به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، متن زیر نامهای است که "سپهبد سید محمد ولی قرنی" نخستین رئیس ستاد مشترک ارتش به حضرت امام(ره) نوشت و دلایل و دغدغههای خود را از استعفا از سمت محوله مطرح کرد.
"محضر رهبر عالیقدر و پیشوای انقلاب اسلامی ملت مستضعف ایران حضرت آیت الله العظمی خمینی"
از درگاه خداوند باری تعالی مسئلت دارم که وجود نایب بر حق امام عصر عجل الله تعالی فرجه را در کنف حمایت خود سلامت بدارد تا در سالهای بسیار ملت ایران را در پرتو شمع وجودشان مستفیض و بهرهمند بدارد. غرض از تقدیم این معروضه ذکر نکاتی است که انگیزه تحریر آن جز انجام تکلیف شرعی و ادای فریضه ملی هیچ محرک دیگری نمیتواند، باشد.
اینجانب پس از دو بار به مدت ۶ سال زندان و ۱۴ سال تحت نظر بودن از طرف رژیم غاصب و فاسد خاندان پهلوی با الهامگیری از تعلیمات نجاتبخش پیشوای آگاه تلاش داشت به سهم خود و بنا به وظیفه شرعی یک ایرانی با سلطنت غیرموجه و عارض ظالم مبارزه نموده و به خواست خداوند توانا شاهد واژگونی آن گردد. موقعی مأموریت اداره معدوم و از هم پاشیده ارتش را عهدهدار شدم که امتثال امر رهبر واجب و تجدید حیات ان را بر پایه صیانت از دستاوردهای انقلاب و جلوگیری از نفوذ عناصر خائن و عمال اجنبی را فریضه دینی خود میدانست.
در بدو امر و در شروع حکومت منصب از طرف امام که به حق مورد تأیید عامه مردم قرار داشت، متأسفانه آنان که لطماتی از رژیم منحوس و آزاردهنده گذشته داشتند، بدون بررسی صرفاً برای خالی کردن عقدههای درونی که مقدم بر مصالح دینی و ملی قرار دارند، چنانچه در اضمحلال و تخریب روحیه ارتش جاهطلبانه داد سخن دادند که به زودی متوجه بیانات ناپخته و نسنجیده خود شدند و موقعی درصدد جبران آن آمدند که بسیار دیر شده و آنچه دشمن دین و کشور و ملت میخواست به پایش ریختند و از این رهگذر ندانسته ضربههایی به پیکر ارتش وارد ساختند که هیچ دشمن داخلی و خارجی به چنین توفیقی دست نمییافت؛ سخن به دراز میکشد ولی لازم به ذکر است و باید به استحضار رهبری که بیش از هر کس علاقه به نتیجه سعادت بخش انقلاب هستند، برسد.
گفتند و فریاد زدند که ارتش استعماری است در حالی که در تمام کره خاکی و بین همه کشورها این ارتش ملی و میهنی بود که شاید در بدو امر موجب تعجب باشد ولی آنان که بر رموز ارتش آگاهی دارند به خوبی میدانند که این ارتش با استعدادی که داشت نه تنها به همسایگان شرق و غرب کشور قکر تجاوز به خاک ایران نمیداد، سهل است چنانچه همسایه ابرقدرت شمالی نیز هجوم آورد قادر بود اگر نه یک سال ولی لااقل یک ماه در برابر او مقاومت نماید و باید دید این ارتش چه شد که در برابر مردم کشور خود و تنها در برابر لااله الا الله و مشت گره کرده مردم کمتر از دو ساعت مقاومت نمود؟! آیا جز این بود که وقتی تعداد معدود فرماندهان مغزشوی شده و برده شاه و استعمار خواستند رو به روی مردم بایستند، افراد و افسران گفتند ما برای حفظ حدود و ثغور مملکت قسم خوردهایم نه برای برادرکشی و بالنتیجه سلاح خود را زمین ریختند و به مردم پیوستند و آن چند نفر از فرماندهان دلقک مآب را رسوا و تنها گذاشتند، آیا این تانکها هیچگاه برزنت سرپوش گلولههای توپ خود را برداشتند؟ آیا هیچ دریچهای بازشد و لولههای مسلسل برای تیراندازی به مردم خارج شد و این واقعیت را که ملت ایران و در نتیجه انقلاب با کمترین خونریزی در هر انقلابی در دنیا به ثمر رسید، میدانست.
و اینجاست که میبینیم که چنین به روز ارتش آوردند و اگر مغرض نبودند، جاهل بودند که متأسفانه هنوز دست بردار نیستند و هر روز با بیدرایتی و شهوت کلامی که دارند، هیچگاه در راه حفظ وحدت کلمه که این همه امام برای ایجاد آن تلاش نموده، قدمی برنمیدارند و چه ناگوار است تحمل این دوستان که دشمنی را تقویت و امت را متفرق و تضعیف میکنند و میبینیم دنیایی چشم به کشور ما دوخته تا ثمره انقلاب را ارزیابی کند با نگاه به رویدادهای کشور ما به حیرت فرو میرود و نمیداند که چه انگیزهای موجب شده است متظاهرین به دوستی ملت چنین داس برداشته و به ریشه میزنند.
اینجانب روزانه با ۱۸ ساعت کوشش شبانهروزی سعی دارد که هر چه زودتر ارتش را متشکل و سلاح افتاده به دست عمال خارجی را جمع آوری نماید لیکن هر دم از خارج از ارتش طنینی زهر آگین میرسد وآنچه رشته میشود از هم میپاشد.
معاون نخستوزیر انقلاب که خود را واضع مقررات و مالک الرقاب میداند بدون آنکه بداند ارتش چه موقعیت و چه امکاناتی دارد و متأسفانه بدون آنکه حتی اینجانب را طرف مشورت قرار دهد، هر روز دستوراتی صادر مینماید که ارتش بایستی شاهد لطمهای دیگر بر روحیات افسران و افراد خود خو د و افتادن مقداری سلاح و مهمات با مال و منال ملت مستضعف که برای ارتش تهیه شده است، به دست افراد ناصالح و وابسته خارجیان که آن هم با توجه به تعلیمات عالیه امام که حفظ وحدت را توصیه میفرمایند مغایر است و ناگزیر تن میدهد و دعا میکند تا شاید هر چه زودتر به این اعمال ناآگاهانه خود واقف شوند و خاتمه دهند.
در حالی که ارتش میرود تا با تمهیدات بسیار افراد خفت کشیده و اهانت دیده را در سربازخانهها جمعآوری نماید، وزیر دفاع بدون مشورت نظر و نظرخواهی از اینجانب و خارج از وظایف خود میرود و از تلوزیون و رادیو و مطبوعات نسنجیده میگوید سربازان فروردین مرخص و بالنتیجه تعداد معدودی که از ارتش با خون دل به سربازخانههای کشانده بود، نگهداری سربازخانهها را رها کرده و به موطن خود میروند و شب هنگام عناصر تودهای وابسته به سیاستهای خارجی با کامیونها به سربازخانههای میروند و باقیمانده اسلحه و مهمات را باز کرده و به خارج از شهر میرسانند و در محلهای مخصوص مخفی میکنند تا به خیال خود آن روز که عوامل وابسته به دولت یا درمانده ارتش را نیز متفرق کردن و رو به روی ملت و دولت بایستند و خواستههای آنها را جامه عمل بپوشانند یا به گفته خودشان جوی خون راه بیاندازند و حکومت جمهوری کمونیستی را بر مردم تحمیل کنند.
دولت بدون مشورت با ارتش و آگاهترین مرجع ارزیابی کردستان نمایندگانی را به آن صفحات میفرستد که با ورود آنها و اولین سخنپراکنی که میکنند، مردم را به پادگان مهاباد ریخته و غارت میکنند و در جلوی همین هیئت فرمانده پادگان را گلوله باران میکنند؛ با این وصف به مردم اجازه خودمختاری میدهند که یقینا هیئت بعدی سند استقلال کردستان را تقدیم یاغیان و عده کثیری مزدور اجنبی که از خارج از ایران و شهرهای داخلی کشور به آن صفحات هجوم آوردهاند، خواهند کرد.
وزیر دفاع بدون اطلاع از پیامد گفته خود میرود و مدت خدمت سربازی را به یک سال تقلیل میدهد که این عمل موجب میشود باز آن معدود باقیمانده نیز متفرق و برای گرفتن گواهی پایان خدمت فرماندهان خود را توقیف و آزار و اصولا معلوم نیست هیئت دولت که هیچگونه اطلاع و آگاهی از ارتش ندارد، چگونه است حتی به خود زحمت مشورت با متخصصین و مسئولین امور را نمیدهند و چنین بینظمی را به وجود میآورند، سازمان ساواک را منحل کردند و قریب به یک ماه است که از دولت خواسته میشود تکلیف پرسنل این سازمان چیست و هر چه تقاضا میشود که وضع خطرناک است و این افراد دارای ارزشهای مختلف و فوق العاده میباشند و نگذارید آنها بلاتکلیف باشند و شب و روز در خیابانها جوانان برومند انقلاب را که پاسداری میدهند به خاک و خون کشند ولی کجاست آن کس که این حساسیتها را درک و اقدام کنند ولی هر روز اجتماع تودهایها قویتر و خطر آنها وحشتناکتر میشود.
در حالی که قریب به ۳۰ هزار نفر افراد کمونیست در کشورهای خارجی آموزش براندازی کشور را دیده و میبینند، کشورهای ذی نفع تا حدود ۶۰۰ میلیون دلار خرج آموزش و اعزام آنها به ایران نمودهاند؛ معلوم نیست که چرا دولت باز هم اجازه میدهد مراجع رسمی بر پیکر علیل و از پا افتاده ارتش بیش از پیش ضربه وارد آورند و روشن نیست در حالی که پلیس و ژاندارم نداریم با ارتش نیز چنین میکنند با این افراد ورزیده و مأمور چه کسی باید مقابله کند و جلوی کشتار بیرحمانه آنها را بگیرد.
اینجانب در نظر داشته و دارد با بهرهگیری از حمایتهای بیدریغ امام و کمکهای شبانهروزی سایر مراجع و روحانیون دینی و روحانیون عالیقدر ارتشی بر بنیان مفاهیم و اهداف اسلامی که از ملت و با ملت باشند که در روز خطر ارتش و ملت دوش به دوش هم و برادر وار با دشمن خارجی مقابله کند، پایهریزی نماید. ولی اقدامات مزدورانه و مأیوس کننده وابستگان دولت مرا بر آن داشته است که به عرض امام برسانم که احساس میکنم قادر به انجام این فریضه شرعی و ملی نمیباشم و اجازه میخواهم اکنون که تمام لطمات و ضربههای ویرانکننده از طرف به ظاهر دوستداران وطن به گفتار مسلمانان بر این ارتش وارد میشود، اجازه فرمایید که بیش از این در حیرت و تأسف باقی نمانم و همچنان گذشته به امور عادی خود پرداخته، حال که دنیا نداشته لااقل در محضر مراجع عالیقدر برای آخرت توشهای برگیرم.
رئیس ستاد کل ارتش ملی اسلامی ایران - سرلشکر قرنی»
شهید سپهبد قرنی رونوشت این نامه را هم به رئیس دولت موقت، مهندس مهدی بازرگان فرستاده بود:
«رونوشت بالا جهت استحضار جناب مهندس بازرگان نخست وزیر ایفاد میگردد و با دلبستگی و ارادتی که به شخص جنابعالی دارم و از هر فرصت برای تلمذ از محضرتان استفاده خواهم کرد، اجازه میخواهم به عرضتان برسانم که نکات ذکر شده بالا مشتی از خروار مشکلات موجود در ارتش است که متأسفانه با مشغله و گرفتاری بسیاری که دارید تداخل امور و تجاوز از حدود وظایف همکارانتان از وظایفی که دارند موجب بینظمی روز افزون که مقدار زیادی از بهره زحمات جنابعالی را هدر میدهد.»