عملياتها
درسال 1359 با گذشت يك سال ونيم از پيروزي انقلاب اسلامي وتلاش رهبري نظم در تثبيت پايههاي رسمي حكومت، هنوزعوامل آشوبساز در داخل وخارج كشورفعال بودند و با وجودتصويب قانون اساسي، برگزاري انتخابات مجلس ورياست جمهوري، جامعه از ثبات سياسي لازم برخوردار نبود.
با توجه به اهميت ويژه عمليات هويزه كه درجاي خودنقطه عطفي درتاريخ جنگ محسوب ميشودوهمچنين تبيين جايگاه رفيع حماسهسازان آن ونقش آفريني برجسته شهيد حسين علمالهدي لازم است صفحات تاريخ جنگ را ورق زده وبه تبيين دوباره آن بپردازيم.
پرسش مهم اين است كه حماسه هويزه چه تأثيري درروند جنگ تحميلي داشت؟
شايدسوال فوق سوال بسيارمهمي باشدوليكن بسياري سوالات ديگردرحاشيه اين موضوع مطرح ميشود ازجمله اينكه:
حماسه هويزه دركدام بسترزماني شكل گرفت؟
شرايط سياسي ونظامي ايران چگونه بود؟
وضعيت نظامي عراق به چه صورت بود؟
حماسه هويزه چه بود وچگونه پديد آمد؟
چه كساني و چه فرهنگ ونگرشي اين حماسه را آفريدند؟
حماسه هويزه چه ويژگيهايي داشت؟
اين ويژگيها چگونه وبا كدام سازوكاربرروند جنگ تأثيرگذاشتند؟ اين تأثيرگذاري دركدام سطوح وزمينهها بود؟
بررسي اوضاع سياسي نظامي ايران ازآغاز جنگ تا عمليات هويزه
درسال 1359 با گذشت يك سال ونيم از پيروزي انقلاب اسلامي وتلاش رهبري نظام در تثبيت پايههاي رسمي حكومت، هنوز عوامل آشوبساز درداخل وخارج كشورفعال بودند و با وجود تصويب قانون اساسي، برگزاري انتخابات مجلس ورياست جمهوري، جامعه از ثبات سياسي لازم برخوردارنبود. درنتيجه، قدرت سياسي حاكم انسجام چنداني نداشت. با اين كه موضوع بحران قوميتها دركردستان، خوزستان، بلوچستان،آذربايجان وتركمن صحرا تماميت جغرافيايي وهمبستگي ملي را تهديد ميكرد، قدرت مركزي به دليل شكاف دروني ووجود گروهها واحزاب متعدد داراي خط مشي مسلحانه نتوانسته بود بحران را حل كند وتركيب قدرت، آن را از درو فلج كرده.
ازيك سو، ابوالحسن بنيصدر در مقام رئيس جمهور و فمرانده كل قوا، نيروهاي ليبرال را پشت سر داشت و از سوي ديگر، شهيد محمدعلي رجايي، نخستوزير نماينده نيروهاي خط امام محسوب ميشد كه اكثريت مجلس شوراي اسلامي را درپشتيباني خودداشت و ازحمايت رهبري وقوه قضائيه نيز برخوردار بود. سپاه بازوي نظامي اين طيف بود. گروه نخست نيز به ارتش ورويكردهاي نظامي آن درقبال نيروهاي انقلابي گرايش داشت.
درجلگههاي خوزستان، فهميديم جنگ كلاسيك يعني چه؟
ما توانستيم جلوي نيروهاي عراق بايستيم، اما دانشكده خاصي نداشتيم،صداي توپ تا به حال نشنيده بوديم. فرمانده عمليات منظمي نداشتيم.قادربه تأمين تداركات وپشتيباني جبههاي به اين گستردگي نبوديم وميتوان گفت هيچگونه آمادگي در رابطه با پذيرش جنگ كلاسيك نداشتيم. وقتي جنگ برما تحميل شدبا فشارهاي فراواني توانستيم مراحل ومقاطع گوناگون راطي كنيم.
علي رغم آن كه حمله عراق براي مدتي به ساختاردروني قدرت سياسي وجامعه وحدت و انسجام بخشيد، تعليق خريدهاي نظامي وشعار انحلال نيروهاي نظامي كلاسيك به پايان رسيدوبا هرگونه ايجاد ترديدوابهام در فلسفه وجودي ارتش مقابله شد، ولي تأثيراوضاع نابسامان اين دوره درترغيب رژيم عراق درحمله به جمهوري اسلامي ايران به وضوح آشكار بودواثرات روحي رواني آن هم چنان، دربدنه نيروهاي نظامي مشاهده ميشد و شرايط جبههها نيزبهترازاوضاع سياسي نبود.
روزنامه كيهان دراين زمينه مينويسد:
«درصحنه جنگ،ارتش عراق پيشروي سريعي داشت،به طوريكه بادرهم شكستن مقاومتهاي كوچك به پانزده كيلومتري اهوازرسيد،اما درخرمشهر،جنگ چريكي ومقاومت نيروهاي انقلابي يك ماه ادامه يافت و ضربه شديدي برنيروها ونگرش دشمن واردآورد. با اين حال، خرمشهربعد ازيك ماه مقاومت سقوط كردومحاصره آبادان تنگتر شد». همچنين روزنامه جمهوري اسلامي درمورد حمله عراق مينويسد: «از طرف ديگر، تلاش ارتش عراق درعبورازبهمن شيربه نتيجه نرسيد.درنتيجه، دشمن ضربه ديگري را متحمل شد.مقاومت نيروهاي انقلابي درمقابل حملات متعدد عراق در سوسنگرد، تكرار دلاوريهاي خرمشهر بود.فلش حمله عراق دربستان –سوسنگرد- اهوازدرميانه راه قطع شده و مهاجمان از تسخير شهر و ادامه پيشروي خود به طرف اهواز عاجز ماندند» اوضاع داخلي جديد، كه تمامي نظرها را به مقابله با دشمن معطوف كرده بود، با توقف پيشروي دشمن كم رنگتر شد. تلاش رئيس جمهور وقت براي استفاده از شرايط جنگي در رسيدن به اهداف سياسي، اختلاف و دوگانگي را درون قدرت سياسي عميقتر كرد؛ موضوعي كه ابعاد جديدتري يافت و بنيصدر نيز تلاش خود را در حذف نيروهاي انقلابي به جبهههاي جنگ گسترش داد. هرچند سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، كه به موازات نابسامانيهاي بعد از انقلاب و ضرورت برخورد با حركتهاي ضد انقلاب در داخل كشور شكل گرفته بود، به تدريج، گسترش يافت وبا تشكيل بسيج مستضعفين به دستور رهبر كبيرانقلاب به منبع غني نيروهاي مردمي پيوند خوردوبا آغازجنگ وضرورت دفاع ازانقلاب وتماميت ارضي كشور،به يك نيروي نظامي قدرتمند تبديل شد، ولي در دوره مورد بحث، از نظر استعداد، امكانات و شرايط سياسي در موقعيتي نبود كه بتواند مسئوليت همه جانبه دفاع از كشور را برعهده بگيرد. همچنين، تلاشهاي بنيصدرمانع همكاري آنها با ارتش ميشد. درموارد اندكي هم كه همكاري انجام ميگرفت، درصورت همكاري ارتباط آنها بيشتريك طرفه بودتا متقابل.
درجبهههاي جنگ، به دليل ضعفهاي موجود درنيروي نظامي كلاسيك و فقدان فرماندهي متمركزتوانا دربه كارگيري نيروها، مقاومت اساسي دربرابر تجاوزدشمن، به ويژه در شهرها با اتكا به نيروهاي مردمي و انقلابي شكل گرفت. آنها كه ازگوشه وكناركشوردر جبهههاي جنگ گرد آمده بودند، نه دورههاي آموزش نظامي را طي كرده بودند ونه تجربه جنگ داشتند، اما با اين همه وعليرغم تفاوتهايشان از نظر سطح سواد وسن وشهري يا روستايي بودن با هدف مشترك دفاع ازاسلام ووطن، رنجهاي بسياري را به جان خريدند و دردفاع ازآن، با تمام وجود جنگيدند.
روزنامه جمهوري اسلامي به نقل ازيكي ازفرماندهان سپاه درتوصيف شكلگيري نيروهاي مردمي درجبهههاي جنگ مينويسد:
«درجبهه خودي، بجز اقدامات كوچك ومحدود نيروهاي انقلابي- مردمي طي سه ماه تادي ماه 1359، تنها يك موردعمليات منظم را طراحي ودرمحوردزفول اجرا كردندكه آن هم موفقيتي درپي نداشت.اقدامات مؤثرنيروهاي انقلابي درشكستن محاصره سوسنگرد توجه مردم ومسئولان را به جنگ از گذشته بيشتروآنها را به تعمق ومقايسه عملكردنيروها در جبهههاي جنگ حساستركرد. افكار عمومي داخلي به اين موضوع تمايل داشت كه ارتش در صورت برخورداري ازروحيه تهاجمي ميتواند با بهرهگيري ازامكانات موجود،دشمن را شكست دهد وازسرزمينهاي اشغالي بيرون براند.
دراين مقطع، سكون وركود نيروهاي نظامي توجيهپذير نبود. درنتيجه، فشاربه فرماندهان نظامي براي انجام عمليات افندي افزايش يافت. رئيس جمهور در جلسهاي در قرارگاه عملياتي جنوب در 26 آذر ماه، بر اجراي يك عمليات آفندي گسترده تأكيد كرد و خطاب به فرمانده نيروي زميني ارتش گفت: «به هر ترتيبي كه امكان داشته باشد چنين طرحي را تهيه واجرا كنيد. من ديگردرمقابل نظرات و خواستههاي مردم ورهبران مذهبي قدرت مقاومت ندارم يا بايد طرحي راتهيه و اجرا كنيد يا اين كه برويد دررسانههاي گروهي صريحاً علت عدم امكان اجراي عمليات آفندي را براي مردم توضيح دهيد» (به نقل از روزنامه انقلاب اسلامي متعلق به بنيصدر). عليرغم تشديد گلوله باران شهرهاي مرزي، تلاش براي تدارك عمليات گسترده بسياركندبودواقدامات دو طرف ازاجراي آتش توپخانه تجاوزنميكردوبااجراي شبيخونهاي نيروهاي انقلابي،گلوله باران شهرها افزايش مييافت.
روزنامه جمهوري اسلامي درتوصيف وضعيت آن روزها مينويسد: «تنها دردومورد گلوله باران شهر اهواز، درهر ساعت نزديك به يكصد گلوله توپ روي شهر فروريخت وحدود دويست نفرازمردم شهر شهيد شدند».به دنبال اين اقدام، موج اعتراضات مردم وائمه جمعه ومسئولان درباره عدم تحرك اساسي عقب زدن نيروهاي دشمن از نزديكي شهرها افزايش يافت.بدين ترتيب، فرماندهان نظامي جنگ كارهاي ستادي طراحي عمليات درمنطقه هويزه را آغاز وموضوع را به يگان مربوطه ابلاغ كردند.
موقعيت، اهداف ونيروهاي عمل كننده هويزه درجنوب غربي شهر سوسنگردقرارداردواز جنوب به پادگان حميدوجفير ودرنهايت، به كوشك و طلائيه ختم ميشود كه نيروهاي عراق در آن جا مستقر بودند. در شرق هويزه، رودخانه كرخه كور قرار دارد كه مواضع نيروهاي خودي را ازمواضع دشمن جدا ميكند. اين رود درجنوب غربي حميديه ازكرخه منشعب ميشود وخست، به سمت جنوب امتداد مييابد وسپس، درشمال بني تميم به سمت غرب تغييرمسيرميدهدوبه موازات جاده حميديه –سوسنگرد پس ازعبورازهويزه، به هورالهويزه ميريزد.براساس طرح عمليات، قرار بود در مراحل مختلف به ترتيب، شمال وجنوب كرخه كور پاكسازي و پادگان حميد ومنطقه جفيرآزاد شود، سپس، طلائيه وكوشك درجنوب منطقه عملياتي وبعد ازآن، خرمشهرآزاد شودوپس ازآزادسازي كل منطقه خوزستان بنابه دستور، دشمن را درحد فاصله كوشك- شلمچه درخاك عراق تا اروند رود تعقيب كنندوبا پاكسازي شرق بصره در كنار اين روداستقرار يابند. عمليات با شركت سه تيپ زرهي ارتش دو گردان وچندين گروهان پياده ازنيروهاي سپاه درروز 1359/10/15 آغاز شد.عمليات هويزه، كه بن بست جنگ منظم زرهي را در پي داشت، دردرون خود، حماسهاي را نيزآفريدوراه حلي رابراي اين مشكل پديدآورد؛راهحلي كه چيزي جزتداوم راه حماسهسازان هويزه نبود. بدين ترتيب، مرحله جديدي آغاز شد كه طي آن نيروهاي مردمي وسپاه با استفاده ازروشها وتاكتيكهاي مبتني بر روحيه انقلابي، مسئوليت سنگينتري را درجبهههاي جنگ برعهده گرفتند.
طبق اعلاميه فرماندهي نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران به منظور تأمين اهداف مورد نظر،عمليات دردودوره وهردوره دردومرحله با شركت نيروهاي زير انجام ميگرفت: در نخستين دوره، قرار بود تيپ 3 همدان ازلشكر 16 زرهي قزوين به همراه دو گروهان از نيروهاي سپاه، از محور ابوحميظه – سوسنگرد حركت كرده منطقه شمال رودخانه كرخه كور را پاكسازي كنند و تيپ 1 قزوين از همان لشكر نيز به همراه دو گردان پياده از سپاه هويزه حركت و پس از پاكسازي كرخه كور، با نيروهاي تيپ 3 الحاق كند.درمحورديگر قرار بود هم زمان لشكر 92 زرهي اهواز با احداث پل روي رودخانه كارون درمنطقه فارسيات به كرانه غربي بيايد و با پيشروي خود، جاده اهواز- خرمشهر را براي تردد نيروهاي عراقي ناامن كند. طبق طرح، پنج گروهان از نيروهاي سپاه دراختيارلشكر 92 قرارداشت.
عمليات هويزه؛ پيروزي اوليه وحماسه بعدي
عمليات نصر (هويزه) پس ازپانزده دقيقه اجراي آتش تهيه درساعت 10 صبح روز 15 دي ماه سال 1359، باحمله هماهنگ شده تيپ 3 همدان ازمحورجاده حميديه – سوسنگرد و تيپ 1 قزوين ازجنوب هويزه آغاز شد. تيپ 3، كه حمله خودرا ازمنطقه ابوحميظه آغاز كرده بود، به سرعت، به سوي مواضع دشمن پيشروي كرد البته تيپ 1 قزوين درجنوب هويزه با چنين سرعتي عمل نكرد- وي طي دوساعت به كرخه رسيد وتوانست بااستفاده ازپلهاي احداثي دشمن ازرودخانه عبور كند وبه كرانه جنوبي كرخه كوربرسد.دراين محور،طي شش ساعت، نيروهاي عمل كننده توانستند مناطق جنوبي كرخه كوررا آزاد كنندوضربات سنگيني را برنيروهاي دشمن وارد آورند. نيروهاي عراقي كه شديداً غافلگير شده بودند، با به جا گذاشتن توپخانه خود به دو كيلومتري جنوب كرخه كور عقبنشيني كردند و حدود هشتصد نفر از افراد آنها به اسارت درآمدند، اما به دليل تأخير نيروهاي محور كارون در عبور از اين رودخانه و برخورد آنها به ميدان مين، پادگان حميد و منطقه جفير، كه عقبه دشمن محسوب ميشدند و از اهداف مرحله نخست بودند، دست نخورده در اختيار دشمن باقي ماندند.
طبق طرح عمليات، مرحله دوم حمله ساعت 8 صبح روزبعد آغاز شد. دراين روز، نيروهاي زرهي و پياده به سوي پادگان حميد و منطقه جفير پيشروي كردند. در مقابل، تعدادي از تانكهاي عراقي دشمن درحوالي «ام الغفار» و«ام الفصيح» متمركزشدند ودشمن با آرايش تانكهاي خود جناح جنوبي لشكر 16 زرهي راموردتهديد قرارداد. ضد حمله آنها درساعت 9:50 ازسمت شرق وجنوب به يگانهاي لشكر 16 آغاز شد.
يگانهاي عراقي با وجود ضربات سختي، كه روزپيش متحمل شده بودند، با د ردست داشتن پادگان حميد، توان پشتيباني وتحرك بالايي داشتند. درمقابل، نيروهاي خودي سرمست از پيروزي اوليه، دشمن را دست كم گرفتند و از تثبيت مواضع جديد غافل شدند، يعني تلاشي براي تحكيم موقعيت به دست آمده به عمل نياوردند، سنگري ايجاد نكردند و خاكريزي برپا نداشتند، تانكهاي عراقي و تجهيزات ديگر دشمن، كه از روز پيش در منطقه باقي مانده بودند، باعث شد تا برخي ازافراد به جمعآوري غنائم مشغول شوند. بدين ترتيب، فقدان تجربه درمقابل ضدحمله،كمبودمهمات،كاستي درپشتيباني وضعف فرماندهي در مجموع موازنه قدرت را درصحنه نبرد به ضرر نيروهاي خودي تغيير دادند.
درساعت 11، نيروهاي لشكر 16 زير آتش شديد توپخانه دشمن قرار گرفتند ودر غرب سوسنگرد، نيروهاي دشمن به حركت درآمدند. حضور هواپيماهاي دشمن درآسمان منطقه وبمباران مواضع نيروهاي خودي اوضاع را آشفته كرد، به طوري كه تانكهاي عراق به هزارمتري محل استقرار تيپ رسيدند وشديدترين نبرد تانكها در طول جنگ بين لشكر 16 زرهي ايران ولشكر 9 زرهي عراق در گرفت كه تا ساعت 4 بعدازظهر هم چنان ادامه يافت.
دراين ساعت، فرمانده يكي ازگردانهاي لشكر 16 زرهي براي تجديد قواواقدام مجدد، دستوريك خيز عقبنشيني را صادركردكه بارسيدن دستوربه گردان، تمام نيروهاي زرهي مستقردرمنطقه به سرعت صحنه راترك كردندوبه جاي يك گام، چندين گام عقب نشستند. در همين هنگام كه نظم نيروها مختل شده بود، هواپيماهاي نيروي هوايي ارتش درآسمان منطقه ظاهر شدوبه جاي مواضع دشمن، مواضع نيروهاي خودي را بمباران كردند.بدين ترتيب، اوضاع بيش از پيش به ضررنيروهاي خودي ادامه يافت.
ازسوي ديگرنيروهاي پياده سپاه، كه حدود 1500 متر جلوترازتانكها ميجنگيدند،از دستورعقبنشيني بيخبر بودند،البته، افزون برفاصله مزبور، دوعامل گردوغبارصحنه نبرد، كه ديدنيروهاي پياده را بسيار كاهش داده بود ووجود تانكها درصحنه،كه از عقبنشيني نيروهاي زرهي به جا مانده بودند واين طور نشان ميدادند كه آنها هنوزدر حال مقاومتاند،نيزدرعدم آگاهي نيروهاي پياده مؤثر بود. بدين ترتيب، در پي عقبنشيني قواي زرهي خودي، نيروهاي پياده سپاه درمنطقه به جا ماندندوبه محاصره تانكهاي دشمن درآمدند.
مسعود انصاري يكي از بازماندگان اين واقعه مينويسد: «تعدادي از تانكهاي چيفتن در صحنه بودند و ما خيال ميكرديم كه ارتش هنوز دارد مقاومت ميكند... يكي از تانكهاي عراقي در جاده به بيست، سي متري ما رسيد،حسين علمالهي با اشاره به من گفت: برجك تانك را بزن. من هم زدم وخود حسين هم زد. وتانك ديگر نيزبا آر.پي.جي. زده شدوبراي چند دقيقه پيشروي آنها متوقف گرديد. دراين عمليات، با وجود اين كه ما بيسيم داشتيم، ارتش عقبنشينياش را به ما خبر نداد. من خودم چندين بار معرف شكر را صدا زدم كه جريان چيست؟ گفت: «به گوش باش» چندبار ديگر صدا زدم، گفت «تيپ 1 دارد تغيير موضع ميدهد. بعد از چند دقيقه ديگر ارتباط ما قطع شده تا اين كه محاصره شديم. همه بچهها مقاومت كردند. چنان كه در كانال كوچكي كنار جاده بيش ازپنجاه نفر شهيد شدند».
عبيات يكي ديگر از بازماندگان اين حماسه ميگويد:
«آن جا بيابان بازي بود، تنها چيزي كه مشاهده ميشد، بوتههاي علف بوند. صداي انفجارهاي پي در پي خمپارهها، توپها و رگبار شديد تيربارهاي تانك، دشت را پر كرده بود. برادران ما در لابلاي بوتهها به شكل سينه خيز جلو ميرفتند. در حالي كه تيربارها به شدت مشغول شليك بودند و تيرها از همه طرف به سوي بچهها روانه ميشدند. منتهي براساس تحليلي كه برادر علم الهدي گفته بود آن نيروي ايمان بود كه نقش اساسي در حركت برادرها داشت. آنها در پشت دو تل خاك سنگر گرفته بودند و دركل حدود بيست الي سي گلوله آر.پي.جي.درآن جا وجودداشت.فرصتي براي تصميمگيري درباره عقبنشيني نبود و بچهها آماده مقابله بودند. حسين درتل خاك سمت چپ جاده بود».
محمدرضا باستي يكي ديگر ازبازماندگان حماسه هويزه، درخاطرات خود درموردحوادث اين محاصره و خروج ازآن مينويسد:
«حسين ومحسن به من گفتند: شما آر.پي.جي. نداريد، برويد كه كشته ميشويد. ما حدود صد متر پيش رفته بوديم كه برگشتيم پشت سر بچهها را ببينيم. ديدم حسين يك گلوله آر.پي.جي. به طرف تانك عراقي شليك كرد كه حدود يك متر از بالاي تانك رد شد. تانكها هم چنان جلو ميآمدند كه بچهها يكي ازآنها را زدند و بقيه سر جايشان متوقف شدند. ما حدود سيصد متر عقب آمده بوديم كه يك مرتبه ديديم تانكهاي عراقي ازطرف راست جاده (سمت هويزه) به سوي مواضع ما ميآيند... ما محاصره شده بوديم. رگبار تانكها قطع نميشد. بچهها يكي يكي داشتند تيرميخوردند. خون از بدن آنها سرازير بود. بچهها سينه خيز جلو ميآمدند. دراين حال، مسعود انصاري هم داشت خودش را جلو ميكشيد. از او سراغ حسين، محسن وجمال راگرفتم واوگفت: آنها را به رگبار بستندوهرسه شهيد شدند «در اين حماسه، حدود 140 نفر از نيروهاي مؤمن، متعهد، تحصيل كرده وانقلابي سپاه و بسيج، كه تعدادي از آنها از دانشجويان پيرو خط امام بودند، به شهادت رسيدند. عده ديگري نيز با تن مجروح و با استفاده از تاريكي شب خود را به نيروهاي خودي رساندند تا به عنوان پيامآوران حماسه هويزه رسالت سنگينتري را بردوش بگيرند.
عمليات هويزه، كه بن بست جنگ منظم زرهي را در پي داشت، دردرون خود، حماسهاي را نيزآفريدوراه حلي رابراي اين مشكل پديدآورد؛راه حلي كه چيزي جزتداوم راه حماسهسازان هويزه نبود.بدين ترتيب، مرحله جديدي آغاز شد كه طي آن، نيروهاي مردمي و سپاه با استفاده از روشها و تاكتيكهاي مبتني برروحيه انقلابي، مسئوليت سنگينتري را درجبهههاي جنگ برعهده گرفتند. سازمان سپاه گسترش يافت و از آن جا كه امكاناتش نسبت به مسئوليتش محدود بود، تجهيزات و سلاحهاي بيشتري را دريافت كرد. دراين شيوه،كه متأثرازحماسه هويزه وعملياتهاي مستقل سپاه در 9 ماه اول جنگ بود، نيروهاي دانشگاهي به دليل تحصيلات عالي و تواناييها و استعدادهاي فردي، خلاقيت بيشتري راازخود نشان دادند وبه سرعت مسئوليتهاي فرماندهي نيروهايي كه قبلاً هيچگونه دانشكده نظامي نديده بودند و تجربه جنگ نداشتند، به عهده گرفتند.
آنها به اين نتيجه رسيدند كه حل معضلات انقلاب، تنها با شيوههاي انقلابي وخارج از روشهاي مرسوم امكانپذير است.