روزنامه نگار و عکاس جنگ در گفت‌و گو با دفاع مقدس:

خرمشهر پس از آزادی، قلب مرا به دردآورد

روزنامه نگار، عکاس و رزمنده دوران جنگ گفت: من در خرمشهر بزرگ شده بودم و آن روز صحنه‌هایی را می‌دیدم که قلب مرا به درد می‌آورد. دیگر از ان خرمشهری که روزی یکی از زیبا‌ترین بنادر خاورمیانه محسوب می‌شد، چیزی جز ویرانه باقی نمانده بود. من وجب به وجب شهر را می‌شناختم، اما روزی که خرمشهر آزاد شد و من به شهر برگشتم، هیچ جای شهر برایم آشنانبود.
کد خبر: ۱۹۸۲۸
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۸ - 24May 2014

خرمشهر پس از آزادی، قلب مرا به دردآورد

رضا خدری روزنامه نگار، عکاس و رزمنده دوران جنگ، به مناسبت فرار رسیدن سالروز حماسی سوم خرداد در گفتو گو اختصاصی با خبرگزاری دفاع مقدس و با اشاره به آزاد سازی خرمشهر اظهار داشت: جنگ عراق علیه ایران از تابستان سال ۵۸ و با شروع تهاجمات مرزی آغاز شد. در ابتدا بمب گذاریهایی توسط منافقین در خرمشهر و آبادان انجام میشد کهد رپی ان مردم شهر و روستاهای بیگناه به شهادت میرسیدند.

 وی افزود: یک از بدترین بمب گذاریهایی که انجام شد و من به نوعی پس از حادثه در آن حضور یافتم، بمب گذاری در مسجد جامعه خرمشهر و دیگری در خیابان ساری و روبروی دادگستری آبادان بود که تعداد زیادی از هموطنان ما در این حوادث بیآنکه نامی از آنها برده شود به شهادت رسیدند.

خدری تصریح کرد: این روند بمب گذاری ادامه داشت تا ۲۰ شهریور ۵۹ که تعدادی از بچههای خرمشهر اطلاع دادند که عدهای از نظامیان عراقی به روستاهای اطراف شلمچه تجاوز کردهاند. باور کردنی نبود. زیرا هیچ یک از ما آن روز تصور نمیکردیم که روزی جنگی آغاز شود که تا پااین ان هشت سال به طول انجامد.

این روزنامه نگار دوران جنگ ادامه داد: خیلی سریع با دیگر دوستان خود را به  صحنه رساندیم و متوجه شهادت تعدادی از بچههای خرمشهر شدیم. من که در آن زمان بر اساس نوع شغل خود، با روزنامهها در ارتباط بودم، خیلی سریع گزارشی تهیه کرده و آن را به مرکز روزنامه کیهان تهران مخابره کردم. اما کسانی که آن روز در روزنامه کار میکردند، حرف مرا باور نکردند و به من گفتند که تنها یک درگیری مرزی بین عشایر رخ داده است.

وی خاطر نشان کرد: کاری که من ان روز انجام دادم، علاوه بر نوشتن گزارش، عکاسی از صحنههایی بود ک دیده بودم. وقتی دیدم تماس با تهران جواب نمیدهدو آنها حرف من را باور نمیکنند، تصمیم گرفتم که حضوری و با تعدادی از عکسها به دفتر روزنامه کیهان در تهران مراجعه کنم.

 نویسنده کتاب «از خونین شهر تا خرمشهر» اذعان کرد: بلیط پرواز من به مقصد تهران، روز ۳۱ شهریور، ساعت ۲ بعد ازظهر و با هواپیمای۲۲۸ از اهواز بود. همین که سوار هواپیما شدیم صدای انفجار مهیبی به گوش رسید. همه مسافران سریع پیاده شدیم. ابتدا فکر کردیم داستان دنباله دار بمبگذاری است. اما مسئولان فرودگاه اهواز اطلاع دادند که فرودگاهای دیگر از جمله تهران نیز بمباران شده است.

رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه داد: جنگ رسماً شروع شده بود. در همین حین خودم را از اهواز به آبادان رساندم. از دور شعلههای آتش را میدیدم. هر چه نزدیکتر میشدیم، اضطراب من بیشتر و بیشتر میشد. وقتی به آبادان رسیدم، متوجه شدم که این شعلهها مربوط به پالایشگاه آبادان است. یعنی همزمان با بمباران فرودگاه، توپخانه عراق از ان سوی اروند رود با خمپارههای ۶۰ و سلاحهای خمسه خمسه پالایشگاه را نشانه رفته بود. این درحالی بود که پالایشگاه با ظرفیت تمام در حال تصفیه بنزین بود و بر اثر انفجار، تکههای تانکر بر روی خانههای سازمانی پرتاب شده بود.

وی گفت: وحشت عظیمی مردم شهر را فراگرفته بود. همه سراسیمه و نگران به هر سویی دوان بودند. از طرفی نگران مردم آبادان بودیم، از طرفی به ما خبر رسید که عراق با تانکهای خود از جاده شلمچه به سمت خرمشهر میآید و در مسیر مردم را به اسارت به بصره منتقل میکند.
 

خدری با اشاره به مقاومت ۴۵ روزه مردم خرمشهر افزود: خرمشهر پس از ۴۵ روز مقاومت و رسیدن کمک، خیانت رئیس جمهور وقت سقوط کرد و این درد بزرگی برای همهی مردم بود. پس از این ماجرا، آبادان نیز محاصره شد که به فرمان امام خمینی (ره) حصر آبادان شکسته شد و اولین پیروزی ایران در مقابل عراق به دست آمد.

روزنامه نگار و عکاس دوران دفاع مقدس، تصریح کرد: با شکست حصر آبادان، سراسر ایران همراه با سپاه، ارتش و پس از عملیات موفقیتآمیز فتح المبین که منجر به آزاد سازی بخشی از دهلران، دشت عباس و خوزستان شد، با همکاری یکدیگر و در ۱۰ اردیبهشت ۶۱ عملیات بیت المقدس را آغاز کردند و از سه نقطه منطقه نبرد به عراق حمله شد.

وی بیان کرد: عملیات از ده اردیبهشت شروع شدو در ۳ خرداد، رزمندگان اسلام با شکست دادن نیروهای بعثی عراقی و به اسارت در آوردن تعدادی از آنها به خرمشهر رسیدیم.

خدری ادامه داد: اولین نقطهای که به دست بچهها افتاد، مسجد جامع خرمشهر بود که در واقع سنگر مقاومت مردمی بود. در آن هنگام مسجد کاربردهای مختلفی داشت. از طرفی برای رزمندگان غذا پخت میشد، از طرفی به بچههایی که زخمی شده بودند، رسیدگی میشد و از همه مهتر محلی برای تجدید قوا و عبادت به حساب میآمد.

رزمنده دوران دفاع مقدس اظهار کرد: وقتی خرمشهر آزاد شد، با تهران تماس گرفتم و خبر آزادی را دادم. در همین حین هنوز درگیریهای تن به تن در خرمشهر وجود داشت و عراقیها برای فرار به سمت اروند رود میرفتند. از طرفی مسئولان عراقی مستقر در خرمشهر خود را به انبار بندر رسانده و پناه گرفته بودند تا هلی کوپتر عراقی آنها را منتقل کند. پس از چند دقیقه، هلی کوپتر به پرواز درآمد، اما بچههای رزممنده با شلیک تفنگ، آن را ساقط کرده و فرماندهان نظامی عراقی به هلاکت رسیدند.

وی افزود: با سقوط هلی کوپتر، عراقیها روحیه خود را بیش از پیش باختند و ظرف دو سه ساعت خرمشهر از وجود عراقیها پاک شد.

خدری گفت: روزنامه کیهان عصر آن روز ویژه نامهای کار کرد و تیتر یک خود را این چنین زد که «خرمشهر آزاد شد».

نویسنده کتاب «خرمشهر نمیمیرد» ادامه داد: من آن روز خرمشهری را دیدم که توسط عراقیها ویران شده بود و به تل خاکی میماند. پس از ۱۹ ماه که خرمشهر در چنگال رژیم بعث بود، آزاد شده و مرتب از منارههای نیمه ویران خرمشهر صدای اذان به گوش میرسید.

وی بیان کرد: همان روزها بود که بهروز مرادی، از بچههای خوش خط خرمشهر روی تابلو نوشت «به خرمشهر خوش آمدید، جمعیت ۳۶ میلیون نفر».

 خدری خاطر نشان کرد: من در خرمشهر بزرگ شده بودم و آن روز صحنههایی را میدیدم که قلب مرا به درد میآورد. دیگر از ان خرمشهری که روزی یکی از زیباترین بنادر خاورمیانه محسوب میشد، چیزی جز ویرانه باقی نمانده بود. من وجب به وجب شهر را میشناختم، اما روزی که خرمشهر آزاد شد و من به شهر برگشتم، هیچ جای شهر برایم آشنانبود. ساختمانها خراب شده بود و خیابانها سنگر بندی شده بود.

وی یادآور شد: صدامیان از نیز از مسجد جامع به عنوان آشپزخانه استفادعه میکردند. حتی آن روز وقتی ما وارد مسجد شدیم، آب در دیگ ولرم بود، آنها درتدارک ناهار سوم خرداد خود بودند. شاید آنها هم فکر نمیکردند، که عملیات بیت المقدس به پیروزی برسد.

نویسنده کتاب «خرمشهر از اسارت تا آزادی» بیان کرد: مردم خرمشهر هم هیچگاه فکر نمیکردند جنگ انقدر طولانی شود. آنها ۴۵ روز با دست خال مقاومت کردند و در نهایت، به اجبار خانه خود را گذاشته و به دیار دیگری کوچ کردند. آنها حتی بدون برداشتن لوازم ضروری خانه خود را ترک کردند.

خدری ادامه داد: کاش همه روزها سوم خرداد باشد و مردم مادیده شوند. خرمشهر در طول سالهای جنگ، خسارات زیادی را متحمل شد و برای دفاع از اسلام و سرزمین هزینههای بسیاری را داد. امروز سوم خرداد، روز مردم خرمشهر است و مردم خرمشهر تا همیشه از دین و سرزمین خود دفاع خواهند کرد. من روزگاری در جنگ، علاوه بر کار خبری و عکاسی، رزمنده هم بودم، چرا که دفاع از اسلام را وظیفه خود میدانستم.

یادآور میشود، رضا خدری، از فارغ التحصیلان دانشجویان دانشکده علوم و ارتباطات دانشگاه تهران بود که در سال ۵۱ از این دانشگاه فارغ التحصیل شد و به شهر خود، خرمشهر بازگشت. وی از دانشجویان پدر ارتباطات، دکتر معتمدنژاد بود که توسط وی به روزنامه کیهان معرفی شد و کار رسانه ای خود را همزان با تحصیل در این رشته از سال ۱۳۴۷ آغاز کرد.

خدری از اولین کسانی بود که حادثه تلخ ۲۸ مرداد ۵۷ در سینما رکس آبادان را به روزنامه کیهان مخابره کرد و به گفته خود این حادثه تلخترین اتفاق زندگیاش تا به امروز بوده است و تلخی آن هنوز هم در ذهنش مرور میشود.

همچنین با شروع جنگ تحمیلی در جبهههای غرب و جنوب حاضر شد. وی فرمانده گردان ۹۲ اعزامی از عقیدتی سیاسی وزارت دفاع، سازمان اتکا و کارخانجات فخر ایران بود که به ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران معرفی شد.

وی در زمان محاصره آبادان نیز فرمانده گروهی از فدائیان اسلام را به فرماندهی شهید سید مجتبی هاشمی بر عهده داشت و پس از جنگ در کنار دیگر کارهای خود به نوشتن کتاب در زمینه دفاع مقدس مشغول شد. از این  بین میتوان به «از خونین شهر تا خرمشهر»، «خرمشهر نمیمیرد»، «خرمشهر از اسارت تا آزادی»، «۲۸۳۸ تهاجم به خارگ»، «زارقاسم بلمران خرمشهری» اشاره کرد.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار