به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از جوان، از دانشآموز و دانشجو و کارگر گرفته تا معلمان و مهندسان و زنان همه برای حضور در جبههها اعلام آمادگی میکردند و پا به پای هم برای مقابله با دشمنی که تمام عیار به کشور حمله کرده بود، میجنگیدند.
روحانیون و طلبههای جوان هم یکی دیگر از قشرهای تأثیرگذار در جبههها بودند که حضورشان هم جنبه نظامی و رزمی پیدا میکرد و هم جنبه معنوی و ارشادی.
شهید شیخمحمود غفاری هم یکی از این روحانیون شجاع و باصفا بود. نامخانوادگی اصلیاش «قرهگوزلو» بود که به دلیل فعالیتهای سیاسیاش علیه حکومت شاهنشاهی مجبور شده بود تغییر نام دهد. یک روحانی ساده که پس از پیروزی انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی سلاح بر دست گرفت و جزو اولین نفرات خود را برای حمایت از نظام اسلامی به کردستان رساند.
مهدی مرندی از همرزمان شهید غفاری در کتاب خاطراتش به نام «حکایت سالهای بارانی» پیرامون این شهید بزرگوار میآورد: «... استفاده از توپخانه با وجود یک دیدهبان، خوب میسر میشد. در آن روزها حاجمحمود غفاری برای توپخانه ما یک دیدهبان توانا بود. او اولین روحانی بود که در روزهای اول جنگ میدیدم. حضور او با لباس نظامی، آن هم در کار مهم و خطرناک دیدهبانی، برای ما مهم بود. هیچ وقت لذت نمازهایی را که پشت سر او خواندم فراموش نمیکنم.
ابراهیم شفیعی از فرماندهان عملیات بازیدراز درباره شیخمحمود غفاری میگوید: «شیخمحمود روحانی بود. او لباس روحانیت را در آورده بود و لباس کامل رزم پوشیده بود. شیخ محمود همیشه به بچههای پاسدار میگفت: من پا به پای شما تا شهادت هستم و واقعاً هم همینطور بود. ایشان مشوق خیلی خوبی برای ادامه عملیات بازیدراز بود. نحوه شهادتش را هیچ وقت فراموش نمیکنم. یک روز جلوی در سنگر نشسته بود و حاجمحمود داخل داشت نماز میخواند. نماز خواندش خیلی طولانی شده بود. پشت سر هم قامت میبست و نماز میخواند، دیگه حوصلهام سر رفته بود. بهش اعتراض کردم که چرا اینقدر نماز میخواند. در همین حین بود که صدای اصابت خمپاره در کنار سنگر مرا از جای خودم به طرف دیگر پرتاب کرد. تا به خودم آمدم، دویدم طرف سنگر. دیدم حاجمحمود همانطوری که در سجده است به شهادت رسیده است.»
حاجماشاءالله عابدی (یکی از معروفترین مداحان تهران) درباره شهید شیخ محمود غفاری اینگونه میگوید: «ایشان از یک طرف، عالمی بود وارسته و از طرف دیگر، یک سینهزن به تمام معنا. من مثل او «سینهزن» ندیدم؛ یا اگر بگویم دیدم، خیلی کم دیدم. ایشان با شور خاصی سینه میزد و با این کار، مجلس را گرم مینمود. وارسته بود و خیلی هم انقلابی. سرسپرده آقای حقشناس بود و از شاگردهای ایشان. آن موقع که کمتر کسی اسلحه دیده بود، آمده بود هیئت ما و میگفت میتوانم اسلحه را چشم بسته باز کنم و ببندم! بعد هم که جنگ شد به جبهه میرفت. »
در یک نگاه کلی حاجمحمود غفاری روحانی رزمندهای که در واحد عقیدتی لشکر 81 زرهی خدمت میکرد به خط مقدم جبهه سرپل ذهاب رفت و آموزش دیدهبانی را در ارتش گذراند و همچنان دیدهبان فعال جبههها بود تا اینکه در نهایت هفدهمین روز از شهریور گرم تابستان سال 60 شهید غفاری روی قله 1150 بازیدراز مورد اصابت ترکش از ناحیه سر قرار گرفت و به شهادت رسید.