شهید «زهرا همتیان» بانویی که در پایین کشیدن مجسمه شاه حضور داشت

کد خبر: ۲۰۲۸۷۴
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۱:۳۳ - 18February 2013
شهید «زهرا همتیان» دوران ابتدایی خود را در مدرسه حکمت با موفقیت به پایان رساند و دوران متوسطه را در دبیرستان سادات شریعت‌پناهی در رشته علوم طبیعی گذراند.

بعد از پایان دوران متوسطه در سن 17 سالگی در سال 1354 با «غلامرضا شمس‌الدین» که از همسایگانشان بود، ازدواج کرد؛ شهید 18 ماه اول زندگی مشترکش را در خانه پدر همسرش سپری و زمانی که اولین فرزندشان حدوداً چهار ماه داشت، به خانه شخصی نقل مکان کرد.

ثمره این زندگی مشترک سه فرزند که در زمان شهادت مادر، محمدرضا 11 ساله، سمیرا شش ساله و سیما 2.5 ساله بود.

شهید «زهرا همتیان» به نماز و روزه و برنامه‌های دینی خود بسیار مقید بود و در جلسات قرآن شرکت پرشور داشت و همیشه با وضو به فرزندانش شیر می‌داد و در زمان کودکی فرزندانش، تلاش جدی در جهت یادگیری قرآن توسط آنها داشت.

در زمان رژیم پهلوی به صورت فعال در تظاهرات شرکت می‏کرد و روزی که مجسمه شاه را در میدان امام شهر سمنان پایین کشیدند، حضور داشت.

همسر شهید «زهرا همتیان» گفت: قبل از اینکه به همراه همسرم به سفر حج مشرف شویم، در خواب دیدم که در ایوان منزل به اتفاق خانواده خوابیده‌ام؛ در عالم خواب دیدم زلزله شدیدی رخ داد؛ به طوری که همه چیز در حال دگرگونی بود و من سعی می‌کردم بچه‌ها را پناه دهم تا اتفاقی برای آنها نیفتد.

وی روایت می‏کند: چند لحظه بعد زمین آرام گرفت و از خانه بیرون زدم تا از اوضاع و احوال همسایه‌ها با خبر شوم؛ دیدم هوا تیره و تار است؛ ماه در آسمان کامل بود و همین طور که نگاه می‌کردم، در یک لحظه متوجه شدم که ماه به طرف غرب حرکت کرد و در آنجا به دو نیم قسمت شد؛ یک نیمه ماه در آنجا ماند و نیمه دیگر دوباره به طرف شرق آمد و زمانی که نیمه دوم ماه به ما رسید، به زمین افتاد.

وی می‏گوید: خیلی ترسیدم، از خواب پریدم؛ در حالی که خیس عرق شده بودم.

همسر شهید «زهرا همتیان» بیان کرد: قبل از اینکه به حج مشرف شویم، ایشان نسبت به تربیت صحیح فرزندانش سفارش اکید کردند. زمانی که در مکه بودیم و اعمال حج مفرده را انجام می‌دادیم، حاجیه خانم از من خواستند که به زیارت مسجدالحرام برویم؛ وقتی که به طبقه فوقانی این مکان مقدس رفتیم، روبه‏روی خانه خدا ایستاد، دست مرا گرفت و گفت: حاج آقا، نوری که خانه خدا را طواف می‌کند، می‌بینی؟ من چیزی ندیدم و در جواب گفتم: من نوری را نمی‌بینم. در آن لحظه شهید به شدت گریه کرد و بعد از اینکه آرام شد، به من پیشنهاد کرد که بنشینیم تا با هم قرآن بخوانیم.

سوره فجر و جمعه را خواندیم. فردای آن روز بود که اعلام کردند: برای برائت از مشرکان راهپیمایی انجام می‌شود و ما هم در این راهپیمایی شرکت کردیم، پلیس‌های سعودی با ضرب و شتم جلوی جمعیت را گرفتند و عده زیادی شهید شدند.

تا چند روز از همسرم خبر نداشتم تا اینکه عکس شهدا را برای شناسایی آوردند و پیکر این عزیز هشت روز بعد از شهادتش پیدا شد.

بعد از پایان سفر حج، پیکر پاک ایشان به ایران منتقل و در گلزار شهدای امامزاده یحیی شهرستان سمنان به خاک سپرده شد.


بسیج جامعه زنان سپاه استان سمنان در وصف این شهیده وبلاگی با آدرس www.z-hematian.blogfa.com طراحی کرده است.

نخستین یادواره 13 شهید زن استان سمنان، سوم اسفند 91 در سالن اجتماعات هلال احمر با سخنرانی فائزه عظیم‌زاده‏اردبیلی، استاد دانشگاه و معاون پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع) برگزار می‌شود.
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار