به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، سردار عباسی در عملیات بیت المقدس یکی از فرماندهان گردان عملیاتی لشکر8 نجف اشرف بود. در 4 مرحله عملیات، خود و نیروهایش حضور فعال داشت. چالشهای مراحل اول تا چهارم عملیات بیتالمقدس را برای خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس تشریح میکند. او به عملیاتهای موفقیتآمیز بعد از رفتن بنیصدر اشاره دارد که چطور طی این 4 عملیات خصوصاً بیتالمقدس تمامیت ارضی کشور بازگشت و ایران توانست قدرت خودش را به رخ جهانیان بکشاند.
سردار عباسی یکی از اولین نفراتی بود که همراه با شهید باکری وارد خرمشهر شد و امروز پس از گذشت بیش از دو دهه، با همان صلابت و پایداری در کسوتهای مختلف به فرماندهی و مدیریت میپردازد. او در نیروی زمینی سپاه پس از چندین سال موفقیت در جایگاه مسئولیت آموزش به درخواست سردار پاکپور فرمانده نیروی زمینی در امور مشاورهای نقطه نظرات کارشناسانه خودش را برای پیشبرد اهداف اصولی سپاه خصوصاً مأموریتهای نیروی زمینی ارائه میدهد.
این سردار سلحشور و خستگیناپذیر با همان روحیه جهادگونه روزهای دفاع مقدس امروز هم اعتقاد دارد دشمنان فقط قصد ایجاد عملیات روانی در کشور را دارند، آمریکا در گذشته هم ثابت کرده که چیزی در چنته خودش ندارد و فقط قصد چپاول و نفوذ به کشورهای اسلامی نه مستقیم بلکه غیرمستقیم دارد.
این گفتوگوی تفصیلی خبرگزاری دفاع مقدس با سردار "محمود عباسی" مشاور عالی فرماندهی نیروی زمینی سپاه و فرمانده گردان عملیاتی لشکر8 نجف اشرف در عملیات بیتالمقدس ویژه سالروز آزادسازی خرمشهر انجام شده است که مشروح آن در ذیل آمده است:
*ضمن تبیین مراحل مختلف عملیات بیت المقدس بفرمایید آیا شیوه مدیریت فتح خرمشهر میتواند مشکل گشای معضلات کشور باشد؟
تقریباً تا قبل از عملیات ثامن الائمه فرماندهی جنگ به عهده بنی صدر و تیم همراه او بود و بیواسطه جنگ را اداره میکردند. به وسیله آنها چهار عملیات بزرگ در جنوب کشور طراحی شد؛ همه این عملیاتها با شکست روبرو شد و هیچ کدام به کوچکترین توفیقی دست نیافت. پس از عزل بنی صدر میدان دفاع مقدس به دست یاران امام چه در میان نیروهای ارتش و چه سپاه افتاد. حلقه پیروان امام شکل گرفت و اداره جنگ را پذیرفتند. مثلاً در ارتش شهید صیاد شیرازی، شهید بابایی و همچنین فرماندهانی که امروز به عنوان شهید زنده در کسوتهای مختلف خدمت میکنند.
این را بدانید که سخنان رهبری و اعتقاد ایشان به عزم ملی و مدیریت جهادی در ابتدای سال ما را به آن روزهای جهادی میبرد که اگر همانند آن روزها همه متحد شوند و این فرمان ولایی تحقق پیدا کند تمامی مشکلات کشور سامان پیدا خواهد کرد. همچون سالهای دفاع مقدس که به محض تغییر رویکرد مدیریتی برگرفته از اعتقاد و تلاش جهادگونه، موفقیت به صحنه نبرد ایران برگشت و دیگر ولایتمداری جای خیانت و رذالتهای دیگر اخلاقی در مدیریت را گرفت.
روند جنگ به گونهای تغییر یافت که در جریان 9 ماه چند عملیات بزرگ موفق در جنوب انجام دادیم و صرفاً اجرای این 4 عملیات، صحنه جنگ را به سود ما تغییر داد. اولین عملیات حصر آبادان(ثامن الائمه)؛ حالا شاید سوال کنید که چرا آبادان؟ چون از همان اول آبادان محاصره شد و امام فرمودند حصر آبادان باید شکسته شود. رزمندگان ما نیز گفتند اولین عملیات را انجام میدهیم تا فرمان امام به منصه ظهور برسد.
در تاریخ 8/9/60، پس از دو ماه عملیات بزرگی به نام طریق القدس در منطقه شمال اهواز انجام شد که جبهه فتح المبین و جبهه جنوب را از هم جدا کرد. سومین عملیات ما در تاریخ 1/1/61 یعنی سه ماه بعد از طریق القدس را انجام دادیم که به نام فتح المبین معروف شد. آنجا هم بحثهای متعددی مطرح شد که ما در فتح المبین عملیات انجام ندهیم و بیاییم عملیات بیتالمقدس را جهت آزادسازی خرمشهر انجام دهیم که فرماندهان عالی جنگ طی جلسات و بحثهای متعددی به این نتیجه رسیدند برای آزادسازی خرمشهر زمان بیشتری نیاز است و عملیات فتح المبین انجام شد. چون دشمن شمال اهواز را تهدید می کرد. اجرای فتح المبین قبل از بیت المقدس لازم بود تا عراقیها به سمت نوار مرزی هدایت شوند و سپس به سمت خرمشهر حرکت میکردیم. جالب است بدانید در عملیات ثامن الائمه(ع) 130 کیلومتر از تمامیت ارضی کشور را برگرداندیم، در طریق القدس 560 کیلومتر مربع و در عملیات فتح المبین نیز 2400 کیلومتر از سرزمینهایی که توسط عراقی ها تصرف شده بود را نیز بازپس گرفته شد.
یک امتیاز بزرگ این سه عملیات این بود که سپاه با این سه عملیات توانست یگانهای خودش را بازسازی و تشکیل دهد چه زرهی و چه توپخانه. همچنین غنایم فراوانی از این سه عملیات نیز به دست آمد که محصول آن تشکیل لشکرهای عملیاتی قدرتمندی شد. این عوامل باعث شد تا ما عملیات پیچیده و مشکل بیت المقدس را آغاز کنیم. در این عملیات باید زمینی را آزاد میکردیم که به تنهایی از سه عملیات قبل بیشتر بود؛ یعنی 5380 کیلومتر مربع را میبایست آزاد میکردیم. از همه مهمتر باید خرمشهر آزاد میشد که هم جنبه تبلیغاتی داشت و هم روانی!
صدام در جریان این عملیات چندین بار اعلام کرد که اگر جمهوری اسلامی بتواند خرمشهر را آزاد کند من کلید بصره را به آنها میدهم. چون واقعاً بازپس گیری خرمشهر کار دشوار و سختی بود، چراکه وقتی رزمندگان ما وارد دروازههای شهر خرمشهر شدند میگفتند محال است خرمشهر آزاد شود. در حقیقت خرمشهر را عراقیها به یک دژ نفوذناپذیری تبدیل کرده بودند. از کنار رودخانه کارون کانال حفر کرده و در بالای جاده اهواز که وارد شهر خرمشهر میشود کانال به تونل تبدیل میشود. تمام نیروهای عراقی داخل این کانالها و تونلها تردد میکردند. هرچه رزمندگان ما گلوله، خمپاره و توپ میانداختند راهی به جایی نمیبرد چون سنگرهای محکمی داشتند و تک تیراندازها اصلاً اجازه نمیدادند کسی حرکت کند. از داخل شهر استحکامات متعددی به گونهای درست شده بود که نیروی هوایی ما نمیتوانست یک نیرویی در خرمشهر پیاده کند. همه میدانهای خرمشهر را با میله آهنی کوبیده بودند و به عبارتی خندق درست کرده بودند. و اصلاً به هیچ وجه نیرویی نمیتوانست در آنجا هلی برن کند. خیلی محکم خرمشهر را تصرف کرده بودند و به همین خاطر صدام با اطمینان میگفت که اگر جمهوری اسلامی خرمشهر را بگیرد کلید بصره را میدهم.
به همین خاطر جلسات متعددی در سطح قرارگاهها برگزار شد و بحث این بود که برای عملیات بیت المقدس باید از جاده اهواز به سمت خرمشهر عملیات پیگیری شود و یا از دارخوین بر روی رودخانه کارون پل بزنیم و از آنجا رزمندگان را عبور دهیم که دشمن هیچ احتمالی نمیدهد که ما از این جا عبور کنیم. چون بعداً که عبور کردیم فهمیدیم و به این نتیجه رسیدیم.
فرماندهان ما اعتقاد داشتند که دشمن میداند که ما دقیقاً قصدمان بازپس گیری خرمشهر است و میخواهیم از این موضع حمله کنیم به همین خاطر این مسیر را کاملاً مسدود خواهند کرد. از این رو قرارگاهی پیش بینی شد تا در این موضع حمله کند و بقیه قرارگاهها از کارون عبور کنند. این نظریه تصویب شد و سه قرارگاه سپاه با نامهای قدس، نصر و فتح وارد عمل شدند. قرارگاه فجر هم قرار شد در فکه میزبان عراقیها باشد. خوشبختانه این نظریه به بهترین شکل ممکن پیاده شد.
*نقش شهید باقری و شهید کاظمی را به عنوان فاتحان خرمشهر چگونه ارزیابی میکنید؟
مغز متفکر برنامه ریزی، طراحی و شناسایی عملیاتهای ما شهید باقری بودند. شهید باقری واقعاً یک عنصر تعیین کننده در صحنه دفاع مقدس به حساب میآید. حقیقتاً تمام عملیاتهایمان را مدیون شهید باقری هستیم. شهید کاظمی چون فرمانده لشکر ما بود و در بیت المقدس با ایشان همراه بودیم میشنیدم که به ایشان میگویند فرمانده عملیاتهای احاطهای! چراکه همیشه میرفت و دشمن را دور میزد. هیچ موقع روبرو با دشمن عملیات انجام نمیداد و هیچ گاه هم ندیدم که شهید کاظمی از جنگ خسته شود. از آنجائیکه بسیار شجاع هم بود هیچ ترس و واهمهای از دشمن به خودش راه نمیداد. وقتی با ایشان همراه بودیم اصلاً یادمان میرفت که در صحنه سخت جنگ قرار داریم. در خرمشهر شهید کاظمی و شهید خرازی بسیار نقش کلیدی داشتند.
*فرماندهان و مسئولین عالی جنگ چه زمانی به این جمع بندی رسیدند که باید خرمشهر آزاد شود؟
ما چهار عملیات موفقیت آمیز انجام داده بودیم. وقتی در دور آفندی قرار گرفتیم حالا دیگر نباید پیشرویها متوقف شود. چون یگانها یک روحیه آفندی پیدا کرده بودند، خاک ما اشغال شده بود و همه انگیزه داشتند که این خاک را آزاد کنند. به جایی رسیده بودیم که میتوانستیم خودمان را سوار بر جنگ خطاب کنیم. همیشه ابتکار دست آن یگانی است که حالت آفندی دارد، ما در چنین روحیهای قرار گرفته بودیم. ما وقتی عملیات فتح المبین را انجام دادیم تمام مردم ما در روحیه آفندی قرار گرفتند. اصلاً وقتی جبهه اعلام میشد چون در دور آفندی قرار گرفتیم نیروهای بسیج به جبهه میآمدند و فقط هم صرف حضور در عملیات ثبت نام میکردند. خرمشهر به یک نماد در میان ملت ما تبدیل شده بود و باید خرمشهر به هر طریقی آزاد میشد و همه مردم ما منتظر آزادی خرمشهر بودند. شاید ما بصره را تصرف میکردیم مردم ما به اندازه آن خوشحال نمیشدند. به همین خاطر این بود که عملیات فتح المبین تمام شد بلافاصله زنگ آغاز عملیات بیت المقدس به صدا درآمد.