به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس؛ شهید "سرلشکر منصور زهدی" فرمانده پشتیبانی لشکر 81 زرهی کرمانشاه که بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش (دافوس) در سال 1355، یازده سال تمام را در منطقه عملیاتی خدمت کرد و در نهایت در تاریخ 28 اسفند ماه 1365 در عملیات کربلای 5 در سر پل ذهاب، خودروی حامل آن ها مورد اصابت خمپاره قرار می گیرد و به شهادت می رسد، که حتی رادیو عراق خبر به شهادت رساندن وی را با شادمانی تمام اعلام می کند.
شهید زهدی که در آن زمان در آستانه گرفتن درجه سرگردی بود، مسئولیت پالایشگاه نفت کرمانشاه و تامین سوخت لشکر را عهده دار بود. همچنین وی از طرف فرماندهان وقت نیروی زمینی بارها مورد تقدیر قرار می گیرد و به درخواست مقامات، زمینه برای انتقال وی به تهران و استفاده از توانایی های او در مرکز فراهم می شود که به گفته نزدیکان وی بعد از شهادتش برگه انتقال او که آغشته به خون نیز شده بود در جیبش پیدا می شود.
در نهایت دست تقدیر به او فرصت ماندن نداد و او را از میان خاکیان گلچین کرد و به افلاکیان سپرد، حتی در برگه دیگری که در جیب او پیدا شده بود نوشته ای در آن بود که همسرش مهریه خود را به او بخشیده بود و شهید منصور زهدی بدون هیچ بدهی به دنیا، عالم فانی را ترک کرد و همسرش در معراج شهدای کرمانشاه سال نو را به سوگ نشست.
همسر شهید زهدی که پس از شهادت همسرش باردار بود، به علت شوک ناشی از شنیدن خبر، فرزندش را از دست می دهد. چندی بعد و در خواب کودش را درآغوش همسرش و در جوار حرم امام رضا (ع) می بیند که شهید زهدی به او می گوید بیش از این بی تابی نکن، فرزندمان پیش من جایش امن است و من نام او را رضا گذاشته ام.
همسر شهید "سرلشکر منصور زهدی" در گفتو گوی کوتاهی که با خبرگزاری دفاع مقدس داشت، گفت: همیشه خدا را شاکرم که همسر شهید زهدی هستم و بعد از ازدواج با ایشان متوجه شدم بنده خالص برای خدا بودن یعنی چه؟
وی ادامه داد: شهید زهدی به قدری متعهد و مذهبی بود که من هرگز به خود اجازه ندادم از ایشان در طول مدت زندگی مشترکمان بپرسم که ایشان کجا کار می کنند یا در چه درجه و سمتی هستند.
همسر شهید زهدی با اشاره به خصوصیات اخلاقی همسرش گفت: به جرات می توانم بگویم ایشان یکی از متعهد ترین، ولایتمدارترین و بی ادعا ترین فردی بود که من در زندگی خود دیده بودم.
وی در ادامه با بیان اینکه شهید زهدی با این که در سمت ها و درجه های متفاوتی به نظام و مردم خدمت کرده بود، ادامه داد: او هرگز اجازه نداد که کسی متوجه این موضوع شودو حتی زمانی که در استان کرمانشاه بودیم ایشان مسئولیت حساسی در پالایشگاه این استان داشتند، اما من که همسرش بودم تا بعد از شهادت ایشان متوجه این موضوع نشدم.
وی با بیان این که امیدوارم با ادامه دادن راه شهدا بتوانیم ادای دین کنیم گفت: تنها موضوعی که برای من از اهمیت بالایی برخوردار است ادامه دادن راه ایشان و دیگر شهدای کشور است که باید به اهداف این بزرگوارانادای دین کنیم.
همسر شهید زهدی تصریح کرد: همیشه به من می گفتند از من نپرس کجا کار می کنم و در چه سمتی هستم یا چقدر ثروت دارم، لباس من کفنم است و واقعا هم همینطور بود. من هیچ وقت نفهمیدم ایشان فرمانده هستند.
وی اظهار کرد: با وجود این که ایشان در زندگی من نیستند؛ اما همیشه حضور معنوی ایشان را در زندگی خود حس می کنم و سعی کرده ام با گذشت چندین سال از شهادت ایشان همسری نمونه باشم و با ادامه تحصیل می خواهم راه ایشان را ادامه دهم.
وی در پایان با اشاره به دیداری که با حضرت امام خمینی (ره) نه ماه پیش از رحلت ایشان داشتند، گفت: بعد از سختی های فراوانی که برای این دیدار کشیدم بالاخره موفق شدم ایشان را ملاقات کنم که ولی به دلیل وضعیت جسمانی امام و به درخواست نزدیکان ایشان حرفی از شهید به میان نیاوردم. الان که به آن دیدار فکر می کنم فضایی پر از نور در ذهنم تصویر می شود و حتی در آن زمان آن دیدار همچون رویایی زودگذر و مرهمی بر دل زخم خورده من بود.
*******************
در ذیل تصویر نامه شهید به خانواده اش آمده است