"صدیقه حکمت"، همسر خلبان شهید عباس بابایی، در گفتگو با خبرگزاری دفاع مقدس با بیان اینکه ریشه اصلی تفاوت سبک زندگی جوانان امروز و دیروز در آسان شدن زندگی هاست، گفت: اگر کسی در مشکلات و سختی ها قرار بگیرد قدر زندگی را بیشتر می داند، در زمان جنگ استرس زندگی زیاد بود، به عنوان مثال همسر من خلبان بود و پروازهای مکرر او فشار مضاعفی را بر من وارد می کرد. آن روزها زندگی سرشار از مشکلات و سختی ها بود و سختی هایی که به واسطه جنگ به وجود آمد انسان ها را به خدا نزدیک تر و خداشناسی، خودشناسی و اخلاص را در وجود انسان ها تقویت کرد.
وی ادامه داد: اگر عشق به همسر و فرزند باشد خانم خانه سعی میکند کاری کند که کانون خانواده گرم بماند و آرامش برقرار شود و هنگامی که همسر به خانه برمی گردد با مشکلات روبه رو نشود. تمام این موارد به دوام زندگی کمک می کند.
حکمت بیان کرد: امروزه جوانها مثل قبل نیستند، متاسفانه پایه و اساس برخی خانواده ها سست است و دلیل آن نیز ضعیف بودن ایمان و عدم وجود اخلاص و علاقه عمیق است. این روزها جوانان همه چیز را به راحتی به دست می آورند و فرزند سالاری وجود دارد. انتخاب همسر چه از طرف دخترها و چه پسرها با شناخت نیست و بسیاری از جوانها نمی دانند کسی را که انتخاب میکنند برای همسری آنها مناسب است یا خیر.
همسر من گلی بود که زود چیده شد
همسر شهید بابایی بیان کرد: 26 سال از شهادت همسرم می گذرد. آن روزها من 28 ساله و در اوج جوانی بودم و با وجود سه بچه تازه میخواستم معنای زندگی را درک کنم. هنوز در حیرتم که خداوند چگونه خوبان را گلچین میکند.
وی ادامه داد: همسر من گلی بود که زود چیده شد و من مات و مبهوت مانده بودم که بدون عباس چه کنم؟ خودم جوان و شاغل بودم و با وجود سه بچه قد و نیم قد و هزاران مشکل دیگر، خلا وجود همسر هم به وجود آمد. بیان این مشکلات شاید آسان باشد اما روبه رو شدن با آن بسیار دشوار است.
حضور عباس را در زندگی حس می کنم
وی با بیان اینکه من هنوز با یاد و خاطره عباس و با عشق و علاقه ای که در زندگی مشترکمان وجود داشت زندگی میکنم، بیان کرد: او در زندگی من وجود دارد و همیشه حضور او را حس میکنم. بعضی وقتها احساس میکنم پشت سرم حرکت میکند، گاهی حس میکنم صدای در زدنش را میشنوم و تمام این مسائل است که به من تسکین میدهد و تحمل دوری او را ممکن میسازد. من هنوز با عباس زندگی میکنم.
حکمت ادامه داد: سال گذشته در حالی که مساله ای فکر مرا به خود مشغول کرده بود، حس کردم دنیا برایم مانند زندان شده است. شب به مزار عباس رفتم و به او گفتم خوش به حالت که از دنیا خلاص شدی. در حالی که بسیار دلگرفته بودم از او کمک خواستم. فردا صبح آرامش خاصی به من دست داد و انگار آبی بر روی آتش ریخته بودند. مشکلی که چند روز با آن درگیر بودم نیز حل شد و من بار دیگر حضور عباس را در کنار خود حس کردم.
بهترین خاطرات آن روزها
همسر شهید بابایی بیان کرد: بهترین خاطرات آن روزها مربوط به زمانی است که عباس در خانه حضور داشت. در همان ساعاتی که کنار من و بچه ها بود خلا روزهای نبودنش را جبران میکرد و لب بچه ها به خنده وا میشد. وقتی در خانه بود از من نیز دلجویی میکرد و در میان صحبتهایش از خدا و پیامبر و شفاعت نام میبرد.
وی افزود: او همیشه میگفت صبر و زجر تو بی پاداش نمی ماند و هیچ کدام از اینها بی نتیجه نیست. سرپرست شما خداست و من وسیله ام. مدتها بعد و به مرور زمان متوجه این جمله او شدم و سرپرستی خدا را با تمام وجود حس کردم.
خودم را در شوق پرواز دیدم
حکمت با اشاره به اینکه بازیگران شوق پرواز برای ایفای نقش خود بسیار تلاش کردند، گفت: هنگام مشاهده بازی خانم حمیدی خودم را در وجود او حس میکردم. البته این فیلم باید طولانی تر می بود اما به خاطر حمایت نشدن عوامل آن، به همین سکانسها بسنده شد. تمام خصوصیات اخلاقی شهید بابایی که در این فیلم نشان داده شد قطره ای از اقیانوس بی کران شخصیت او بود. البته کارگردان و دیگر عوامل سریال نیز تلاش بسیاری کردند تا فیلمی درخور شخصیت شهید بابایی تهیه کنند.
وی افزود: هر چند از این نکته نیز نباید غافل شد که بسیاری از واقعیت ها را نمی توان در فیلم نشان داد چون شاید برای برخی از بینندگان قابل لمس نباشد. مانند اینکه یک فرمانده چگونه می تواند تا این حد متواضع باشد، یا اینکه شخصی که میتواند تمام امکانات زندگی را داشته باشد چگونه میتواند در حد پایین ترین اقشار اجتماع زندگی کند.
صبر را در کنار خانه خدا از او طلب کردم
خداوند اول صبر میدهد و بعد هم غم. من و عباس قرار بود با هم به مکه برویم اما او نتوانست بیایدو من تنها رفتم. قبل از رفتن، عباس به من گفت همانجا از خداوند صبر طلب کن و از او بخواه که به تو صبر و آرامش بدهد.