«نقش‌آفرینان عصر تاریکی»

کد خبر: ۲۰۱۹۳۱
تاریخ انتشار: ۰۹ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۴ - 28January 2013
سپهر سیاست ایران در قرن گذشته به ویژه بعد از نهضت ناتمام مشروطیت به شدت غبار آلود و پر رمز و راز بوده است. اگر نگاهی به تاریخ جریان‌های سیاسی در صد سال اخیر بیندازیم به این نکته خواهیم رسید که گروه‌ها و جریانات بسیاری با شعارهای متفاوت از عدالت‌طلبی گرفته تا نوخواهی و تجدد پا به میدان سیاست گذاشته و مدتی موج‌سواری کرده‌ و از پس این موج‌سواری‌ها تاثیراتی را هم بر سیاست کشورمان گذاشته‌اند. نهایتا عدم دقت در تقسیم‌بندی‌ها سیاسی معماگونگی را در تاریخ معاصر کشور پدید آورده است.

حال سوالی که اینجا پدید می‌آید این است که چگونه می‌توان نقاب از صورت کسانیکه با تابلو‌های خوش‌نما وارد عرصه سیاست شده‌اند، انداخت؟ قبل از اینکه بخواهیم در جایگاه جواب‌گویی این سوال قرار بگیریم باید به این سوال جواب داد که گروه‌های سیاسی پشت‌پرده چه روابطی با یکدیگر داشته‌اند؟ نسبت هر یک از این گروه‌ها در جزر و مد‌های سیاسی و تاریخی کشورمان چگونه بوده است؟ نویسنده کتاب می‌کوشد تا ریشه و تبار هر یک از جریان‌های امروز را در تاریخ واکاوی کند. صفار هرندی در مقدمه کتاب ایده نگارش کتاب را به سال 84 و برگزاری جلسه‌ با حضور دانشجویان برای معرفی جریان‌های سیاسی و دعوت از او برای سخنرانی ذکر می‌کند.

نویسنده سعی کرده است تا فقط به معرفی احزاب و گروه‌های سیاسی در 40 سال گذشته بسنده نکند و بیشتر در راستای بررسی شکل‌گیری گرایش‌ها و دسته‌بندی‌های سیاسی در کشور قلم می‌زند و در این بین به دنبال درس‌آموزی از هر یک از این برهه‌ها برای نیاز‌های امروز است.

صفار هرندی کتاب خود را به خانواده جنیدی و 4 شهید بزرگوار آن تقدیم می‌کند.

فصل اول کتاب به نام «نوزاد بیمار» نامگذاری شده است که تعبیری از فرمایش مقام معظم رهبری پیرامون روشنفکری در ایران است که تبعیت بی‌تامل از آرای غربی‌ها و بلکه خواسته‌های ارباب قدرت در مغرب زمین را سرلوحه عمل خود قرار داده و خصوصیت دیکتاتور منشی و بی‌تحملی نسبت به مخالفان غربگرایی را با اعدام و ترور عالمان صدر مشروطه به نام خود ثبت کرد.

همان جریان به ظاهر متکثری که فرجامی جز دیکتاتوری پهلوی را به ارمغان نیاورد. کتاب همچنین راوی ادامه اجرای منویات استعمارگران غربی در دوران سیاه پهلوی اول و همراهی بخشی بزرگی از جریان شبه روشنفکری با استبداد سیاه آن دوران است. از دیگر بخش‌های این فصل نگاهی به پیدایش مارکسیسم روسی در ایران است. در انتهای فصل نیز نگاهی گذرا و اجمالی به مشروطه و صف‌بندی‌های مختلف علما در این برهه از تاریخ دارد.

آنچه که بعد از انقلاب اسلامی به عنوان ملی‌گرایی شناخته می‌شود، در چارچوب به تصویر کشیدن یک مقطع تاریخی ایران و نقش گروهی به نام جبهه ملی و رهبر آن مصدق بوده است. یک برهه تقریبا دهه ده ساله (1322-1332)همواره از سوی ملی‌گرایان به عنوان مدلی جاودان برای سیاست‌های کشور مورد توجه قرار گرفته است.

نویسنده سعی کرده است در فصل دوم کتاب با بازگشتی به تاریخ؛ نگاهی کوتاه بر آرا و نظرات مصدق و آنچه که در این فاصله دهه ساله اتفاق افتاده است، داشته باشد. شما در ادامه با روند شکل‌گیری جبهه ملی آشنا می‌شوید. صفار هرندی بر این باور است که ملی‌گرایان بر خلاف ادعایشان که معتقدند اسلام‌گرایان غاصب نتیجه مبارزات آنها هستند، در تاریخ این سرزمین مدیون اسلام‌گرایان است. در فصل دوم به پیامد مجالی که پس از سقوط رضاشاه برای رخ‌نمایی جریان‌های سیاسی اعم از اسلامی و غیر اسلامی فراهم شد، پرداخته می‌شود و همچنین رویش احزاب و گروههایی از مارکسیست روسی حزب توده، سوسیالیست حزب زحمتکشان، خداپرستان سوسیالیست و ائتلافی از این گروهها و ملی گرایان تحت عنوان جبهه ملی گرفته تا گروههای برخاسته از متن مردم، محافل دینی، حوزه‌های علمیه و رفتارهای آنان در خلال حوادث سرنوشت‌ساز بین سال‌های 1320 تا 1332 و نیز دوران فترت پس از کودتای 28 مرداد 32 تا سال 1341 دیگر موضوعات مورد بررسی این فصل هستند.

نگاهی کوتاه بر آرا و نظریات آیت الله العظمی بروجردی در این برهه از تاریخ، همچنین آیت الله کاشانی و شرح ناجوانمردی که در حق ایشان شد از دیگر مباحث این فصل است.

فصل سوم به نقطه عطف تاریخ ایران یعنی ظهور نهضتی با خاستگاه و خواست‌های صد در صد اسلامی و شخصیتی به نام «امام خمینی» می‌پردازد که مطالبات کاملا متفاوت با گذشته را وارد صحنه مبارزات سیاسی ایران کرد. مطالباتی که ضمن مشروعیت‌زدایی از نظام سلطنتی وابسته به غرب، اذهان و اراده‌های مبارزان مسلمان را برای الگوی حکومت اسلامی آماده می‌ساخت. نویسنده همچنین بی‌اعتقادی تقابل آمیز گروه‌های غیر اسلامی و شبه اسلامی به این رویکرد را مورد توجه قرار می‌دهد.

فصل چهارم شامل بررسی تجربه‌های تلخی است که گروههای چپ گرا اعم از مارکسیست و التقاطی در مبارزات مسلحانه برای نیروهای مبارز به ارمغان آوردند. موضوع بررسی این تجربه، گروه‌هایی مثل چریک‌های فدایی خلق و مجاهدین خلق و ... و نیز گروه‌های تندرو دیگر مثل گروه مهدی هاشمی و دلایل و نتایج انحراف آنها است.

نویسنده در فصل پایانی کتاب که با عنوان انقلاب بی‌بدیل نامگذاری شده است، ضمن بررسی جریان غالب انقلاب اسلامی و سرنوشت ساز ملت ایران، نگاهی به تلاش‌های ناکامی دارد که برای انحراف انقلاب از مسیر ترسیم شده از سوی رهبری انقلاب صورت گرفته است و این که چگونه افراد منزوی سعی کردند تا در سایه حرکت دینی مردم از طریق لابی با آمریکا یا دربار به این هدف دست یابند.

از ویژگی‌های این کتاب شکل روایت گونه بررسی جریان‌های سیاسی و معرفی تعدادی از چهر‌ه‌های صاحب نام مربوط به هر فصل است که به عنوان پی‌نوشت در انتهای هر فصل ذکر شده است.
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار