روز خبرنگار؛

رزمنده ی عکاسی که در حلبچه قربانی شد

حلبچه کوچک بود و بمباران وسیع؛ جنس این بمباران هم متفاوت بود. دشمن در این بمباران از عوامل شیمیایی بهره برده بود. ارتش عراق از گازهای سمی خردل و سیانور استفاده کرده بود. هر جای شهر که قدم می گذاشتی جنازه ی خشک شده ی کسی را می دیدی. او از این جنایت بزرگ ضد بشری عکس های بدیعی گرفت.
کد خبر: ۱۸۸۵
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۵:۰۱ - 08August 2013

رزمنده ی عکاسی که در حلبچه قربانی شد

خبرگزاری دفاع مقدس: سعید جان بزرگی در دوازدهم اسفندماه سال 1344 در شهرری پا به عرصه ی وجود نهاد. نوجوانی سعید همانند خیلی از همسالانش در سال های پر التهاب مبارزه با طاغوت، پیروزی پر از حلاوت انقلاب اسلامی، فتنه انگیزی عناصر فریب خورده و وابسته به استکبار جهانی و جنگی که از سوی ابرقدرت ها بر ملت ایران تحمیل کردند، سپری شد.

 
پانزده ساله بود که عشق سربازی در راه خدای متعال او را به جبهه های حق علیه باطل کشاند. در سال 1362 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. او در سال 1363 در عملیات بدر در اثر استنشاق گازهای شیمیایی به شدت مصدوم و چند ماهی را به مداوا مشغول بود. در سال 1365 در منطقه ی عملیاتی کربلای پنج به طرز معجزه آسایی در حالی که گلوله درست از کنار سرش عبور کرد، نجات یافت.
 
دل سعید در بدر و هور العظیم جا مانده بود. برای همین هم عبور گلوله ی مستقیم دشمن از کنارش و زنده ماندن سعید برایش تعجبی نداشت. قسمت سعید نبرد در عین مظلومیت بود.

سعید از سال 1362 بیشتر کارش را در واحد تبلیغات متمرکز نمود. علاقه اش به عکاسی سبب شد تا در صحنه های خونین نبرد با نگاهی بدیع به جنگ عکاسی کند و تصاویرش روح حماسه و مظلومیت این ملت قهرمان را همیشه همراه داشته باشد.
 
شاهکار سعید در اسفندماه سال 1366 در عکسبرداری از مهمترین حادثه ی انسانی جنگ رقم خورد. او در منطقه ی عملیاتی والفجر 10 در منطقه ی عمومی سلیمانیه و حلبچه مشغول عکسبرداری بود که جنایت بزرگ صدام رقم خورد.
 
روز بیست و پنجم اسفندماه سال 1366 هنگامی که رزمندگان اسلام وارد حلبچه شدند، مردم کرد مسلمان این منطقه از آنان استقبال کردند. مدت کوتاهی از ورود نیروهای اسلام به منطقه نگذشته بود که پنج فروند هواپیمای جنگنده ی عراقی شهر را بمباران کردند. این بمباران با همه ی بمبارانهای دیگر در جنگ فرق می کرد.
 
حلبچه کوچک بود و بمباران وسیع؛ جنس این بمباران هم متفاوت بود. دشمن در این بمباران از عوامل شیمیایی بهره برده بود. ارتش عراق از گازهای سمی خردل و سیانور استفاده کرده بود. هر جای شهر که قدم می گذاشتی جنازه ی خشک شده ی کسی را می دیدی. او از این جنایت بزرگ ضد بشری عکس های بدیعی گرفت.
 
سعید پس از پایان نبرد نظامی با استکبار جهانی بار دیگر به سنگر علم و دانش بازگشت. او توانست در سال 1375 با اخذ مدرک کارشناسی و دانشجوی نمونه ی عکاسی، ثابت کند که رزمنده ی مسلمان هرگز در یک جا متوقف نخواهد شد.
 
سعید جان بزرگی در سال 1371 ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند ولایتمدار است. سعید جان بزرگی سه بار به حج مشرف شد و دل خویش را لبریز از محبت دوست نمود.
 
حاج سعید روز به روز در اثر بیماری ناشی از استنشاق گازهای شیمیایی ضعیفتر می شد تا آنکه در بیست و دوم تیرماه 1381 در حالی که معاون فرهنگی لشکر 27 حضرت رسول (ص) بود به دیدار معبود شتافت و از جام شهادت سیراب شد.
نظر شما
پربیننده ها