آيا در هاليوود سينماي ضدجنگ هم وجود دارد؟

کد خبر: ۱۲۸۵۶۱
تاریخ انتشار: ۰۵ آبان ۱۳۹۰ - ۰۷:۰۱ - 27October 2011




هاليوود همواره در هنگامه جنگ ها در کنار سياست هاي ايالات متحده قرار گرفته و کوشش نموده تا تجاوزات اين کشور را توجيه نمايد و يا تصويري مثبت از آنها به جهانيان نشان دهد. جنگ هاي ايالات متحده در تاريخ سينماي اين کشور تاريخ ساز بوده اند و جريان هاي خاصي را در بين فيلمسازان اين کشور به راه انداخته اند.
اساساً بايد گفت که هيچ پديده اي مثل جنگ آب به آسياب صنعت سينماي آمريکا نريخته و اگر جنگ نبود، هاليوود در اين حد و اندازه سرسام آور توليد نمي کرد و رشد چنداني نمي نمود. جنگ ها کمک شاياني به توسعه هاليوود کرده اند و در مقابل نيز سينماگران و دست اندکاران اين رسانه نيز با توليدات خود همواره به ايالات متحده اداي دين نموده اند. اين روابط تنگاتنگ تا حدي است که پنتاگون براي پيشبرد اهداف اداره ويژه اي در هاليوود داير کرده است و از اين روست که ما شاهد دفاع تقديس گونه اين رسانه از سياست هاي متجاوزانه آمريکا و جنايات سربازان اين ايالات شکست خورده در اقصي نقاط جهان هستيم. فيلم هايي مثل «اولين خون»، «دلتا فورس» و فيلم هاي دنباله داري چون «رمبو»، «جنگ ستارگان»، «جيمز باند»، «ماتريکس» و صدها و هزاران نمونه ديگر نشانه هايي بر اثبات اين مدعاست که هاليوود بدون جنگ قادر به تنفس و ادامه حيات نيست.
ولي هر از گاهي شاهد تک صداهاي متفاوتي از درون اين رسانه مي شويم که براي مدتي همچون شبح به تن هاليوود مي افتد و عامل برخاستن مخالفت ها عليه سياست هاي جنگ طلبانه ايالات متحده مي شود. بعضاً فيلمسازاني سر بر مي آورند که از دغدغه هايشان و نگراني هاي خود درباره وضع جامعه آمريکا مي گويند. در دوره رياست جمهوري بوش(پسر) همپاي سياست خارجي تهاجمي دولت آمريکا، در هاليوود خيزش هاي محسوسي بر ضد جنگ بوجود آمد. اين فيلم ها ايده اوليه خود را نه از خيال پردازي هاي به سبک و سياق آمريکا بلکه از عکس ها و فيلم هاي مستندي گرفتند که در طي جنگ عراق تهيه شده بود. اين تصاوير در هيچ شبکه يا روزنامه آمريکايي منتشر نشد بلکه به گفته دست اندرکاران اين فيلم ها، ايده اساسي از عکس ها و مستند هايي گرفته شد که در اينترنت پخش شده بودند. پخش تصاوير هجوم بربرگونه سربازان آمريکايي که به نام حقوق بشر و دموکراسي درعراق عمليات مي کردند شوک شديدي در جامعه آمريکا بوجود آورد و دست مايه برخي از فيلمسازان نسبتاً مستقل شد.
