن و بحث آزاد شروع مي‌كرد. و هنگامي كه خودكامگان راه‌هاي وصول به حقيقت را بر او مي‌بستند، او را مجبور به جهاد مي‌كردند، و جنگ را نه فقط براي جنگيدن مي‌خواست، بلكه جنگ را وسيله‌اي براي از ميان برداشتن موانعي مي‌دانست كه، به مثابه‌ي حجاب‌هايي ضخيم، رسيدن حقيقت به انسان‌ها را غيرممكن مي‌ساخت به درستي پيامبر ما، رجل انسانيت است، جمع شده‌ي تمامي حسنات كه منعكس شده آن درهم‌كوبي جميع سيئات بود. بحث اجمالي از شيوه و متدها و روابط نظامي و تطابق قوانين الله با معركه‌ها، به هيچ وجه بيانگر همه‌ي او نيست، چرا كه فقط زاويه‌اي از كارش را به بررسي ساده آورديم، همه‌ي او، نهادن گام به گام در همه‌ي صحنه‌ها است. در همين قسمت هم، نياز شديد به بررسي دقيق موضوعي و موضعي نبردهاي پيامبر لازم مي‌آيد، تا تكمله‌اي جهت نگرش به اين جنبه باشد. و اين براي نظاميان ما، امري واجب است، كه طريقه‌ي اسلام را بدانند و خويش را بر آن تطبيق دهند، كه نه خود تحميلي بر آن باشند. به تحليل درآوردن اين مواضع از اسلام، دقيقاً انتظاري از پاسداران و مردم است كه در تمامي جوانب اتخاذ مسير الله را كنند. و چنين ننگرند كه فعال بودن فقط در كادربندي‌هاي سازمان، حزبي، و گروهي ميسر است. چرا كه پيامبر فرمود: (لا حلفا في الاسلام) هيچ گروه‌گرايي‌يي در اسلام نيست، حزب يك حزب است و افراد مسلم، يك اتحاد و نه بيش. و علي هم مي‌فرمايد: (اليمين والشمال مضله و طريق الوسطي هي الجاده.) چپ و راست، انحرافي است، و راه اسلام، مسير نه چپ بودن و نه راست بودن است.

(عبدالله - امي)
منبع: مجله پيام انقلاب



 
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار