در آواز حق، حاجت به ساز نیست

باران رحمت از دولتی سرقبله عالم است و سیل و زلزله از معصیت مردم. میرغضب بیشتر داریم تا سلمانی ….
کد خبر: ۲۰۴۰
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۴ - 14August 2013

در آواز حق، حاجت به ساز نیست

خبرگزاری دفاع مقدس: علی حاتمی (۲۳مرداد ۱۳۲۳  - ۱۵آذر ۱۳۷۵) کارگردان و فیلمنامه نویس سینمای ایران در جایی متولد شد شبیه همان جایی که رضا خوشنویس در هزاردستان به مفتش آدرس میدهد؛ خیابان شاهپور، خیابان مختاری، کوچهٔ اردیبهشت.

حاتمی همواره در آثار سینمایی خود پیوندی ناگسستنی بااصطلاحات و گویشهای کوچه بازار داشت، طوریکه کاربرد این دیالوگها به عنوان امضای وی در تقریبا تمامی آثار سینماییش حضور داشته و سینمای حاتمی را یک سینمای منحصر به فرد ساختهاست. برخی از دیالوگهای ماندگار آثار سینمایی و تلویزیونی او به شرح زیر است:
 

سوته دلان

..... چش شیطون کر توپ توپم ! این مال و منال مفتی همچی هلو برو تو گلو گیر نیومده، حاصل یه عمر جوبگردیه ! آقامون ظروفچی بود خودمون شدیم جوبچی, جوبچی ! آقا مجید ظروفچیه جوبچی ! هه هه هه هه میخ زنگزده , زنجیر زنگزده, تارزان زنگزده, ساعت زنگزده! حواستو ضرب کن جمع کن ضرب کن جمع کن! ساعت زنگزده دیگه زنگ نمیزنه چون زنگاشو زده! داداش حبیب ما داداشیم از یه خمیریم اما تنورمون علی حده است تنور شما عقدی بود مال ما تیغه ای صیغه ای، کله شما شد عینهو نون تافتون گرد و تلمبه قلمبه کله ما شد عینهو نون سنگک هه هه هه هه خوب شد که بربری نشدیم!


حاجی واشنگتن


 

فکر و ذکرمان شد کسب آبرو، چه آبرویی، مملکت رو تعطیل کنید، دارالایتام دایر کنید درستتره. مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه میآید، قحطی است، دوا نیست، مرض بیداد میکند، نفوس حقالنفس میدهند، باران رحمت از دولتی سرقبله عالم است و سیل و زلزله از معصیت مردم. میرغضب بیشتر داریم تا سلمانی …. ریخت مردم از آدمیزاد برگشته، سالک بر پیشانی همه مهر نکبت زده، چشمها خمار از تراخم است، چهرهها تکیده از تریاک.

 

سلطان صاحبقران

امیرکبیر: مرگ حق است ولی به دست شما بسی مشکل، اما شوق ازمیان شما رفتن مرگ را آسان میکند.

 

هزار دستان


در آواز حق حاجت به ساز نیست. تازه به قول عبدالقادرخودتان اکمل آلات الحان، حلوق انسانیست. حلق، ناییست که خدا ساخته. نفیرش از نای خوشتر، استاد گلبهار! یک خط از آن شعر ملکالشعرا!


مادر


می مونه یه حلوا، هدیه صاحبان عزا به اهل قبور. این تنها شیرینی ضیافت مرگ، عطر و طعمش دعاست. روغن خوبم تو خونه داریم، زعفرونم هست، اما چربی و شیرینی ملاک نیست، این حرمتیه که زنده ها به مرده هاشون می ذارن. اجرشم نزول صلوات و حمد و قل هوالله ست. فقط دلواپس آردم. خاطر جمع نیستم. می ترسم مونده باشه.
محمد ابراهیم: آرد هشتر خان می خرم برات، فرد اعلا، حلوا می پزم، تر حلوا.

 

حسن کچل
 

... شبا مهتابی بود ، روزا آفتابی بود ، حالی بود حالی بود ، نونی بود آبی بود ، نون گندم مال مردم اگه بود ، نمیرفت از گلو پایین به خدا ... قصهای بود ، قصهی کک به تنور ، نوش آفرین ، حسین کرد ، حسن کچل .


کمالالملک

کامران میرزا: رحم کنید قبله عالم … اگر میل جهان گشای شاه بابا به گرفتن تاج و تخت امپراتور روس تعلق یافته، با اشارت ابرو به جان نثار بفرمایید تا غلام پیشکش کند. تیغی که به کمر امیر حربتان بستهاید شمشیر عباس میرزاست.
ناصرالدین شاه: خاک بر سرت حاکم تهران! الحق این لطفی که به تو شد، توهینی بود به عباس میرزا.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار