
خبرگزاری دفاع مقدس: هرچند «مرصاد» عملیاتی بود که آشکارا خیانت منافقین در جنگ تحمیلی علیه ملت ایران را به نمایش گذاشت اما این گروهک ملحد در طول دفاع مقدس نیز همکاریهای بسیاری با رژیم بعث عراق داشته است.
دو عملیات آفتاب و چلچراغ منافقین به ترتیب در فروردین و خردادماه 1367 و حمله به خطوط مرزی فکه و مهران نمونههایی بارز از آن به شمار میروند.در خصوص همکاریهای سازمان مجاهدین(منافقین) خلق با صدام تحقیقات و کتابهای متعددی انتشار یافته است که کتاب "بن بست در استراتژی، شکست در تاکتیک" جدیدترین نوع از این دست کتاب هاست.
این کتاب که تیرماه سال جاری به عنوان کتاب سال سپاه پاسداران نیز برگزیده شد به قلم سردار ناصر شعبانی – فرمانده سپاه چهارم بعثت در هنگام عملیات مرصاد- نگاشته شده است.
شعبانی تحقیقات جامع و کاملی را با محوریت نقش منافقین در جنگ تحمیلی به ثبت رسانده که ما را بر آن داشت در آستانه عملیات مرصاد و شکست ستون فقرات نفاق، ساعتی به گفتگو با شعبانی بپردازیم.
سردار ناصر شعبانی، دشمنی علنی مسعود رجوی با ایران را از 30 خرداد سال 60 دانست و اظهار داشت: در ایام پیروزی انقلاب اسلامی وقتی که در زندانها باز شد، مسعود رجوی نیز به همراه بسیاری دیگر، از زندان آزاد شد، در حالی که در زمره مجاهدین خلق افرادی بودند که سمتهای پایینتر از او داشتند اما اعدام شده یا در زندان از بین رفته بودند، به همین خاطر شبهات در خصوص چرایی و چگونگی بقای رجوی بسیار است که می توان چند دلیل عمده را در این مورد عنوان کرد، یکی از دلایل را می توان وجود برادر او یعنی کاظم رجوی که یک سیاستمدار و مشخصا دیپلمات معتبر در دستگاه پهلوی دانست که در رژیم شاه در مورد مسعود رجوی با اغماض رفتار کرده است.
وی با اشاره به اسناد موجود ساواک درباره مسعود رجوی، ادامه داد: در اینجا ما با سندی از اسناد ساواک روبهرو میشویم که طی آن بازجوی مسعود رجوی به مقام بالا دست خود نوشته است: با توجه به خصوصیات شخصیتی مسعود رجوی به نظر میرسد که وی میتواند فرد مفیدی برای ما باشد. به این ترتیب در مورد شخصیت خود رجوی شبهات بسیاری وجود دارد و از چنین فردی بعید نبود که دست به همکاری علنی با رژیم متجاوز بعث عراق بزند.
نویسنده کتاب بن بست در استراتژی، شکست در تاکتیک افزود: همانطور که میدانید سازمان مجاهدین اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرده از چهره منافقانه خود برداشت و نهایتا در 30 خرداد سال 60 علنا دست به عملیات مسلحانه زد. با شکست تقابل نظامی منافقین با مردم انقلابی، فرار سرکردگانشان به خارج از کشور و مخفی شدن بدنه اعضاء، سیاست آنها به ترور اشخاص و حتی ترور کور عموم مردم انقلابی تغییر یافت، در این زمان مسئولان سازمان از اعضا خواستند برای عدم شناسایی و دستگیری از شهرهایشان بیرون بروند و در مناطق دیگر دختر و پسر، زن و مرد ازدواجهای سازمانی انجام بدهند و با پولی که سازمان در اختیارشان قرار میدهد خانههایی را اجاره و خانه تیمی تشکیل دهند.
سردار شعبانی انتخاب شمال کشور را برای منافقین یکی از نزدیکترین راه ها به مرزهای شوروی سابق خواند و گفت: نزدیکی به مرزهای شوروی سابق به علت قرابت و رابطه گروههای چپ نظیر فدائیان خلق و گروههای التقاطی همانند همین سازمان منافقین با این دولت بود
وی تاکید کرد: دلیل دیگر این انتخاب را به خاطر عدم کشف یکی از شاخههای کودتای نوژه در شمال کشور بود که باعث شد این شاخه همچنان در این خطه حضور داشته باشد و در واقع به جایگاهی برای معاندین نظام تبدیل شود و دلیل دیگر نیز به خاطر این بود که منافقین فکر میکردند در بین مردم شمال کشور از مقبولیت برخوردار هستند.
نویسنده کتاب بن بست در استراتژی، شکست در تاکتیک ادامه داد: به این ترتیب برخی از شهرهای شمال کشور و بخصوص مازندران مرکز این گروههای معاند قرار گرفت، به عنوان نمونه در آمل که بنده در آن زمان (سال 60) فرمانده سپاه این شهر بودم اتحادیه کمونیستها این شهر را مرکز فعالیت خود قرار داده بودند، در قائمشهر منافقین بودند، در گرگان حزب رنجبران و... البته از آنجا که منافقین در محاسبات خود در خصوص همراهی مردم شمال کشور با خود اشتباه کرده بودند، چنانچه لشکر 25 کربلا از همین مردم مازندران در جبهههای جنگ خوش درخشید، نفاق در جبهه شمال نیز نتوانست کار چندانی انجام دهد و با رفتن رجوی از فرانسه به عراق، به نیروهایش فراخوان داد تا به هر نحو ممکن خود را به این کشور برسانند.
