دالایی در سالروز شهادت شهید آوینی:

بچه های جنگ استاد اول ما در سبک فیلم برداری مستند روایت فتح بودند

دالایی فیلمبردار روایت فتح در میزگردی که با سایر همکاران این مجموعه برگزار شد،گفت:روایت فتح معجزه بچه های رزمنده بود آنها استاد اول ما در سبک فیلم برداری این مستند بودند.
کد خبر: ۱۵۵۳۵
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۵ - 09April 2014

بچه های جنگ استاد اول ما در سبک فیلم برداری مستند روایت فتح بودند

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از تسنیم، مصطفی دالایی فیلم بردار روایت فتح گفت: هیچ وقت از بچه های روایت فتح سوال نشد که مجموعه مستند روایت فتح چطور ساخته شد. بعد از شهادت سید مرتضی دنبال این بودند که از شهید آوینی معجزه تعریف کنند.

 بخش اول میزگرد بررسی مستند روایت فتح از زبان همراهان شهید آوینی در مورد نحوهی ساخت چنین مستندی با این سوال شهید آوینی شروع کردیم که تفاوت روایت فتح با سایر مستند های هشت سال دفاع مقدس چیست. در بخش اول میزگرد ضمن اشاره به بخشی از روشهای تکنیکی ساخت مستند روایت فتح در مورد روح حاکمی که بر گرفته است از آدمهای دفاع مقدس بود صحبت شد.
 
در این نشست بخش دیگری از وجوه شخصیتی شهید آوینی از گرماگرم صحبتهای مصطفی دالایی، پرویز رمضانی و میرکیوان خلیل پور نشان داده می شود.  شهید آوینی از همین مردی است که شوق و شور شهادت در سر داشت و بنا به ضرورت باید پشت میز تدوین می نشست. شهید آوینی تصاویری که حاصل تلاش تیم میدانی روایت فتح بود را نگاه می کرد و با شوقی که از شهادت هم داشت گفتار متن هایی را هم می نوشت. از جمله مطالبی که از این نشست حاصل شد می توان به این اشاره کرد که بررسی آثاری چون روایت فتح با نگاهی دقیق و واقعی به جایگاه شهید آوینی و حضورش در ثبت آثار بدست خواهد آمد.
 
این میزگرد بوی خوش دههی شصت میدهد روزگاری که مردانی از تبار جهاد به سرحلقگی سید مرتضی رسالت سنگین ثبت تاریخ تصویری هشت سال دفاع مقدس را بر دوش کشیدند. روایت فتح حکایت ادمهایی است که با بصیرت خود ارزش رسانه را در زمان خود درک کردند تا خط تاریخ دفاع مقدس و جنگ هشت ساله و تلاش جهادگران عرصه سازندگی بازتاب مناسبی در متن تصویر داشته باشد.
 

ادامه میزگرد را از این جا بخوانید:
 
شهید آوینی در مقاطعی مثلا در سالهای 59 و 65 در کنار فیلم بردارها در جبهه بودند که تا پای شهادت هم می روند چرا بعد از آن شهید آوینی در جبهه کمتر حضور داشتند؟
 
مصطفی دالایی: قبل از اینکه من جواب این سوال را بدهم این را بگویم که به صورت میدانی فعالیت می کردند و برای ضبط تصاویر به جبهه ها می رفتند فقط یک گروه و اکیپ نبود. وتصویر بردارها به جبهه می رفتند بدلیل فیلمبرداری در خط اول، بچه ها مستهلک می شدند. چون در جبهه هر لحظه این فشار بود که توپ و تانک را می دیدی شهید می دیدی و بچه ها دوربین به دست، فیلم برداری می کردند. این بچهها مجبور بودند دوربین و تجهیزات سنگین را حمل کنند. وقتی هم انفجاری می شد تو با دوربین نمی توانستی خیز برداری. از طرفی هم در خطوط جبهه بچه ها مدام بر اساس تصمیم گیری هایشان جابجا می شدند.البته دوستانی هم بودند که می رفتند و یک ماه می ماندند مثل شهید فلاحت پور به اتفاق آقای قدمی و این ها که نزدیک یک ماه با دسته ایمان رفتند.
 
من با مرتضی یکبار در عملیات کربلای 5 که اتفاقا رضا مردای نسب شهید شد به جبهه رفته بودم.حالا شما تصور کن تمام این سختی های که گفتم و برای گروه های تصویر برداری بود را  مرتضی شناخت داشت و قدر تصاویری که از جبهه گرفته میشد را هم میدانست. که  از همین فیلم های ما که این همه کار میدانی کرده بودیم و فشاری که روی بچه ها بود یک تیمی باید می نشستند شاید دو تا مستند در میآورد. مثلا ما دو هفته فیلم برداری میکردیم و دیگر مرتضی باید انبوهی از این فیلم ها را تدوین می کرد پس باید یک تیم می نشستند و این تصاویر را با صداها سینک می کرد و دیگر اصلا آقا مرتضی فرصت نداشت که کارهای میدانی را انجام دهد
 
رمضانی: البته این را هم در مورد تلاش صدابردارها بگویم که صدابردار باید خودش را با  تصویربردار هماهنگ می کرد چون اگر این هماهنگی نبود پای میز تدوین سینک کردن فیلم و تصویر با مشکل روبرو میشد.
 
دالایی: حقیقتش را بخواهید اینکه به اسم فیلم بردارها در آمده است ولی می خواهم بگویم که صدا بردار و کمک فیلم بردارها در تهیه فیلم ها عجیب نقش داشتند و کار به صورت گروهی انجام می شد و صدابردار از همه چیز می گذشت.
 

مثلا من وقتی با رضا مردای نسب به منطقه می رفتیم زمانی که من تصویربرداری می کردم خیلی دنبال این نبودم که صدابردار آماده است یا نه. رضا مردای نسب قبل از اینکه من بگویم " من رفتم" آماده بود.
 
رمضانی: رضا مرادی نسب در عملیات کربلای 5 شهید شد و 10 دقیقه ای را فیلمبرداری کردند و برای این 10 دقیقه مجبور شدیم که صداگذاری کنیم چون صدای سر صحنه نداشتند.
 
خلیلپور: در مستندی با نام "رضا" (از مجموعه مستندهای روایت فتح)، شهید آوینی کار خلاقانه ای میکند و این 10 دقیقه را در سکوت تصویر میکند و به احترام شهید رضا مردای نسب تصویر بدون صدا پخش میشود.
 
رمضانی: شهید آوینی تاکید داشت که عوامل فیلم جلوی دوربین قرار نگیرند و در آموزشها هم به ما تاکید می کردند که میکروفون و صدابردار در تصویر دیده نشوند. یادم است در عملیات والفجر 10 بود که با آقای کلیج برای ضبط تصاویر رفته بودیم در آنجا بود که دوربین خراب شد و آقای کلیج از من خواست جلو تر بروم و مصاحبه را ضبط کنم به خاطر همین در بخشی از آن من در تصویر دیده شدم. وقتی شهید آوینی این تصاویر را دیدند به من گفتند چرا در تصویر قرار گرفتید و یادم هست برای اینکه دیگر این کار را تکرار نکنم همه ی این تصاویر را جلوی چشم من توی سطل اشغال ریختند.
 

این را هم بگویم که شهید آوینی به جبهه رفته بودند.ایشان یک بار اوایل جنگ که به جبهه رفته بود خیلی اصرار داشت که گروه برای فیلمبرداری جلوتر بروند ولی در آن شب که از سنگر بیرون می زنند علی طالبی صدابردار گروه شهید می شود. یکبار دیگر هم شهید آوینی آمده بود جبهه برای ثبت تصاویر که کربلای 5 که رضا مردای نسب به شهادت رسید. در 20 فروردین ماه 72 و در روز شهادت خودش همینطور بود که آقا مرتضی اصرار داشت برویم جلوتر و جاهای اصلی را فیلم برداری کنیم. که این برای بار سوم بود که آقا سید مرتضی شهید شدند.
 
خلیل پور: در مورد شهادت علی طالبی این را هم بگویم خوب است که شهید آوینی اصرار داشت که جلوتر برویم و صحنه هایی از نبرد را فیلم برداری کنیم مربوط به عملیات طریق القدس در اواخر سال 60 بود وبخش وسیعی از سرزمین خوزستان آزاد شد.  این را از محمد جعفری نقل قول می کنم که شب بود و بچه ها در سنگری نزدیکی خط قرار داشتند و از سنگر نمیشد خارج شد و شهید آوینی اصرار داشت که باید از سنگر بیرون برویم و صحنه هایی را فیلم برداری کنیم و بچه های سپاه به شدت اصرار داشتند که از سنگر بیرون نرویم و شهید آوینی هم اصرار داشت که باید از سنگر بیرون برویم. بچه ها وقتی از سنگر خارج می شوند هنوز ده قدم نرفته بودند که تیر به قلب علی طالبی می خورد و شهید می شود. بعد ها من از شهید آوینی شنیدم که پس از شهادت علی طالبی وقتی به اهواز برگشتند، شهیدآوینی از شب تا صبح نخوابید و گریه می کردم . شهید آوینی می گفت که  من فکر می کردم که آن شب من شهید می شوم. در مورد علی طالبی هم بگویم چون این شهید از اهالی سینمای قبل از انقلاب بود و اگر می خواستی در مورد شهادت کسی فکر کنی آخرین نفر شهید طالبی بود ولی خدا ایشان را برای شهادت انتخاب کرده بود. شهید آوینی آن شب برای این موضوع خیلی گریه کردند.
 
در مورد این که پرسیدید چرا شهید آوینی کمتر به جبهه می آمدند این نکته را بگویم که شهید آوینی خیلی نترس و شجاع بودند و روحیه شهادت طلبی داشتند و  چند بار از ایشان شنیدم که بزرگترین آرزوی خودشان را شهادت می دانستند و بر این هم تاکید داشتند که نهایت آرزوی هر انسانی باید شهادت باشد. کار تدوین تصاویر فرصت حضور در جبهه را ایشان گرفته بود. یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی شهید آوینی این بود که اصلا دنبال نام نبودند و بعد از شهادت آوینی بود که عامه مردم او را شناختند.
 
شما با این تقسیم بندی که سه نسل با شهید آوینی همکاری داشتند موافق هستید و آیا سبکهای ساخت مستند روایت فتح در این سه نسل تفاوت هم داشت؟
 
دالایی: این تقسیم بندی که آقای رمضانی کرد را قبول دارم.  ابتدای جنگ  11 قسمت از مجموعهی حقیقت تهیه شد که با همکاری سهیل نصیری، منزوی، آقای صراطی، حسین هاشمی تولید شد. در اسفند 59 بود که در عملیات امام مهدی (عج) من به عنوان دستیار فیلم بردار در کنار سهیل نصیری و شهید آوینی به جبهه رفتم که همان تصاویر آخرین قسمت مستند حقیقت شد. مجموعه حقیقت بیشتر با سبک ترکیب مرتضی آوینی و سهیل نصیری فیلم برداری می شد و در مجموعه حقیقت از سه پایه استفاده می شد و کادر فیکس است.
 
مردم هنوز نحوه ساخت روایت فتح را که حاصل کار مرتضی است را به درستی نشناختند. رهبر انقلاب از طریق همین محصول با شهید آوینی آشنا شد من می گویم که داریم یک راه هایی را در مورد شهید آوینی اشتباه می رویم مثلا یک عکسی از آقا مرتضی پخش شده است که ایشان را پشت دوربین نشان می دهد. این نشان می دهد که نقش و جایگاه مرتضی را در ساخت روایت فتح نمی شناسیم.مرتضی زمانی هم که با هم به جبهه رفته بودیم به من می گفت تو فیلم های خودت را بگیر و به عنوان صدا بردار در کنار من تمام تمرکزش بر روی ضبط صدا بود.
 

نسل دوم مربوط به سال 59 و 60 تا اواخر جنگ بود که با تعدادی از دوستان ابتدا به عنوان دستیار ورود کردیم. از بچه های این دوره نادر حیدریان، مصطفی منتظری، همایونفر،آقای بخشی و آقای صدری، محمد حاج محمد باقر بودند که به گروه تلویزیونی جهاد سازندگی و تهیه روایت فتح وارد شدند.
 
همانطور که گفتم در دوره ای که سهیل نصیری و شهید آوینی فیلم برداری می کردند سبک فیلم برداری را سهیل نصیری تحمیل کرده بود و دوربین روی سه پایه فیلمبرداری می کرد البته جاهایی هم بود که دوربین حرکت می کرد.در نسل دوم کاری که کردیم این بود که بر اساس عقبه فیلم برداری در روستاها مثل «هفت قصه در بلوچستان» شروع کردیم در جبهه ها هم همانطور فیلم برداری کنیم.
 
مثلا در مورد "هفت قصه از بلوچستان" یک پیرمردی بود قوز کرده و با یک لنگی که به کمر بسته سر زمینش کار می کرد و من برای این که با این سوژه ارتباط برقرار کنم مجبور شدم آخر فیلم برداری خودم به عنوان فیلم بردار با پیرمرد صحبت کنم و از این جا بود که سعی کردیم همین کاری که در "هفت قصه ..." کردیم را در روایت فتح انجام دهیم. یعنی اینکه خود فیلم بردارها با سوژه ارتباط برقرار کند. در این حالت که سوژه به دوربین نگاه می کند انگار که مخاطب با سوژه بی واسطه است و رزمنده انگار با همه مردم ایران صحبت می کند. در حقیقت اگر بخواهیم ریشه ی این روش که در اکثر کارهای روایت فتح وجود دارد را پیدا کنیم به همان پیرمرد بلوچی در مستند «هفت قصه ...» برمی گردد که این را به ما تحمیل کرد.
 
البته فیلم بردارهای روایت فتح هر کدام سبک خودشان را داشتند مثلا یوسف زادگان سبک خاص خودش را داشت و یا شهید فلاحت پور با خود نیروها دوست می شدند و تصویرهایی مثل دسته ایمان یا همان افق روایت فتح را می گرفتند.
 
در سبک فیلمبرداری سهیل نصیری، دوربین سوم شخص است و ناظر بی طرف کنار ایستاده است و سوژه صحبت می کند و تصاویر معروفی هم که شهید جهانآرا باقی مانده است از این جنس است. اما در دورهی ما دوربین دوم شخص است و ارتباط با مخاطب به کمک این روش بیشتر شد. قاسم بخشی و محمد صدری و پیرهادی هم این سبک را ادامه دادند. آقا مرتضی تئوری روایت فتح را بر اساس همین تجربه ها تدوین کرد و نظم داد. 
 
آیا این دید وجود داشت که ممکن است شهید آوینی در تدوین از برخی تصاویر استفاده نکنند و شما برخی صحنه ها را فیلمبرداری نکنید؟
 
دالایی: در مورد روایت فتح معجزه بچه های رزمنده بودند و خود رزمندگان به ما تحمیل می کردند که چه طور از آنها فیلم برداری کنیم. اینکه فهمیدم دوربین روی دست باشد و دوربین روی سه پایه نباشد و یا حتی اینکه در مصاحبه نباید ازکلمه های قلمبه و سلمبه استفاده کنیم و این که با لباس خاکی با آنها روبرو شویم. همه این ها را بچه های رزمنده به ما یاد دادند و بچه های جنگ استاد اول ما در سبک فیلم برداری مستند روایت فتح بودند. مرتضی وقتی پشت میز تدوین می نشست از داخل تصاویر که ما گرفته بودیم این سبک را کشف می کرد. ما نقش واسطه را ایفا می کردیم و خود فیلم ها بود که به مرتضی خیلی چیزها را می داد.
 
البته الان اگر بخواهیم مستندی بسازیم و فیلم برداری کنیم باید یک سری چیزهایی را اضافه کنیم و یا چیزهایی را کم کنیم ولی به نظر من بهترین روش برای ثبت تصاویر دفاع مقدس در آن دوره مستند روایت فتح بود.
 
نسل سوم که به عنوان دستیار در نسل دوم هم آموزش دیده بودند. روایت فتح بعد از جنگ را شروع کردند. این عزیزان هم دنبال یک سبک بودند ولی به نظرمن  آقا مرتضی بعد از جنگ خیلی ها را برای گرفتن تصاویر فرستاد ولی هیچ وقت تصاویر آنطور که می خواست نشد.
 

رمضانی: این طور نیست. همانطور که در «شهری در آسمان» این کار انجام شد در لحظه ثبت تصاویر و حتی مصاحبه، صدابردار و فیلمبردار حضور داشتند و کارگردان که شهید آوینی بود خودش را به فیلمبردار نزدیک میکرد و اگر کسی می خواست جواب سوالات شهید آوینی را بدهد مجبور می شد به لنز دوربین نگاه کند. حتی به ما تاکید می کرد که شما منتظر فرمان من نباشید و هر جا لازم شد دوربین را روشن کنید.
 
دالایی: مرتضی اگر زنده می ماند سبک خود برای ساخت مستند بعد از جنگ را پیدا میکرد. در آثار آخر روایت فتح هم که نگاه می کنیم این هم وجود داشت که مرتضی دستش آمده بود که چطور باید کار کرد. معجزه ای وجود نداشت ولی معجزه همراهی فیلمساز با سوژه است. سوژه ای که بعد از قطعنامه دلگیر شده است و معجزه یعنی اینکه ببینی چطور می شود با این سوژه کار کرد. مرتضی نماز شب می خواند گریه می کند تا روزنه برایش باز شود تا مسیر مستند سازی بعد از جنگ شکل بگیرد و اگر شهید نمی شد حتما کامل تر میشد.
 
چرا این شیوه مستند سازی ادامه پیدا نکرد. شما گفتید که این روش فقط وابسته به سید مرتضی آوینی نبود و بخشی از آن را فیلم بردارها و حتی رزمنده ها ساختند؟
 
دالایی: بعد از جنگ یک سری اتفاقاتی افتاده بود که عده ای از بچه های نسل دوم مرتضی را همراهی نمی کردند و آقا مرتضی یک سری از بچه ها را هم می فرستاد که بروند فیلم برداری کنند ولی باز هم راضی نبود تا اینکه خودش بلند شد رفت.
 

ما نباید این انتظار را از بچه های روایت فتح بعد از شهادت سید مرتضی داشته باشیم که چرا  روایت فتح ساخته نشد. چون هیچ وقت از بچه های روایت فتح سوال نشد که مجموعه مستند روایت فتح چطور ساخته شد. بعد از شهادت سید مرتضی دنبال این بودند که از شهید آوینی معجزه  تعریف کنند. معجزه این بود که بچه ها لحظه به لحظه از شرایط جنگ درس گرفتند و تصاویرشان را هم به دستهای مرتضی می دادند و مرتضی توانست بر روی این موضوع نظریه پردازی کند. مرتضی مقاله «یک تجربه ماندگار» را قبل از جنگ ننوشت، بعد از جنگ و ساخت روایت فتح این مقاله را نوشت و در این مقاله می گوید که بچه های روایت فتح چه طوری کار کردند و نمی آید بگوید که من چطور روایت فتح را ساختم.
 
رمضانی: نسل بعد باید بدانند که آقا سید مرتضی از ابتدای جنگ و لحظه شهادت علی طالبی تا لحظه شهادت رضا مردای نسب و تا انتهای جنگ و بعد از آن همیشه دنبال شهادت بود و در سال 72 مزد خود را گرفت.
 
دالایی: من یک نکته ای را اینجا بگویم که اشتباه برداشت نشود. معجزه آوینی شهادت طلبی و شیفتگی ایشان به امام و رهبری بود که از واقعیت های شهید آوینی است. اما همیشه وسط این سالگردها یک اتفاقی که می افتد این است که بخشی از تاریخ مستندسازی انقلاب که اتفاقا شهید آوینی در آن هم اثرگذار بوده است تبیین نمی شود. از قضیه مرتضی و روایت فتح اگر بنا هست درسی گرفته شود این است که مطلب و واقعیت را درست نشان دهیم. وقتی واقعیت را درست نشان نمی دهید چه انتظاری داریم که نسل بعد به شناخت درست از شهید آوینی برسد.
 
نظر شما
پربیننده ها