در هنگامه جنگ ويتنام، هاليوود مملو از فيلم هايي بود که به طور مستقيم يا غير مستقيم به تمجيدي رومانتيک از سلحشوري هاي سربازان آمريکايي در ويتنام مي پرداختند. صنعت سينماي آمريکا تلاش نمود تا شکست واقعي آمريکا در ويتنام را با پيروزي هاي انتزاعي در آثار سينمايي خود جبران کند. بعد از حوادث برنامه ريزي شده يازدهم سپتامبر نيز بوش و تيم نومحافظه کاران توانستند با دستکاري افکار عمومي جامعه آمريکا، طرز فکر آشفته مردم را با خود و سياست هاي مبتني بر تجاوز همراه نمايند. با ايجاد ترس و ارعاب و اغتشاش رسانه اي در دل جامعه آمريکا از دشمني بيروني، بوش در سال 2004 به اوج محبوبيت رسيده بود ولي اندک اندک با آشکار شدن حقايق به فاصله دو يا سه سال بعد بدل به منفورترين رئيس جمهور آمريکا شد.
بعد از گذشت چند ماه از جنگ عراق و پيدا نشدن حتي يک بشکه مواد سمي و راديواکتيويته، اعتراضات آغاز شدند تا جايي که به مأمن امن کاخ سفيد يعني هاليوود نيز سرايت نمود. ديگر خبري از فيلم هاي چون «سقوط شاهين سياه» يا «نجات سرباز رايان» نبود، اين بار جاي آنها را فيلم هايي چون «تک تيرانداز»، «حذف شده»، «برکت از دست رفت»، «دره خدايان»، «جعبه درد» و از اين قبيل و همچنين نامه هاي سرگشاده با مضامين ضد جنگ گرفته بود. جيمز سي استرواس، کارگردان فيلم «برکت از دست رفت» درباره فيلمش مي گويد: اميدوارم فيلمم مردم را آشفته سازد تا وقتي دفعه بعد خبر مرگ چند سرباز را در روزنامه مي خوانند، به خانواده آنها فکر کنند که پيامدهاي فقدان آنان چه تاثيري روي زندگيشان مي گذارد. پل هگيس، کارگردان فيلم «دره خدايان» بر اين نظر است که، غرور و گنده دماغي آمريکايي نهايتاً کار دستمان مي دهد، او در مورد شعار تغيير باراک اوباما نوميدانه مي گويد: اگر تغييري باشد اين خود آمريکايي هاهستند که بايد آن را بوجود بياورند. وي در مورد اوباما مي گويد که، اوباما زماني که سناتور بود هر بار که بوش پول بيشتري براي هزينه جنگ طلب مي کرد، رأي مثبت مي داد.
نکته ديگري که بايد يادآوري کرد، نقش ابزار هايي همچون اينترنت در شکل گيري چنين اعتراضاتي است. در جنگ عراق نشان دادن کشته شدگان و تابوت هاي سربازان خارجي اکيداً ممنوع بود. در واقع افکار عمومي در خلع بسر مي بردند. مي توان گفت دولت آمريکا در يک مورد از ويتنام درس گرفت و آن هم اين بود که ديگر هيچ خبرنگاري به راحتي خبري را قبل از گذر از فيلترينگ پنتاگون به خبرگزاري مربوطه نمي فرستاد. گرچه اين تاکتيک تازگي نداشت و پيش از اين توسط انگلستان در جريان نزاع موسوم به فالکلند در خلال دهه 80 استفاده شده بود. فيلمسازان فيلم هاي ضدجنگ نيز بنا به گفته هاي خود ايده هاي خود را نه از رسانه هاي داخلي بلکه از لابلاي وب سايت ها و وبلاگ هاي شخصي اخذ مي کردند. اينترنت اساساً ابزاري است در جهت پيشبرد اهداف غرب به خصوص ترويج زندگي به سبک آمريکايي، ولي گاه کنترل اين ابزار از دست گردانندگان غربي آن خارج مي شود و بدليل ماهيت چند بعدي و چند گانه دنياي جديد، اطلاعات در طي زمان اندکي از يک سو به سوي ديگري از جهان به گردش در مي آيد و براي رهبران غرب دردسر ساز مي شود.
سينماي ضدجنگ در هاليوود هيچ گاه جريان ساز نبوده و اغلب به صورت تک صداهايي است که خيلي زود از نفس مي افتد و فراموش مي شود و به دليل هژموني سازمان سيا بر جامعه آمريکا، هر صداي متفاوتي حذف مي شود تا سياست هاي يکسان سازي و هموژنيزاسيون جامعه به غايت به پيش رود. در بين انبوه فيلم هايي که در توجيه و ستايش جنگ سومالي، ويتنام، افغانستان، عراق و بسياري ديگر از تجاوزات ايالات متحده ساخته شده توليد معدودي از اين گونه فيلم ها جايگاه خاصي را به خود اختصاص نمي دهد. تنها مسئله اي که درباره اين فيلم اهميت دارد وجود احساس بحران در بين چند تن از هنرمندان جامعه آمريکاست، احساس بحراني که دائماً در طي فرايندهاي تبليغاتي سعي در فرونشاندن آن مي شود.
جداي از اين مسائل ساخت چنين فيلم هايي در هاليوود با مشکلات فراواني مواجه است. جرج کلوني، در اين باره مي گويد: بازي در فيلم هاي سياسي و عمدتاً در فضاي کلي سياسي در آمريکا عاملي شده براي خائن ناميده شدن. او ادامه مي دهد که: با حرف زدن و اظهار نظر کردن درباره جنگ عراق، امروز همه به صف مخالفين پيوسته اند، وضعيت مشابهي پيش آمده و باز خائن ناميده مي شويم.
خائن ناميده شدن رمز حذف هنرمندان در دوره موسوم به مک کارتيسم در اوج جنگ سرد بود. در اين دوره با پشتيباني سناتور مک کارتي طرحي جنجالي به تصويب رسيد که هنرمندان داراي انديشه متفاوت به جرم کمونيست بودن از دايره فعاليت هاي هنري حذف مي شدند. در صنعت سينماي آمريکا نيز بسياري از ناقدان سياست هاي ايالات متحده با اين حربه حذف شدند.
فيلم هايي با رويکرد ضدجنگ در تاريخ صنعت سينماي آمريکا سابقه داشته اند، فيلم هايي چون غلاف تمام فلزي(کوبريک) يا متولد چهارم جولاي و جوخه (استون)، ولي بنا به دلايلي که اغلب به سياست هاي ايالات متحده بازمي گردد توانايي ايجاد يک جريان تاثيرگذار بر سياست هاي اين کشور را نداشته اند و صرفاً دغدغه هاي شخصي چند فيلمساز را بيان نموده اند. البته نبايد از کنار اين مسئله گدشت که در همين فيلم هاي به اصطلاح ضد جنگ نيز کليشه هاي قديمي فيلم هاي جنگي تکرار مي شوند؛ مثلاً درونمايه عمده اين گونه فيلم ها مظلوميت سربازان آمريکايي است، اينکه اين سربازان کيلومترها دور از خانه و خانواده خود مشغول تحقق آرمان هاي قشري سياستمدار و سرمايه دار هستند و در اين بين مردمان کشورهاي هدف تجاوز نيز نسبت به آنها خشونت روا مي دارند. از اين رو در اين جنس از فيلم ها مخاطب بيش از آنکه با مردمان مورد تجاوز همدردي کند با سربازان آمريکايي متجاوز همدلي مي نمايد. در نتيجه سينماي ضد جنگ در هاليوود، تک صداي مقطعي است که در برخي دوره ها بر مي خيزد و به سرعت يا خاموش مي گردد يا مضامين عمده آن با دستکاري هاي سياسي تغيير مي نمايد و يا حتي با تقدير از آنها، اين فيلم ها نيز عاملي در جهت غسل تعميد سياست هاي متجاوزانه ايالات متحده مي گردد، مثلاً، حرکت سياسي اهداي جوايز اسکار به فيلم «جعبه درد» در سال 2010 از اين دست تحرکات قلمداد مي شود.


نويسنده : مصطفي انصافي

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار