تصاویر شهید علیرضا نوری همزمان با سالگرد شهادتش

کد خبر: ۲۰۱۸۷۹
تاریخ انتشار: ۰۴ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۱ - 23January 2013

در مهر ماه 1331 در محلة "سردار" در شهرستان "ساري" متولد شد. او پنجمين فرزند خانواده بود. هنگام تولد، پدرش به حج مشرف شده بود و پدر بزرگش اذان و اقامه در گوش او قرائت کرد. در سه سالگي به کودکستان رفت . از کودکي با پدرش به مسجد مي رفت و با تقليد از پدرش نماز مي خواند. بسيار پر جنب و جوش بود و با همة بچه هاي محله ارتباط بر قرار مي کرد و به کارهاي دسته جمعي علاقه مند بود. کنجکاو بود و به ساختن وسايل و اسباب بازي بسيار علاقه داشت. گاهي در مغازه به پدرش کمک مي کرد؛ به مطالعه و ورزش مي پرداخت و در شنا و ورزش رزمي مقامهايي سب کرد. در سال 1337 به مدرسه ابتدايي رفت. 
بسيار با استعداد بود و دوران ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت به پايان رسانيد و سپس در دبيرستان "شريف" شهرستان "ساري" ادامه تحصيل داد. در سال 1350 آخرين سال تحصيلي را مي گذراند که پدرش را از دست داد. درگذشت پدر اگر چه غمي جانکاه و سنگين براي او بود ولي با بردباري به تحصيل ادامه داد و در همين سال موفق به اخذ ديپلم رياضي شد. با فرارسيدن دوران خدمت سربازي به مدت دو سال در ارتش خدمت کرد و پس از پايان خدمت در سازمان محيط زيست مشغول به کار شد. در سال 1354 با شرکت در آزمون سراسري در دانشکده پلي تکنيک در رشته مهندسي راه و ساختمان پذيرفته شد. پس از مدتي به استخدام راه آهن در آمد؛ ابتدا در راه آهن ساري بود ولي بعدها به تهران منتقل شد و در قسمت پل سازي و ساختمان راه آهن به عنوان تکنسين مشغول شد. 
عليرضا در کنار امور فني داراي طبع شعر نيز بود و سروده هايي از او باقي مانده است. 
عليرضا نوري در مهر 1355 با خانم "طوبي عرب پوريان" در مراسمي ساده ازدواج کرد. در سالهاي سخت مبارزه با طاغوت، همراه با مردم مسلمان در مبارزات شرکت کرد و حضور موثر داشت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي به کمک چند تن مسئوليت حفاظت و نگهداري از تاسيسات راه آهن را به عهده گرفت. اولين هسته مقاومت با عنوان کميته انقلاب اسلامي راه آهن را تشکيل داد و فرماندهي آن را متقبل شد. در کنار آن انجمن اسلامي کارکنان راه آهن را راه اندازي کرد. با آغاز تحريکات گروهکهاي ضد انقلاب در انفجار لوله هاي نفتي در جنوب کشور عليرضا به اتفاق جمعي از همکاران به جنوب عزيمت کرد و کميته انقلاب اسلامي را در راه آهن ناحيه جنوب تشکيل داد. پس از تثبيت اوضاع در راه آهن جمهوري اسلامي و سپردن مسئوليتها به افراد متعهد و کاردان، در سال 1358 به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد. پس از گذراندن آموزش هاي لازم به عنوان فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مستقر در راه آهن انتخاب شد. 
با آغاز جنگ تحميلي عليرضا با استفاده از تجربياتي که در دوران سربازي کسب کرده بود يک گروه هفتاد و دو نفره از پرسنل راه آهن را آموزش نظامي داد و به نام هفتاد و دو شهيد کربلا راهي جبهه هاي جنوب کرد. اين گروه در محور سوسنگرد و بستان استقرار يافت. محاصره سوسنگرد توسط همين نيروهاي اعزامي شکسته شد. 
قبل از اينکه در پايگاه ابوذر مشغول کار شود مسئوليت رياست راه آهن را به او پيشنهاد کردند ولي نپذيرفت و در پاسخ گفت: «در اين شرايط که بچه ها به جبهه مي روند، پيشنهاد مسئوليت براي من امتحان است که کدام را انتخاب کنم. من جبهه را مي پذيرم.»
پس از شکست محاصره سوسنگرد در سال 1359 در حماسه ديگري به نام عمليات امام علي (ع) شرکت کرد که در کوههاي اللّه اکبر در غرب سوسنگرد انجام گرفت. در اين عمليات از ناحيه پا به سختي مجروح شد و علاوه بر آن دوازده ترکش به قسمتهاي مختلف بدنش اصابت کرد. او را به بيمارستان شيراز منتقل کردند، پزشکان تصور مي کردند که او شهيد شده است و مهر شهيد به سينه او زدند. پس از مدتي متوجه شدند هنوز جان دارد و مي توان او را نجات داد. بلافاصله به تهران انتقال يافت و تحت مرقبتهاي ويژه قرار گرفت و بهبود يافت. پس از بهبودي با عکسي که در بيمارستان از او در زماني که مهر شهيد به سينه داشت، گرفته بودند، عکس جديدي انداخت که بسيار ديدني بود. يکي از خواهرانش گفت: خوشا به حالت امتحان الهي را به بهترين نحو پاسخ گفتي. با لبخندي جواب داد: خواهرم هنوز خيلي مانده است. نوري که حدود شش سال در مناطق جنگي بود .به گفته مادرش پنجاه بار زخم برداشت که چهار بار جراحت او شديد بود. هر بار که مجروح مي شد سه الي چهار ماه در بيمارستان يا منزل بستري بود. 
علاوه بر اين در جريان عمليات والفجر در سال 1361 دست راستش بر اثر انفجار مين قطع شد. اما هيچ يک از اين آسيبهاي جدي او را تلاش و فداکاري باز نداشت. 
عليرضا نوري در طول سالهاي انقلاب و جنگ مسئوليتهاي متفاوتي داشت از جمله: راه اندازي کميته انقلاب اسلامي در راه آهن مرکز، راه اندازي کميته انقلاب اسلامي در ناحيه راه آهن جنوب، مسئول سپاه پاسداران راه آهن و تلاش در استقرار آن، فرماندهي گروه 72 نفر از راه آهن براي جبهه هاي جنوب، فرمانده گردان شهيد علم الهدي، فرماندهي عمليات امام مهدي (عج) و امام علي (ع)، جانشين فرمانده تيپ عمار لشکر 27 محمد رسول اللّه، رئيس حراست راه آهن جمهوري اسلامي، جانشين فرمانده پايگاه ابوذر که در راه اندازي اين پايگاه نقش مهم و کليدي داشت، فرماندهي نيروهاي قدس در اجراي مانور طرح لبيک يا خميني، فرماندهي لشکر ابوذر در عمليات خيبر، راه اندازي و تاسيس پادگان نيروهاي آموزشي مستقر در اتوبان قم، رئيس ستاد لشکر 27 محمد رسول اللّه، فرمانده عمليات منطقه 1 ثاراللّه تهران، قائم مقام فرماندهي لشکر 27 محمد رسول اللّه و مسئول قرارگاه رمضان در جنوب.
هرگز در پي جايگاه و سازماني و مقام و منزلت نبود. آنچه که او را به پذيرش تصدي امور وا مي داشت احساس مسئوليت بود. خصوصيات روحي و اخلاقي بسيار جالبي داشت. انسان دوستي و مهرباني او زبانزد بود. هر کس يک بار او را مي ديد، شيفته ويژگي اخلاقي او مي شد. پرکاري، پشتکار، نشاط و شادابي، اميدوار، ايثارگري، گذشت، مبارزه پي گير، حسن ظن، دلسوزي مردم، ساده زيستي، داشتن و علم و دانش، توانمدي در فن بيان، صبوري، مقاوم در کارهاي سخت و دشوار، داوطلب براي انجام کارهاي خطرناک، هوش و استعداد از بارزترين ويژگيهاي عليرضا بود. در کنار کارها سخت هراز گاهي شعري مي سرود که از عشق و شور سرگشتگي روح او حکايت داشت.
در نوآوري و ابتکار استعدادي خاص داشت و معمولاً در کارها از ابتکار خود استفاده مي کرد. حميد آخوندي در بيان خاطره اي در اين باره مي گويد: «ذهن و فکر مهندسي در کارهاي فني و مهارت و خلاقيت خاص داشت تا بدان حد که براي خود دست مصنوعي مکانيکي ساخت.» در بسياري از زمينه هاي ديگر نيز داراي خلاقيت بود. 
وصيت نامه خود را در تاريخ 3 دي 1365 نوشت و ديدگاهها و عقايد خويش را در آن بيان کرد. عليرضا نوري سرانجام در 9 بهمن 1365 در منطقه عملياتي جنوب شلمچه در حالي که نيروهاي بسيجي را در عمليات کربلاي 5 فرماندهي و هدايت مي کرد، بر اثر اصابت ترکش به ناحيه سر و سينه به شهادت رسيد. سيد مهدي حسيني درباره نحوه شهادت وي مي گويد: 
در 9 بهمن 1365 بعد از عمليات کربلاي 5 به همراه راننده اش براي نجات يک مجروح راننده را به کنار مي کشد و خود به جاي راننده مي نشيند. اما در ادامه راه در اثر انفجار خمپاره و اصابت ترکش به ماشين و سر و صورت و سينه به شهادت مي رسد. 
در جريان عمليات کربلاي 5 عليرضا، قائم مقامي فرمانده لشکر 27 رسول اللّه را برعهده داشت. 
در تاريخ 6 بهمن 1365 سه روز قبل از شهادت خبر شهادتش را به همسرش مي دهد و توصيه مي کند که براي او گريه نکنند و بر مصيبت امام حسين (ع) و زينب کبري گريه کنند.

 

 

برای مشاهده آلبوم تصاویر شهید"علیرضا نوری" اینجا کلیک کنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نظر شما
پربیننده ها