فرمانده سابق سپاه چهارم بعثت که خود در عملیات بزرگ مرصاد حضور داشته ادامه داد: آن طور که از اسناد برمیآید منافقین قرار بود در شهریور سال 67 عملیات بزرگ خود را انجام دهند، اما به دلیل پذیرش قعطنامه در 27 تیر از سوی کشورمان آنها که ماهیت خود را در همین جنگ میدیدند، تصمیم گرفتند که عملیات را جلو بیندازند، لذا با فراخوان نیروهایشان که برخی از اروپا آمده بودند، ما در حین عملیات شاهد بودیم که برخی از منافقین لباس شخصی داشتند و برخی که اسیر شدند عنوان میکردند که بی آنکه آموزش ببینید به سرعت سازماندهی شده و وارد عملیات شدهاند.
وی در ادامه به حضور خود در کرمانشاه در دوران عملیات مرصاد اشاره کرد و افزود: من در زمان عملیات در کرمانشاه بودم. آنها در ساعت چهار بعدازظهر روز سوم مرداد 67 از مرز عبور کردند و خود من ساعت 9 از این اتفاق مطلع شدم. من به اتفاق تعدادی از دوستان به مناطق درگیری رفتیم و چون شناخت دوست از دشمن سخت بود تا چند متری نفربرهای آنها پیش رفتیم و تازه آن موقع فهمیدیم اینها نفرات نفاق هستند.
سردار شعبانی تاکید کرد: از آنجا که عراق چند روز قبل و پس از پذیرش قعطنامه به خوزستان حمله کرده بود تا در صورت رفتن پای میز مذاکرات سربازانش در نقاط کلیدی خاک کشورمان باشند و از این حیث بتواند امتیازاتی بگیرد، عمده نیروهای سپاه در جنوب بودند، اما به لطف خدا تعداد دیگری از واحدها چون تیپ دوم لشکر 32 انصار همدان و تیپ 12 قائم که بچههای سمنان بودند در منطقه حضور داشتند.
وی افزود: تیپ بدر هم که قصد داشت از منطقه غرب به جنوب برود هنوز کاملا خارج نشده بود که از حرکت منافقین مطلع شد و به همراه واحدهایی که عرض کردم مقابل دشمن صف آرایی کردند. اینجا اتفاق عجیبی افتاد. چرا که در یک سو منافقین که به ظاهر ایرانی بودند رودرروی کشور ایران ایستادند و در طرف مقابل نیروهای تیپ بدر که از عراقیهای معاند صدام بودند به حمایت از کشورمان به نبرد با نفاق پرداختند.
شعبانی در ادامه اظهار داشت: به هرحال با سد شدن راه منافقین در تنگه چهار زیر که اکنون به نام تنگه مرصاد شناخته می شود، شهید صیاد شیرازی به همراه هوانیروز و نیروی هوایی ارتش ضربات سنگینی به نفاق وارد کردند و روی زمین هم بچههای سپاه و بسیج منافقان را تار و مار کردند.
وی شمن بیان خاطره ای از شهید صیاد شیرازی ادامه داد: من در یک زمان کنار شهید صیاد شیرازی از روی هلی کوپتر نگاه میکردم که چطور با شلیک خلبانان بالگردهای ایرانی نیروهای نفاق به هوا پرتاب شده و به درک واصل میشوند. در عقبه دشمن هم آقای محسن رضایی در محور پل دختر گل کاشت و در آنجا نیز منافقین به شدت در هم کوبیده شدند و به این ترتیب فروغ جاویدانشان نه تنها به یک غروب بلکه به یک دروغ جاویدان مبدل شد.
شعبانی یکی از شبهات موجود را که گفته اند رجوی وارد خاک ایران شده است را غلط دانست و افزود: این یک برداشت نادرست از وقایع عملیات مرصاد است که حتی برخی از فرماندهان ارشد دفاع مقدس نیز به اشتباه به آن اذعان میدارند، مثلا من از خود آقای رضایی شنیدهام که میگفت رجوی تا منطقه کرند آمده بود. در صورتی که طبق تحقیقات ما و گفتههای منافقین تواب و اسیر شده، او در همان خاک عراق ماند و نیروهایش را به قتلگاه فرستاده بود.
فرمانده سپاه چهارم بعثت آمار کشته شده منافقین را با توجه به اسناد موجود 2335 نفر دانست و افزود: آن طور که از اسناد برمیآید منافقین قبل از انجام عملیاتشان و در داخل خاک عراق 5316 جیره غذایی دریافت کرده بودند، اما از این تعداد که مسلما تعدادی عراقی در میانشان بودند و همین طور برخی سرکردگانشان که وارد ایران نشدند، تعداد 4700 نفر از مرزها وارد کشورمان شدند، از این رقم نیز چیزی در حدود 2335 نفرشان کشته، زخمی و اسیر شدند و مابقی چه سالم یا زخمی گریختند.
نویسنده کتاب بن بست در استراتژی، شکست در تاکتیک اظهار داشت: هرچند ستون فقرات نفاق در عملیات مرصاد شکست، اما نباید تصور کنیم که آنها به طور کلی از بین رفتند. نفاق پس از این ضربه سخت نیز همچنان سعی کرده و میکند که به نظام اسلامی لطمه وارد کند.
وی در پایان گفت: در همین فتنه سال 88 آنها با وجود آنکه در لیست سیاه واشنگتن به عنوان یک گروه تروریستی قرار داشتند و نتوانستند به طور علنی فعالیتی انجام دهند، مخفیانه در حد توانشا از هیچ کوششی فروگذار نکردند، حالا که امریکا آنها را از لیست سیاه خود خارج کرده، ما نباید حتی برای یک لحظه از کینه جویی منافقین خود را دور بدانیم و حداقل باید تا آنجا که در توان داریم در خصوص افشای اقدامات خائنانه آنها اطلاع رسانی کنیم.