خبرگزاری دفاع مقدس: هنوز هم میتوان تازگی را در عکسهایی دید که او روزگاری به تصویر کشده است. تازگی شهادت را، تازگی از نفس افتادن و تازگی نهایت خشونت انسانی را. مگر می توان با دیدن عکسها در حافظه خود به یاد نیاورد روزهایی را که از خرمشهر جز ویرانههایی به جا نماند.
گر چه رضا خدری عکاس ، روزنامه نگار و رزمنده دوران دفاع مقدس به همراه دوستانش درعکسها و بر فراز ویرانههای شهر خود می خندد، اما تو باور مکن که این خنده از سر خوشحالی است. تو باور کن که این تلخ ترین خنده دنیاست.
مردمان شهر وی، به دور از التهاب جنگ، در آرامش زندگی می کردند. اما صدای انفجار خواب را از کودکان ربود و دشمن شهر را با تمام آُسمانش به یغما برد. قصه، قصه 19 ماه اسارت و دلتنگی مردمان شهر است که گره خورده بود با خشم و نفرت از حضور دشمن در خانه.
و تو دیدی غلیان غیرت را در رزمندگان اسلام که با یاری خداوند توانستند، دشمن را از خانه بیرون برانند و هر چند ویرانههای ان را به دست آورند. تو باور مکن که خنده مردمان شهر در آن روز از سر خوشحالی بود، تو باور کن خنده مردمان شهر تلخ ترین خنده دنیا بود.