مدت 8 سال است که رجوي متواري و پنهان شده است.
آنچه بر کسي پوشيده نيست، اين نکته است که سرويس اطلاعاتي آمريکا از همان بدو اشغال عراق رجوي را در اختيار گرفت و کماکان از محل اختفاء وي مطلع است.
هرگونه سئوال در باره مکان اقامت رجوي، مدت باقيمانده اختفاء وي و علت عدم حضور علني ونظائر آن، سئوالات ممنوعه حتي از جانب معمتدترين اعضاء مجاهدين مي باشد و هر کس با اندکي تأمل چنين سئوالاتي را مطرح کند، از لحاظ امنيتي تحت مراقبت هاي شديد و از نظر تشکيلاتي در طيف عناصر مسئله دار و خطرناک قرار مي گيرد. واکنش شديد رهبري مجاهدين به اين موضوع منعکس کننده ترسها و نگرانيهايي است که عبارتند از:
ترس از ايران
مهمترين استدلالي که در باره ممنوعيت هرگونه سئوال - که به طريق اولي پاسخ به علت اختفاي رجوي نيز محسوب مي شود- از سوي کنترل کنندگان مجاهدين مطرح مي شود آن است که حکومت ايران به دنبال نابودي رجوي است و با اطلاع از محل حضور وي به اين هدف دست خواهد يافت. در مقابل و با تکيه بر اين استدلال، حفظ رجوي در رأس اهداف باند وي قرار دارد!
ترس از فروپاشي
حفظ جان رجوي ، با توجيه حفظ يک فرد صورت نمي گيرد، بلکه حفظ وي با عنوان رهبر ايدئولوژيک ، عصاره تاريخ مجاهدين و عنصر بي بديل و بلاجايگزين و علت قائمه مجاهدين انجام مي شود. محتواي چنين استدلالي که بارها از سوي باند کنترل کننده مجاهدين به زبان هم آمده اين است که اگر رجوي نباشد همه مجاهدين نابود خواهند شد!
ترس از استرداد
رجوي به خوبي مي داند که هيچ کشوري حاضر نيست رسماً حضور وي را در خاک خود بپذيرد و اعلام کند، از اين رو يادآور شده است که بلواي ديپلماتيک بين ايران با هر کشوري در جهان بر سر حضور وي به نفع ايران و ناچاري دولت مربوطه از استرداد وي تمام خواهد شد.
ترس از پاسخگويي
رجوي، با اين اختفاء ، بازي موش و گربه اي را با نيروهاي اين گروه به راه انداخته است، هر وقت دلش مي خواهد يک پيام صوتي براي آنها مي فرستد و به صورت يکسويه پيام هايي را مخابره مي کند و از در دسترس قرار گرفتن حتي طبق شرايط گذشته که رويدادها و حوادث را باب ميل خود تحليل مي کرد پرهيز مي کند. با اين روش شرايط را به لحاظ امنيتي بسيارخطرناک معرفي مي کند که در آن وقت سئوال و چون و چرا نيست!
نتيجه :
1- اصل متواري شدن و اختفاء، لازمه ي لاينفک منش تروريستي است، زيرا اصولاً اين نوع مبارزه، غير اجتماعي و متکي بر تشکيلات زيرزميني و غيرقانوني است که بايد با اين روشها آن را حفظ کرد. نمونه اختفاء هم زمان بن لادن با رجوي شاهد و اثبات کننده اين اصل است. اين که هيچ مبارز اجتماعي حتي تحت شديدترين شرايط حاضر به ترک اجتماع و صحنه علني مبارزه نيست، دقيقاً دليلي مخالف منش تروريستي دارد واصولاً مبارز اجتماعي و متکي به مردم نمي تواند فراري و پنهان باشد.
2- همه ترسهاي رجوي ناشي از آن است که مي داند به محض قرار گرفتن در معرض قانون و واقعيت تمام مي شود و ديگر چيزي از وي و تشکيلاتش باقي نمي ماند. نه مردم به سود وي در زمان استرداد و بازداشت و محاکمه واکنشي نشان خواهند داد ونه بعد از وي بقايايش را ياراي آن است که او را نجات دهند.
اعضاء و هواداران اين گروه بايد کمي به اين حقيقت بينديشند که اگرچه اصل انرژي تشکيلاتي مجاهدين به منظور در بردن رجوي از اين مخفي گاه به آن مخفي گاه زير نظر سرويس هاي جاسوسي صرف مي شود و اين فرارها را عمليات پيچيده و قهرمانانه و زيرکي به حساب مي آورند، اما مهمترين پيام سريال فرارهاي رجوي، همانا ترس و نگراني فوق تصور رجوي از مردم، اجتماع و قانون است.