یادداشت/ جعفر بلوری

ترامپ روی پنهان و واقعی جامعه سیاسی آمریکاست

برخلاف آنچه در دنیا تبلیغ می‌شود، «دونالد ترامپ» نه یک پوپولیست است نه یک جمهوری‌خواه احمق. او فقط روی پنهان و واقعی جامعه سیاسی آمریکاست که بی‌پرده و غیردیپلماتیک حرف می‌زند.
کد خبر: ۲۱۱۶۶۰
تاریخ انتشار: ۱۵ آبان ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۹ - 05November 2016
ترامپ روی پنهان و واقعی جامعه سیاسی آمریکاستبه گزارش گروه اخبار داخلی دفاع پرس، جعفر بلوری در سرمقاله امروز «کیهان» نوشت:

سه‌شنبه همین هفته یعنی 18 آبان ماه، پنجاه و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار می‌شود. هیلاری کلینتونِ دموکرات و دونالد ترامپِ جمهوری‌خواه دو نامزدی هستند که در این دور از انتخابات با یکدیگر رقابت می‌کنند. ترامپ بنا به دلایل متعدد از جمله رسوایی اخلاقی و ایمیلی هیلاری و سیاست‌های جنگ‌طلبانه این زن، از رقیب دموکرات خود در برخی ایالت‌ها، پیش افتاده است. روی هم رفته اما این دو شانه به شانه در حال رقابت با یکدیگرند. تمام نهادهای سیاسی، رسانه‌ای، اَشراف و حتی بزرگان جمهوری‌خواه کمر همت بسته‌اند تا مانع از پیروزی ترامپ شوند چرا که وی را برای ایالات متحده آمریکا یک «خطر جدی» می‌دانند. اما با این وجود، بخش قابل توجهی از مردم آمریکا به سمت وی متمایل شده و توجهی به تبلیغات گسترده‌ای که علیه وی به راه افتاده نمی‌کنند. به قول یکی از سناتورهای آمریکایی میل بخشی از جامعه آمریکا به سمت ترامپ با وجود این که همه امکانات و نهادهای قدرت و ثروت و غول‌های رسانه‌ای علیه وی هستند، «برای ما یک معما شده است.» در این باره گفتنی‌هایی هست:

1- برخلاف آنچه در دنیا تبلیغ می‌شود، «دونالد ترامپ»، نه یک پوپولیست است نه یک جمهوری‌خواه احمق. او فقط روی پنهان و واقعی جامعه سیاسی آمریکاست که بی‌پرده و غیر دیپلماتیک حرف می‌زند. اگرچه خود ترامپ نیز بخشی از همان سردمداران فاسد آمریکایی است. او بی‌شرمانه از فسادهای اخلاقی مشمئز‌کننده‌اش «می‌گوید» و کلینتون که روی پیدای جامعه سیاسی آمریکاست، به این فسادها، پشت پرده «عمل» کرده است. واقعیتی که ترامپ در یکی از مناظره‌های انتخاباتی‌اش به آن اشاره کرد.

اظهارات ساختار‌شکنانه و غیر معمول ترامپ علیه کلینتون و آمریکا، واکنش‌های رسوای کلینتون علیه ترامپ و پرده‌دری‌های این دو علیه یکدیگر که به تعبیر آقا، آبروی آمریکا را «نابود» کرد، ماهیت آمریکا را تشریح می‌کند. ترامپ-شاید آگاهانه، شاید هم نه- در حال پاسخ به خواسته‌های جامعه خسته آمریکا از رهبران سیاسی و سردمداران این کشور است. اینکه چطور می‌شود جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها علیه یک نامزد بسیج شوند و تمام رسانه‌های قدرتمند و لابی‌های ثروتمند نیز علیه وی وارد شوند اما، بخش اعظمی از مردم آمریکا هنوز به سمت وی متمایل شوند، به همین موضوع مرتبط است. مردم آمریکا از سیستم دو حزبی، روش غیر دموکراتیک انتخاباتی، نقش پول و وال استریت در انتخابات و نظام ناعادلانه سرمایه‌داری خسته‌اند. در انتخابات آمریکا تنها عاملِ غیر موثر همین «آرای مردم» است. پیروزی «جرج بوش» بر «ال گور» در انتخابات سال 2000 این کشور در حالی که آرای «گور» از «بوش» بیشتر بود، گواه این مدعاست. در چنین شرایطی هرکس، ولو آدم فاسدی مثل ترامپ وارد معرکه انتخابات شود و علیه این شرایط موضع‌گیری نماید، مردم از لج کسانی که از آنها نفرت دارند هم شده، به سمت وی متمایل خواهند شد حتی اگر فرد در حد و اندازه یک سیاست‌مدار درجه 3 نباشد. در این فضا از غول‌های رسانه‌ای و «سوپر پک‌ها» هم، کار زیادی ساخته نخواهد بود.

2- اگر این فرضیه را که، «داعش و گروه‌های تکفیری زائیده شرایط سیاسی، امنیتی، جغرافیایی و اجتماعی حاکم بر منطقه است» را فرضیه صحیحی بگیریم (یعنی غرب با ایجاد این شرایط-یا در خوش بینانه‌ترین حالت- بهره‌برداری از وجود چنین شرایطی توانسته فردی مثل ابوبکر بغدادی و موجوداتی مثل داعش را خلق و به جان مردم بیندازد) باید گفت، ترامپ هم زائیده شرایط حاکم بر آمریکاست. «کاپیتالیسم» که از سال 2008 و با آغاز بحران در بخش مسکن آمریکا دچار بحران شد، تا این لحظه نتوانسته به رغم اعمال سخت‌ترین ریاضت‌های اقتصادی، خود را از مهلکه نجات دهد. حاکمیت چنین شرایطی بر کشورهای اروپایی و آمریکا باعث قدرت گرفتن جریان‌های سیاسی در این کشورها شده که پیش از این مجالی برای عرض‌اندام نداشتند. رهبرانی که امروز در یونان و اسپانیا به قدرت رسیده‌اند و جریان‌های سیاسی که در فرانسه و ایتالیا جان گرفته و شعار «مرگ بر سرمایه‌داری» می‌دهند، حاصل شرایط بحرانی حاکم بر این کشورهاست. ترامپ هم یکی از همین افرادی است که شرایط بحرانی حاکم بر کشورش به وی اجازه عرض‌اندام داده است. اگر در اروپا بحران اقتصادی است که چنین شرایطی را فراهم کرده، در آمریکا ملغمه‌ای از بحران‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی باعث بروز فردی مثل ترامپ شده است.

3- ترامپ برای هژمونی آمریکا هم خطرناک است. دلیل وحشت دولتمردان و سیاستمداران آمریکا از جدی شدن رقابت وی با کلینتون نیز به همین علت است. ترامپ با به صدا در آوردن زنگ‌های خطر توانسته بزرگان دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات را-که به طور طبیعی رقبای یکدیگرند- علیه خود متحد کند. برخی ژنرال‌های ارشد پنتاگون گفته‌اند در صورت پیروزی ترامپ، از دستورات وی اطاعت نخواهند کرد چرا که وی را فاقد صلاحیت می‌دانند. رئیس‌جمهور در آمریکا فرمانده کل قوا هم هست. تمرد از فرمان فرمانده آن هم در بالاترین سطح، بحران بزرگی است. «ارتش»، بخشی از هژمونی رو به افول آمریکا است. گفته می‌شود پنتاگون بودجه‌ای بیشتر از مجموع بودجه نظامی تمام کشورهای دنیا را دارد. رئیس‌جمهور آمریکا عملا، فرماندهی ناتو را هم بر عهده دارد؛ بحران در پنتاگون یعنی بحران در ناتو. رهبران سیاسی آمریکا حق دارند از پیروزی ترامپ به وحشت بیفتند. به ویژه اینکه رقبای قدر قدرتی مثل ایران، روسیه و چین را پیش روی خود می‌بینند.

4- «مسائل جنسی»، از جمله مسائل پررنگ در این دور از رقابت‌های انتخاباتی آمریکا بود. برخی مسائل رد و بدل شده بین ترامپ و کلینتون آنقدر زشت و زننده است که «شرم»، مانع از بازنشر آن در این وجیزه می‌شود. از تجاوز به کودک و زنای محصنه بگیر تا ... در این کارزار انتخاباتی به میان کشیده شد. برخی نامزدها به این هم اکتفا نکرده و با حاضر کردن قربانیان جنسی به محل مناظره، تلاش کردند رقیب خود را به شکست بکشانند. کار به جایی رسید که برخی تحلیلگران سیاسی و مقامات ارشد آمریکایی از این که کار آمریکا به جایی رسیده که می‌بایست توسط چنین افرادی اداره شود، ابراز شرم کردند:

«باید به صراحت بگویم که این انتخابات برای تصویری که از کشورمان در خارج وجود دارد، شرایط واقعا سختی ایجاد کرده است. لحظاتی وجود دارد که شرمساری محض است. گاهی از هر عرفی که می‌شناختم هم خارج می‌شود... هیچ‌وقت تصور هم نمی‌کردم که مناظرات بر موضوعات اساسی متمرکز نباشد. خوب این تغییر بزرگی است. این مسئله کار را از این لحاظ برای من دشوار کرده که وقتی با بعضی وزیران خارجه در دیگر کشورها یا روسای جمهور و نخست‌وزیرهای کشورهای دیگر دیدار می‌کنید و می‌گویید «از شما می‌خواهیم که محکم‌تر به سمت دموکراسی گام بردارید،» به شما نگاه می‌کنند و هرچند که مودب به نظر می‌رسند، اما می‌توانید ببینید که در سر آنها، در چشم آنها و در صحبت‌هایشان این سؤال وجود دارد. خیلی سخت است.»

این بخشی از آخرین موضع‌گیری‌های «جان کری» وزیر خارجه آمریکا درباره رقابت‌های انتخاباتی کلینتون و ترامپ است. وی در ماه مارس هم گفته بود این منازعات انتخاباتی «حس اطمینان همه نسبت به ثبات قدم و قابلیت اتکای ما را متزلزل می‌کند. باید بگویم که آنها (مقامات خارجی) سؤالاتی از من پرسیده‌اند که باعث شده به این نتیجه برسم که آنچه در جریان است، یک شرمساری برای کشور است.»

5- تفاوت زیادی بین ترامپ و کلینتون وجود ندارد. این دو به منزله یک روح هستند در دو بدن. ترامپ فقط برخلاف کلینتون نیت درونی خود و واقعیت‌های موجود در آمریکا را کتمان نمی‌کند و بی‌محابا و بدون توجه به تبعات اظهاراتش، آنها را بر زبان می‌راند. دلیل گرایش بخشی از جامعه آمریکا به وی بر می‌گردد به همین نکته. مردم برخی از حرف‌های دل خود و بخشی از واقعیت‌های جامعه آمریکا را از زبان وی می‌شنوند و به سمت وی متمایل می‌شوند. در دشمنی با ایران نیز هیچ تفاوتی بین این دو وجود ندارد. در مناظره‌های انتخاباتی دیدیم که چگونه این دو مسابقه ایران‌ستیزی گذاشته بودند. 18 آبان، چه ترامپ روی کار بیاید چه کلینتون، دشمنی‌های آمریکا با ایران کمافی‌السابق ادامه خواهد یافت. کلینتون می‌گوید با حفظ برجام و تکرار برجام‌های بعدی باید «ایران را مهار کرد»، ترامپ اما معتقد است باید با پاره کردن برجام و گزینه‌های دیگر «ایران را مهار کرد.» با این وجود این که چطور عده‌ای در داخل دل خوش کرده‌اند که در صورت پیروزی نامزد حامی برجام، دشمنی‌های آمریکا با ایران تمام می‌شود معمایی است که حقیر از درک آن ناتوان است.

داستان ترامپ و کلینتون داستان «سگ زرد» و «شغال» است؛ اما، داستان ارادت لیبرال‌های وطنی به نامزد‌های انتخاباتی آمریکا چیزی نیست جز داستان «دوستی خاله خرسه».
نظر شما
پربیننده ها