خانواده 8 نفره خادم و شهید زنده طلائیه

طلائیه سرزمین نخل های بی سر، منطقه ای که تا پایان جنگ در دست دشمن بود، هویزه سرزمینی که شاهد خیانت ها و ریخته شدن خون سرداران تنها بود؛ مناطقی که هنوز هم غیرممکن ها را ممکن می کند.
کد خبر: ۱۴۵۳۹
تاریخ انتشار: ۰۶ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۵ - 26March 2014

خانواده 8 نفره خادم و شهید زنده طلائیه

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از مهر،  زائران در راهند. از اهواز پر می کشیم تا آبادان، تا خرمشهر، تا شلمچه، تا والفجر 8، تا کربلای 5، تا طلائیه، تا بدر و خبیر تا هویزه. زائران بی تاب رسیدن هستند.

طلائیه؛تکرار عصر عاشورا

طلائیه، محل شهادت سردار خیبر شهید همت، برادران باکری مقصد بعدی زائران دشت لاله ها بود. طلائیه منطقه ای است که از ابتدای جنگ به تصرف دشمن درآمد و تا پایان جنگ در اشغال دشمن باقی ماند.

عملیات خبیر و بدر دو عملیاتی بود که در این منطقه انجام شد اما مواضع دشمن در طلائیه فرو نریخت. عملیات خیبر که در اسفند62 انجام شد تجربه عملیات آبی - خاکی مهمترین نتیجه آن بود.

در عملیات خیبر زرمندگان اسلام خاک طلائیه را با خون سرخ خویش معطر کردند و عاشورایی جنگیدند. شهید میثمی درباره آن شب میگفت: کسانی که آن شب در طلائیه بودند اگر در کربلا هم بودند میماندند.

آن شب بوی دود و خون و آتش با فریاد اللهاکبر نیروهای اسلام و عجز و ناله عراقیها در هم آمیخته بود. دشت طلائیه مانند آتش گداخته فوران میزد. هیچ کس باور نمیکرد کسی بتواند در این حجم آتش زنده بماند. عدهای از بچهها در جزایر مجنون منتظر پیوستن نیروهای کمکی بودند؛ سه راهی شهادت میشود آسمانیترین نقطه زمین و عروج از خاک تا عرش خدا.

 

در یک نبرد مردانه خط دشمن شکسته میشود و دشمن ناجوانمردانه و با شقاوت تمام سلاح شیمیایی به کار میگیرد و صحنه عصر عاشورا در طلائیه تکرار میشود. آنگاه که بچهها زیر باران آتش از شکستن خط ناامید شده بودند و دشمن با هر سلاحی مقاومت میکرد، پشت بیسیم صدایی فریاد زد: از آقا اباالفضل (ع) مدد بگیرید. یکباره فریاد «یا اباالفضل» در خط پیچید و دشمن به زانو درآمد و علمدار این عملیات (شهید خرازی) در طلائیه دستش از تنش جدا شد.

راوی طلائیه سرگرد خلبان حسین فتحی از پایگاه هوانیروز کرمان در مورد رشادت های هوانیروز در عملیات خبیر می گوید: در این عملیات به هوانیروز ماموریت دادند با یگان هلی کوپتری سربازان را هلی برد کنید بعنی نفرات را از یک نقطه به نقطه دیگر از طریق هوا ببرند و این کار هم باید در شب صورت می گرفت.

هلی برد هزار و 200 ساعته هوانیروز در یک شب

وی با بیان اینکه در آن زمان انکانات شب پرواز نداشتیم گفت: به تبعیت از امام حسین (ع) و ولی فقیه زمان خلبان ها با 80 فروند هلی کوپتر به این منطقه رفتند و 1261 ساعت در شب پرواز انجام دادند و 19 هزار و 400 سرباز را هلی برد کردند و 2641 نفر از مجروحین را پشت خط پباده برده و 1700 تن بار حمل کردند.

وی ادامه داد: چون ما بدلیل تحریم دوربین دید شب نداشتیم، بچه ها با توکلی که به خدا داشتند در مسیر رفت چراع قرمز و در مسیر برگشت چراغ سبز گذاشتند و با اخلاص وظیفه خود را انجام دادند و 90 درصد موفق بودند .

وی با اشاره به دیگر خدمات و رشادت های نیروی هوایی و هوانیروز در جنگ تحمیلی گفت: در اول جنگ وقتی که صدام 170 فروند هواپیما به سمت ما فرستاد، ما سریع جواب دادیم و روز دوم با عملیات "کمان99" با 140 فروند هواپیما رفتیم تمام نقاط حساس عراق را زدیم که صدا اعلام آتش بس کرد که امام(ره) فرمود چه آتش بسی؟! وقتی که خیلی از نیروهای عراقی در داخل خاک ما هستند.

عملیات "کمان 99" که در تاریخ 1 مهرماه 1359 انجام شد، بزرگترین عملیات تاریخ نیروی هوایی ایران بود که باعث برتری هوایی ارتش ایران در ماههای آغازین جنگ شد.

شهید زنده طلائیه/خوش آمد گویی شهید همت به مهمانان آمریکایی

وی با بیان خاطره ای از بازدید یک گروه آمریکایی از مناطق جنگی، گفت: اکیپی از آمریکا برای بازدید از مناطق جنگی به طلائیه آمده بود ند و یک دختر 12 ساله همراهشان بود . مترجم در حالی که داشت برای آنها راویت گری می کرد عکس حاج ایراهیم همت را به آنها نشان داد و گفت که یکی از شهدا و سرداران جنگ است که در منطقه طلائیه به شهادت رسیده .زمانیکه این دختر 12 ساله آمریکایی می خواست به سمت حسینیه برود شروع به گریه کردن کرد و گفت: "شما دروغ می گویید حاج همت جلوی درب حسینیه ابستاده و به من تعارف می کند بیا داخل ."

آیت الله بهجت می فرمایند: اگر تمام عمرمان بدون مزد برای این کشور و نظام کار کنیم قدر و غیمت یک لحظه نفس کشیدن در نظام جمهوری اسلامی را هم نمی دانیم. بنابراین اگر در حق ولایت فقیه کوتاهی کنیم دشمنان بر ما غلبه پیدا می کنند.

خانواده 8 نفره ای که همگی شان خادم بودند

در طلائیه خادمی را دیدم که در خاک عاشورایی طلائیه در پی استعانت از حضرت زینب (س) بود و صبر را از این بانوی بزرگ اسلام طلب می کرد.

حالش را جویا شدم مادر شهید حجت الله رحیمی خادم 23 ساله کربلای ایران بود. وی گفت: چهار دختر دارد و دو پسر که تمام خانواده ام خادم سرزمین نور هستند و هریک در یک منطقه ای خادمی می کنند. کوچکترین دخترتش زهرای 8 ساله بود که خادم کوچولو به او می گفتند.

مادر شهید گفت: آقا حجت عاشق شهادت بود و از یک ماه قبل از شهادتش دائما از رفتن سخن می گفت. پسرش از سال 85 خادم بود و عاقبت در اسفند 91 روحش به شهیدانی پیوست که سالها خادمی زائرانشان را کرده بود.

زوج های جوان در دشت لاله ها

زوج های جوانی زیادی در میان زائران دیده می شد. یکی از این زوج ها حاضر به مصاحبه شدند. 7 ماه بیشتر از ازدواجشان نگذشته بود. مرد جوان می گفت: هر وقت با در بسته مواجه می شم به سرزمین حاجت می آیم و به شهدا متوسل می شوم. وی با بیان اینکه با هسرش در این سرزمین آشنا شده ادامه داد: سال گذشته آثار همسرم در جشنواره راهیان نور برگزیده شد و به این منطقه آمده بود. من هم اینجا کار فرهنگی می کردم. آشنایی ما بیشتر شبیه به معجزه بود و من هسرم را یک "حاجته" می دانم که از این سرزمین الهی بدست آوردم.

پابرهنه در بهشت

زائران دشت لاله ها به احترام خون های ریخته شده در این خاک کفش ها خود را در می آوردند تا پاهایشان  متبرک شود.

هویزه و خیانت بنی صدر

هویزه مقصد بعدی کاروان رسانه بود. منطقه ای که با نام شهید علمالهدی عجین است؛ با خاطرات نبرد نابرابر عدهای محدود در مقابل لشگر تانکها و به خون غلتیدنهای جوانان مومن و خیانت بنی صدر.

مهر ماه بود که دستور رسید مردم باید هویزه را ترک کنند. خیلی سنگین بود، اما چاره نداشتند؛ چرا که خطر در کمین بود. آنان با دلشکسته و غمگین خانههای خویش را رها کردند، جز جوانان و نوجوانان و عدهای پیرمرد و پیرزن.مهاجرین رفتند تا خبر مقاومت مردانه مردم هویزه را به دیگران بدهند و بازماندگان ماندند تا حماسه بیافرینند.

هویزه خلوت شده بود و میرفت تا حماسهای بیافریند. راوی می گوید: از شهرهای اطراف نیروهای کمکی میرسد. کمکم سپاه هویزه سازماندهی و منظم میشود. عملیاتهای شناسایی انجام میگیرد. در همان روزهای اول، ۲۵ آبان، حصر سوسنگرد شکسته شد. دو روز بعد، ۲۷ آبان، سید حسین علمالهدی با عدهای از دوستان اهوازی خود که از دانشجویان پیرو خط امام بودند وارد هویزه شدند.

وی افزود: مرحله اول عملیات در روز 15 دی برای آزادسازی جفیر و پادگان حمید شروع شد، اما ناقص ماند. مرحله دوم، فردای آن روز ساعت هشت صبح آغاز شد. نیروها به طرف پادگان حمید و جفیر حرکت کردند،آتش دشمن شدید بود. بنی صدر دستور عقب نشینی نیروهای رزهی ارتش را صادر کرد اما بچه ها نمی دانستند. در نهایت عراقی ها آنان را دور زدند و علمالهدی و یارانش در محاصره کامل تانکهای دشمن قرار گرفتند و به شهادت رسیدند و بدن مطهرشان در زیر تانکها له شد تا جاودانه گردد. بنی صدر آن روزها فرمانده کل قوا بود و اعتقادی به حضور نیروهای سپاه و مردمی نداشت بنابراین از این بچه ها حمایت نشد.

هویزه تنها منطقه جنگی است که پیکر شهیدانش را در خاک خود نگه داشته است؛ چراکه پیکرهای مطهر این شهیدان زیر تانک های دشمن له شد بطوریکه هیچیک از جنازه ها شناسایی نشد و تنها بر اساس اسامی که از رزمندگان این منطقه وجود داشت یادبودی برای آنان بنا کردند.

نظر شما
پربیننده ها