بسم الله

کد خبر: ۱۹۶۱۹۶
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۸۵ - ۰۹:۲۳ - 05February 2007

به مصطفي گفتم:«مي‌خواهم کاري کني کارستان.» گفت:« به چشم.» و خمپاره‌انداز را برداشت ايستاد و بلند گفت:«خدايا گلوله را به اين نيت شليک مي‌کنم که اولين تانک دشمن را که سر ستون است منهدم کند.» بعد عبارت بسم الله القاسم الجبارين را به زبان آورد، و آتش کرد. همه با چشمان خودمان ديديم که گلوله درست رفت داخل لوله‌ي تانک و آن را منفجر کرد. از خوشحالي هرکس هرچقدر مي‌توانست پريد هوا و مصطفي غرق بوسه شد.
منبع : سايت صبح

نظر شما
پربیننده ها