معادلات امنیتی غرب با انقلاب ملت ایران بر هم خورد

کد خبر: ۲۰۲۰۷۶
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۱:۲۵ - 04February 2013

پیروزی انقلاب اسلامی در کشورمان، بسیاری از معادلات منطقه خاورمیانه را درهم ریخت و یکی از بزرگ‌ترین پایگاه‌های سیاسی و نظامی بلوک غرب را در خاورمیانه از دسترس این بلوک خارج کرد بدون آنکه آن را در حیطه نفوذ بلوک شرق قرار دهد.

یکی از معادلاتی که در سایه انقلاب اسلامی ایران تغییر کرد، معادله امنیتی خلیج فارس بود. لازم است پیش از بررسی چگونگی این تغییر، وضعیت امنیتی خلیج فارس پیش از پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گیرد تا عمق تغییرات ناشی از این انقلاب شکوهمند در عرصه امنیتی روشن‌تر شود.

امنیت خلیج فارس پیش از انقلاب اسلامی ایران

از اواسط قرن نوزدهم تا سال 1971، خلیج فارس تحت تسلط ناوگان بریتانیا بود و این خلیج حتی بعضا «دریای انگلیسی» خوانده می‌شد. تسلط کامل بریتانیا بر خلیج فارس تا جنگ جهانی دوم ادامه داشت و وجود نفت در این منطقه انگیزه‌ای بود تا ترتیبات امنیتی خلیج فارس به هیچ نهاد دیگری واگذار نشود.

بسیاری از کشورهای کوچک عربی تحت‌الحمایه بریتانیا بودند و شبه‌جزیره عربستان نیز که بخشی از آن تا قبل از جنگ اول جهانی تحت سیطره عثمانی‌ها بود، با فروپاشی این امپراتوری و قدرت گرفتن آل‌سعود که ناشی از پشت پا زدن بریتانیا به متحد سابق خود در شبه‌جزیره یعنی «شریف حسین» بود، با سیاست‌های بریتانیا هماهنگ شد، هرچند که آل‌سعود به مرور به سوی ایالات متحده تمایل پیدا می‌کرد و از لندن دور می‌شد.

وجود نفت در خلیج فارس باعث شده است تا امنیت این منطقه همواره برای هر دولتی که هژمون نظام سرمایه‌داری محسوب می‌شود، مهم باشد اما به‌مرور پس از جنگ اول جهانی آمریکا در حال قدرت‌مندتر شدن نسبت به بریتانیا بود و جنگ جهانی دوم، تیر خلاص را به هژمونی انگلیسی‌ها زد.

پس از جنگ جهانی دوم، انگلیسی‌ها که در این جنگ هزینه سنگینی پرداخته بودند، به‌مرور دیگر قادر به حفظ نیروهای خود در خاورمیانه نبودند. کشورهای تحت قیمومیت در این منطقه به مرور مستقل می‌شدند. عراق و اردن که از مناطق تحت قیمومیت بریتانیا بودند در کنار سوریه و لبنان که تحت قیمومیت فرانسه بودند، به کشورهایی مستقل تبدیل شدند و کم‌کم زمزمه‌های خروج بریتانیا از خلیج فارس شنیده می‌شد، امری که بالاخره در سال 1971 محقق شد.

بریتانیا پیش از خروج از خلیج فارس، سر و سامانی به شیخ‌نشین‌های حاشیه خلیج فارس داد و آنها را به ریزدولت‌های مستقل تبدیل کرد. مرزهایی که برای کشورهای خاورمیانه ترسیم شد، همواره منجر به مناقشه بوده و خواهد بود.

خروج بریتانیا از خلیج فارس با دوران ریاست‌جمهوری نیکسون در آمریکا همراه شده بود. نیکسون که کشورش مدت‌ها بود نام هژمون سرمایه‌داری را یدک می‌کشید در آن سال‌ها با رکود اقتصادی مواجه بود و همین امر کم‌کم‌ به فروپاشیدن سیستم برتون‌وودز و کمک‌های سرشار آمریکا به‌کشورهای اردوگاه غرب انجامید. به‌همین خاطر، نیکسون معتقد بود که امنیت منطقه باید به کشورهای منطقه واگذار شود. از این رو «دکترین دوستونی نیکسون» شکل گرفت.

بنابراین دکترین، ایران پهلوی و عربستان سعودی به دو ستون امنیتی ایالات متحده تبدیل می‌شدند، ایران با قدرت نظامی‌اش و عربستان با قدرت اقتصادی‌اش. هرجا قدرت لازم بود ایران وارد عمل می‌شد و هر جا باید سرکیسه شل می‌شد، شیوخ آل‌سعود پا به میدان می‌گذاشتند.

توجه به این نکته هم ضروری‌ست که ایالات متحده بازی را در خلیج فارس و خاورمیانه از روس‌های مارکسیست – لنینیست برده بود. شوروی خود نفت داشت و از این رو نگاه چندانی به خلیج فارس نداشت از سوی دیگر در جریان جنگ 1967 و با شکست سخت جبهه پان‌عرب، بازی را در خاورمیانه به غربی‌ها باخته بود.

از سوی دیگر، ایران جزئی از پیمان‌های منطقه‌ای نظامی غرب در منطقه بود که در برابر اتحاد جماهیر شوروی تدبیر شده بودند.

بنابراین، انقلاب اسلامی ایران در شرایطی رخ داد که ایران یکی از ستون‌های امنیتی غرب در خلیج فارس بود.

انقلاب اسلامی ایران و تغییر معادلات امنیتی

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کشورمان نه‌تنها از پیمان‌های امنیتی غربی خارج شد، بلکه یکی از ستون‌های امنیتی واشنگتن در خلیج فارس نیز فرو ریخت. از سوی دیگر، اندیشه صدور انقلاب اسلامی که از سوی انقلابیون مطرح می‌شد، نگرانی ارتجاع عربی منطقه را برانگیخته بود. این نگرانی‌ها سرانجام به تاسیس شورای همکاری خلیج فارس انجامید که مسوولیت آن حراست از پادشاهی‌های عربی است. این شورا هرگز در برابر تجاوز خارجی کاری از پیش نمی‌برد کمااینکه در برابر تجاوز عراق به کویت کاری از پیش نبرد اما در صورت تهدید داخلی مثل آنچه اخیرا در بحرین اتفاق افتاد، فورا وارد عمل می‌شود.

با شروع جنگ تحمیلی، وضعیت امنیتی خلیج فارس دچار تنش شد اما هنوز به مرحله بحران برای منابع نفتی این منطقه تبدیل نشده بود. اما پس از آنکه برخی کشورهای عربی شروع به صادرات نفت عراق با پرچم‌های خود کردند و از سوی دیگر نفتکش‌های ایرانی هدف حمله جنگنده‌های عراقی قرار گرفتند، پدیده‌ای به‌نام جنگ نفتکش‌ها شروع شد که معادلات امنیتی خلیج فارس را کاملا به هم ریخت.

بر این اساس، آمریکایی‌ها وارد خلیج فارس شدند تا امنیت نفتکش‌های متحدین عرب خود را تامین کنند. این فراینده به یک سلسله درگیری‌ها بین ایران و ایالات متحده انجامید که سرانجام منجر به حمله به سکوهای نفتی ایران شد.

با پایان جنگ تحمیلی، اتفاق دیگری افتاد که حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس را کاملا تثبیت کرد و آن چیزی نبود جز حماقت صدام حسین در تجاوز به کویت.

پس از عملیات آزادسازی کویت، بحرین به مرکز فرماندهی نیروهای آمریکایی در خلیج فارس تبدیل شد و تا هم‌اکنون، حضور نیروهای آمریکایی در منطقه ادامه داشته است. بنابراین، آمریکایی‌ها به همان راهی رفتند که پیش از آنها بریتانیا در خلیج فارس رفته بود، یعنی تامین امنیت خلیج فارس از طریق حضور نظامی مستقیم.

بنابراین انقلاب ایران به نظام هژمونیک بین‌المللی نشان داد که برای تامین امنیت منافعشان دیگر نمی‌توانند به کشورهای منطقه تکیه کنند و دست‌کم ایران دیگر در این معادله پر از وابستگی و ذلت، قرار نخواهد گرفت.

از سوی دیگر، ایران نه‌تنها معادلات امنیتی ایالات متحده را با انقلاب خود در خلیج فارس بر هم زد، بلکه متحد اصلی و راهبردی آمریکا در منطقه یعنی اسرائیل را هم در خطرات جدی قرار داد.

اتحاد راهبردی آمریکا و اسرائیل نه‌تنها با حضور لابی‌های یهودی در آمریکا تثبیت می‌شود بلکه به دوران جنگ سرد برمی‌گردد که در آن، اسرائیل نماد بلوک غرب در خاورمیانه بود و دفاع از آن به‌منزله دفاع از نظام سرمایه‌داری در برابر تمایلات چپ‌گرایانه محسوب می‌شد.

ظهور تفکرات مقاومتی در خاورمیانه که ناشی از انقلاب اسلامی ایران بود، اسرائیل را با پدیده‌ای مواجه کرد که تا آن زمان در مواجهه با اعراب به آن برنخورده بود. نوعی از مقاومت که هدف را از نتیجه مهم‌تر می‌انگارد، تعریف دیگری از قدرت ارائه داده و رزمندگانش، به‌شهادت بیشتر تمایل دارند تا پیروزی مادی و از همین گذرگاه، پیروزی مادی هم کسب می‌کنند.

بنابراین جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی، نه‌تنها یکی از دو ستون امنیت آمریکا در منطقه را فروریخت بلکه امنیت متحد راهبردی آمریکا در منطقه را هم با خطر مواجه کرد در حالی که تا پیش از انقلاب، اگرچه ایران به‌صورت دوژور اسرائیل را به‌رسمیت نشناخته بود اما روابط مسالمت‌آمیزی با این رژیم داشت.

جمع‌بندی

در یک جمع‌بندی مختصر باید اذعان کرد که انقلاب اسلامی توانست به دو طریق معادلات امنیت خاورمیانه را به طور جدی به ضرر بلوک غرب تغییر دهد.

اولا، انقلاب اسلامی ایران یکی از ستون‌های امنیتی بلوک غرب در خلیج فارس را فروپاشید تا جایی که سرانجام آمریکایی‌ها مجبور به تامین امنیت منافع خود در خلیج فارس با حضور مستقیم نظامی شدند؛

ثانیا، تفکر مقاومت اسلامی که برآمده از انقلاب ملت ایران بود توانست رژیم صهیونیستی به‌عنوان یکی متحد راهبردی ایالات متحده در خاورمیانه را با دردسرهای امنیتی جدی مواجه کند.

به این ترتیب، این واقعیت که انقلاب اسلامی ایران معادلات امنیتی غرب در خاورمیانه را در هم ریخت، انکارناپذیر است.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار