یکی از مهمترین حوادث سال 57 که باعث خشمگین کردن مردم و سرعت بخشیدن به انقلاب 57 شد، فاجعه به آتش کشیدن سینما رکس آبادان بود. علت خشمگینی مردم، نسبت دادن این فاجعه به عوامل حکومت پهلوی بود. در حدود ساعت 21:45 شب بیست و هشتم مرداد طبق آمار دقیق 630نفر از کسانی که به تماشای فیلم گوزنها در آخرین سانس به سینما رفته بودند در آتش سوختند. تعداد کشتهشدگان بعداً به بیش از 733 نفر افزایش یافت.
*در شب هفتم مرگ قربانیان سینما رکس آبادان برخوردهایی در آبادان رخ داد، تهران، تبریز، قم، رشت، کرمانشاه، همدان، کاشان، قم، زنجان، قصر شیرین، یزد، ارسنجان، کاشمر، کرج، ساری، گرگان و شهر ری صحنه برخوردهای خونین بین مردم و مامورین انتظامی بود.
براتعلی تکبعلیزاده که مرتکب این جنایت مدهش شده بود پس از مدتی پنهان شدن و به این سو و آن سو رفتن در دوران حکومت موقت مهندس بازرگان خود را به وزیر کشور وقت کابینه بازرگان معرفی کرد اما آقای صباغیان آنگونه که براتعلی تکبعلیزاده در دادگاه ادعا کرد او را به حال خود رها کرد که برود و به زندگی مخفی خود ادامه دهد زیرا اگر این راز فاش میشد مشکلات بزرگی برای دولت موقت و آقای بازرگان به وجود میآمد.
اما پس از سقوط دولت بازرگان، دولت بعدی اقدام به دستگیری تکبعلیزاده و چند تن از دوستان او کرد و تمام کسانی که تصور میرفت در این ماجرا دستی داشته یا اهمال کردهاند تسلیم دادگاه انقلاب شدند و تقریبا همه آنها به کیفر رسیدند.
اکنون توپ مخالفان در زمین بدون دروازهبان شاه بود. تمام مخالفان دست به دست داده رژیم را محرک، مسبب و مسئول این فاجعه میدانستند.
رژیم در سالهای پیش از آن به دلیل سبکسری و دروغگویی هویدا و باند سیزده ساله کار به دست، چنان اعتبار و ارزش خود را از دست داده بود که هیچ کس به دلایل و براهین آن توجه نمیکرد. زیرا رژیم شاه، همان رژیمی بود که یکی دو سال پیش از آن نه تن از چریکهای مخالف محکوم به زندان را در پشت زندان اوین به رگبار بسته و ادعا کرده بود آنها حین فرار به قتل رسیدهاند.
رژیم همان رژیمی بود که در سال 1351، احمد آرامش پیرمرد وزیر و سیاستمدار و روزنامهنگار و محقق دنیای سیاست و رئیس اسبق سازمان برنامه را در پارک فرح تهران (امروز پارک لاله) به ضرب گلوله تیراندازان ساواک به قتل رسانده و ادعا کرده بود او خرابکاری بوده که در مقابل تیراندازی با مامورین به هلاکت رسیده است.
بدین ترتیب رژیم تا گلو در گودال بل مغاک بیاعتمادی عمومی مردم به گفتهها و ادعاهای آن غرق شد، همان مردمی که سالها خبر از پیشرفتهای خارقالعاده رژیم میشنیدند ولی در آغاز حکومت دکتر آموزگار، خود سازمان بازرسی شاهنشاهی اعلام کرده بود که بسیاری از طرحها و برنامههای پرخرج برنامه پنم کشور بلا اجرا مانده یا به حال خود رها شد. یا به دلیل فساد و رشوهخواری به جایی نرسیده است. علیالظاهر تنها راه کار، استعفای دولت دکتر آموزگار بود. دولت بیلیاقت، مجذوب و مرعوب شاه.
پایان