رجبی دوانی:

سلمان فارسی مدائن را به پایگاه تشیع تبدیل کرد

استاد تاریخ اسلام گفت: سلمان و عمار فرمانروایی مدائن و کوفه را با تایید امیرالمومنین(ع) پذیرفتند و این دو شهر به اعتبار این دوشخصیت، نخستین مراکز پیدایش شیعه شد.
کد خبر: ۲۱۲۰۰۲
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۱ - 07November 2016
سلمان فارسی مدائن را به پایگاه تشیع تبدیل کردبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، روزبه ایرانی در ابتدا پیرو آئین زرتشت بود و سپس مسیحی شد و برای رسیدن به خاتم الانبیاء مسیر سختی را برگزید و در آغوش رسول خدا از بردگی رها و پس از مسلمان شدن به سلمان فارسی مشهور شد؛ این شخصیت برتر اسلام در نزد پیامبراکرم(ص) آنچنان جایگاه والایی یافت که نبی مکرم اسلام در تبیین جایگاه والایش فرمود سلمان از ما اهلبیت(ع) است.
       
به بهانه فرا رسیدن هشتم صفر سالروز وفات سلمان فارسی شخصیت بزرگ اسلام و یار ایرانی پیامبراکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) با دکتر محمدحسین رجبی دوانی مورخ، پژوهشگر تاریخ اسلام و نویسنده کتاب «تاریخ تحلیلی دوران امامت امیر المومنین علی(ع)» درباره سیر زندگی سلمان فارسی، جایگاه این شخصیت والامقام در نزد پیامبراسلام و امیرالمومنین(ع)، بررسی حضور یا عدم حضور وی در هجوم اعراب مسلمان به ایران، چرایی پذیرش منصب فرمانروایی مدائن در دوره خلیفه دوم، سبک زندگی در دوره فرمانروایی مدائن و تاثیر تولید سریال سلمان فارسی در شناخت این شخصیت به گفت وگوی تفصیلی نشسته است که ماحصل این مصاحبه را در ادامه می خوانید:

به عنوان سوال نخست بفرمایید چرا سلمان فارسی خانه و کاشانه و آئین ابتدایی خود را رها می کند و چگونه به جایگاه والایی در نزد نبی مکرم اسلام می رسد؟

سلمان فارسی و به تعبیر پیام اکرم(ص) سلمان محمدی مرد بزرگی از یک خاندان نجیب و شریف ایرانی بوده است که بنا بر نقل های تاریخی از اهالی «جی اصفهان» یا «شهر رامهرمز» بوده و برخی هم «شهر کازرون» را محل ولادت این شخصیت بزرگ گفته اند.

در آن دوران دین زرتشت در ایران رایج بوده اما سلمان متوجه شده بود، این دین پاسخگو نیست و دارای معایب و نقص های بزرگی است و بر این اساس درصدد پیدا کردن دین کامل و راه سعادت و نجات بود.

وی بر این اساس در مسیر رسیدن به حقیقت و یافتن پیامبری که او را به حق و حقیقت رهنمود کند، حاضر شد سختی ها و رنج های بسیاری را تحمل کند؛ او در این مسیر از ایران به شامات آمد، با راهبانانی مواجه شد و نزد آنها تلمذ کرد و مسائلی را آموخت و آنها هم او را به سوی حجاز رهنمون کردند و بشارت دادند که آخرین پیامبر خدا در آن منطقه ظهور خواهد کرد و سلمان برای رسیدن به پیامبر اسلام(ص) به بردگی هم کشیده شد و با تحمل ناپایداری ها، سختی ها و فشارهای بسیار زیاد به حجاز رسید.

وی به نقلی در دورانی که پیامبراکرم(ص) در مکه بود به حضور آن حضرت رسید و نقلی هم وجود دارد که سلمان در سال نخست هجرت به محضر پیامبر(ص) شرفیاب شد و برخی نقل ها هم حاکی از آن است که در سال چهارم یا پنجم که جنگ خندق رخ داد، به پیامبر(ص) رسید.

سلمان پیش از رسیدن به پیامبر(ص) به بردگی افتاده بود که پیامبراکرم(ص) او را از این موقعیت خارج کرد و چون در راه رسیدن به حقیقت و اشرف الانبیاء و خاتم المرسلمین چنین ماجراهای سخت، تلخ و فشارهای سنگینی را تحمل کره بود بسیار مورد توجه و عنایات رسول خدا قرار گرفت به گونه ای که به سرعت پس از امیرالمومنین(ع) که حساب آن وجود مقدس متفاوت بود، سرآمد تمام اصحاب رسول خدا(ص) شد و مورد اعتماد و علاقه شدید رسول خدا(ص) قرار داشت.

حتی نقلی تاریخی از عایشه همسر پیامبر(ص) بیان شده و می گوید «آن اندازه که پیامبر وقت خود را با سلمان می گذرانید با ما همسران خود نبود».

ارتباط سلمان فارسی با امیرالمومنین(ع) چگونه بود و در ماجرای بیعت، چه موضعی داشت؟

سلمان در همه عرصه ها پای به پای رسول خدا بود و بعد از رحلت آن حضرت در دفاع از ولایت امیرالمومنین(ع) جانانه و محکم ایستاد و در تحصن منزل حضرت زهرا(س) حضور داشت و با غاصبان خلافت بحث، مناظره و احتجاج کرد و لحظه ای ای از ولایت امیرالمومنین(ع) دست نکشید و کاملا همگام و همراه امیرمومنان علی(ع) بود.

این شخصیت بزرگ بعد از هجوم اعراب مسلمان در زمان خلیفه دوم به خصوص به سوی ایران در تاریخ اشاره شده که مسئولیت تبلیغ و دعوت مردم فارس به اسلام را برعهده گرفته بود و نخستین فرمانروای مدائن پایتخت ایران بود که از سوی خلیفه دوم در این جایگاه قرار گرفت و چندسال این ماموریت و مسئولیت را برعهده داشت و از فرصتی که بدست آورده بود بهره ها برد تا حقیقت امیرالمومنین(ع) را تبیین کند.

جمله «سَلْمانُ مِنّا أَهْلَ الْبَيْتِ» که گفته می شود به نقل از پیامبر اکرم(ص) است، صحت دارد؟

بله صحت دارد؛ سلمان فارسی به قدری مقام رفیعی دارد که پیامبراکرم(ص) می فرماید بهشت مشتاق سلمان است؛ البته نبی مکرم اسلام این تعبیر را برای ابوذر، مقداد و عمار در کنار حضرت علی(ع) هم دارند اما براساس نکاتی که اشاره شد، سلمان جایگاه بسیار والایی از منظر پیامبراکرم(ص) داشته است.

نقل شده سلمان در هنگام حفر خندق بیشتر از دیگران تلاش می کرد و انصار و مهاجرین هرکدام، سلمان را از خود می دانستند و نبی مکرم اسلام برای اینکه هرکدام از گروه ها سلمان را منسوب به خود نکنند و از این شخصیت بزرگ اسلام تجلیل خاص به عمل آورند، فرمودند «سلمان از ما خاندان وحی و نبوت است».

به جایگاه والا و ارزشمند سلمان فارسی در نزد نبی مکرم اسلام اشاره کردید؛ با توجه به اینکه در روزهای صدراسلام هنوز تعصبات نژادی و جاهلی در برخی اعراب ظهور و بروز داشت، آیا سلمان فارسی را به دلیل اینکه از نژاد عجم است، مورد کنایه و آزار قرار می دادند؟    
      
وقتی اسلام ظهور کرد پیامبر اکرم(ص) سختی های بسیاری را متحمل شد تا بتواند این مردم دچار جهل را با ارزش های الهی پرورش دهد که البته مقاومت های زیادی هم صورت می گرفت چرا که اسلام آوردن یک مسئله و پرورش یافتن بر مبنای تعالیم الهی هم مسئله دیگری بود.

بر این اساس هنوز تعصبات کور عربی و قائل به برتری عرب بر عجم در بسیاری از اصحاب رسول خدا  وجود داشت و هنگامی که سلمان به محضر پیامبراکرم(ص) شرفیاب شد و اصحاب با استقبال بزرگ رسول خدا و ابراز عنایات خاص ایشان به سلمان مواجه شدند، در تاریخ نقل شده که خلیفه دوم اعتراض کرد و گفت «این عجم که بود که بر ما عرب ها پیشی گرفت و به این موقعیت رسید» که پیامبر(ص) فرمودند «این چه حرفی بود بر زبان جاری شد و هیچ تفاوتی میان عرب و عجم، سیاه و سفید و بندگان خدا نیست مگر به تقوا».

همچنین اشاره شده که خلیفه دوم بر پایه همین تعصبی که داشت مانع ازدواج سلمان هم شد و گاهی هم سخنانی که ربطی به تعالیم دینی نداشت و از تعصبات جاهلی ناشی می شد، خطاب به سلمان بیان کرده است.

با توجه به اینکه سلمان از نژاد عرب نبود و همان گونه که اشاره کردید حساسیت هایی از سوی خلیفه دوم نسبت به این صحابی رسول خدا وجود داشت، بر پایه چه دلایلی او را به فرمانروایی مدائن در دوران خلافت خود منصوب می کند؟  

عقل سلیم حکم می کرد قدرت بزرگی که دارای تمدن دیرینه ای است، به سبب غنای فرهنگی و تمدن باسابقه، نتواند مهاجمان را در خود هضم کند و براین اساس احتمال قیام و انقلاب هایی برای رهایی از دست کسانی که بر آنها سلطه پیدا کرده اند، وجود داشت؛ اما اگر بتوان از خود همان مردم، کسی که مورد اعتماد و از جنس، نژاد، زبان و فرهنگ آن قوم باشد، حاکم کرد از احتمال قیام ها و انقلاب ها کاسته می شود.

بهترین گزینه ممکن برای فرمانروایی پایتخت یک قدرت بزرگ یعنی ایران ساسانی، سلمان فارسی بود چرا که او از خود این مردم است، به فرهنگ آنها آشناست، زبان آنها را می داند و مردم از کسی که از خود آنها باشد، بهتر تبعیت خواهند کرد تا فردی عرب که هم از نظر نژادی و فرهنگی و هم از حیث زبان و سخن گفتن با مردم بیگانه است.

بر این اساس خلیفه دوم با علم بر اینکه سلمان فارسی صحابی وفادار به امیرالمومنین(ع) است، او را به عنوان فرمانروای مدائن انتخاب می کند چرا که اولا بهتر از او سراغ ندارد و از سویی دیگر به زعم خود می تواند نزدیک ترین و وفادارترین صحابی امیرمومنان(ع) را از ایشان دور کند.

با توجه به ولایتمداری و عشق سلمان فارسی به امیرالمومنین(ع)، آیا پذیرش فرمانروایی مدائن در دوران خلیفه دوم با اجازه و تایید حضرت علی(ع) بوده است؟

پس از رحلت پیامبراکرم(ص) وقتی غاصبان خلافت توانستند نزدیک ترین شخص به نبی مکرم اسلام یعنی حضرت علی(ع) را منزوی و خانه نشین کرده و به گونه ای با آن حضرت برخورد کنند که هیچ کس جز افراد معدودی از اصحاب برگزیده همچون سلمان به دفاع از آن حضرت برنخاست ، باید اذعان داشت که نمی توان در انزوا و خانه نشینی حق و حقیقت را مطرح و از آن دفاع کرد.

بر این اساس وقتی خلیفه دوم به سبب رفع نیاز حکومت خود و پراکنده کردن یاران خاص حضرت علی(ع) از اطراف ایشان، به سراغ این صحابی وفادار می آید، فرصت خوبی است که اصحاب امیرالمومنین(ع) در چنین موقعیت هایی بتوانند ضمن مدیریت بر امور مسلمین، از این فرصت برای تبلیغ حضرت علی(ع) استفاده کنند.

این احتمال وجود داشت که اگر اصحاب امیرالمومنین(ع) پیشنهاد مدیریت بر امور مسلمین را نمی پذیرفتند، فرد نالایق و ناشایستی در چنین جایگاهی قرار می گرفت که ممکن بود بر اساس برداشت های غلط "جان، مال و آبروی مسلمانان" را تهدید کند.

بر این اساس سلمان فارسی و عماریاسر فرمانروایی مدائن و کوفه را با تایید  امیرالمومنین(ع) می پذیرند و این دو شهر به اعتبار این دوشخصیت، نخستین مراکز پیدایش شیعه می شود.

آیا پذیرش فرمانروایی مدائن از سوی سلمان فارسی به نوعی رسمیت بخشیدن به خلافت خلیفه دوم محسوب نمی شود؟

در تاریخ اشاره شده ابوذر غفاری که دارای توان اجرایی و مدیریتی نبود و در زمان خلیفه سوم به شام تبعید شد، در جایگاه یک تبعیدی موفق می شود چنان از حقیقت علی(ع) در شام که پایگاه بنی امیه است، دفاع کند که بنابر برخی نقل ها شیعیان پاک نهاد لبنان حاصل دوران تبعید ابوذر است؛ وقتی در مقام تبعیدی می توان این گونه رفتار کرد، آیا در مقام حاکمیت نمیتوان قوی تر و بهتر از این موثر واقع شد؟

پذیرش فرمانروایی مدائن از سوی سلمان فارسی بحث تقویت خلیفه و قبول داشتن او نیست، بحث عزت اسلام است و اینکه از این فرصت ها استفاده شود و از اجحاف و ظلم به بندگان خدا و مسلمانان گرفته شود.

و همان گونه که اشاره شد رویکرد سلمان فارسی تبلیغ و تبیین سیره امیرالمومنین(ع) و تشیع در مدائن بوده است.

با توجه به صحبت های حضرتعالی، آیا به دلیل تلاش های تبلیغی سلمان فارسی است که در تاریخ مشاهده می کنیم مدائن پایگاه دلدادگان حضرت علی(ع) می شود و بسیاری از یاران ایرانی مختار از مردم این شهر هستند؟  
 
بله درست است؛ از دستاوردهای فرمانروایی سلمان در مدائن تبلیغ مذهب اهلبیت(ع) و معرفی چهره پاک امیرالمومنین(ع) بود.

نقش سلمان فارسی در دوره هجوم اعراب مسلمان به ایران چگونه بوده است؟؛ در برخی سایت ها و گروه های فضای مجازی، مطالبی با این مضمون مطرح بود که «سلمان در برنامه ریزی و تدارک حمله به ایران نقش داشته و نقاط ضعف و قوت سپاه ایران را به اطلاع خلیفه دوم رسانده و در جنگ های قادسیه و نهاوند و فتح تیسفون فرمانده سپاه اعراب بوده است»؛ آیا چنین اتهاماتی صحت دارد؟
 
خیر این مطالب کاملا فاقد اساس، پوچ و بیخود است؛ سلمان ماموریت تبلیغ و دعوت در بین مردم ایران را برعهده داشت و در سقوط حاکمیت ساسانی هیچ نقشی نداشته است؛ در تاریخ اشاره نشده که سلمان فرمانده علمیاتی بوده یا یک محور عملیاتی را در دست داشته است.
 
تنها یک گزارش ضعیفی است که گفته شده سلمان در فتوحات این دوران حضور داشته که اگر این فرض را نیز بپذیریم، در حد مدیریت و فرماندهی نبوده و به عنوان یک مجاهد مسلمان ظاهر شده و این گونه نیست که بخواهد خیانت کند و اطلاعات بدهد چرا که بعضا خود مردم ایران با لشکریان اسلام همکاری می کردند.

براساس صحبت های حضرتعالی، یعنی مردم ایران تمایل به سقوط نظام ساسانی داشتند؟

نظام فاسد طبقاتی ساسانی چنان باعث ظلم و اجحاف به مردم ایران شده بود که مردم از حقوق اولیه هم محروم بودند و بر این اساس وقتی مسلمانان به سمت آنها هجوم آوردند، بعضا و بسیاری از ایرانی ها از این هجوم استقبال کردند و انگیزه ای برای ایستادن و مقابله با عرب های مسلمان نداشتند چرا که اگر ایستادگی می کردند و می جنگیدند حاکمیتی که مردم را به جان آورده بود، تقویت می شد؛ در بسیاری از موارد سربازان ایرانی حاضر به جنگ نبودند و می گریختند و نقل شده که برای جلوگیری از فرار، آنها را با بندی به هم می بستند.

حتی دو گزارش داریم که دو لشکر ویژه و زبده ایرانی یعنی «اسواران» و «حمراء دیلم» با میل خود اسلام آوردند و به مسلمانان پیوستند.

حتی برخی از دهقانان ایرانی اعراب مسلمان را راهنمایی می کردند که از چه مناطقی هجوم بیاورند و برای آنها پل می زدند و امکانات در اختیار قرار می دادند تا دولت ساسانی با آسیب مواجه شود و فرو بپاشد؛ لذا این گونه نبوده که سلمان بخواهد این کارها را بکند، خود مردم و دهاقانان ایرانی چنین همراهی و همگامی داشتند تا از شر آن دولت که بر آنها ظلم بسیاری روا داشته بود، نجات یابند.

پس براساس صحبت های حضرتعالی؛ سلمان فارسی در هجوم اعراب مسلمان به ایران نقشی نداشته است؟

در نقلی اشاره شده سلمان در فتوحات حضور داشته اما اینکه بخواهد فرماندهی کند، این گونه نبوده و شاید هم اصل گزارش زیر سوال باشد و ممکن است اصلا در حمله اعراب به ایران هم حضور نداشته است.

اما در صورت پذیرش فرض حضور، قطعا سلمان فارسی نقش اساسی، فرماندهی و دستوردهنده در هجوم اعراب مسلمان به ایران نداشته است.

براساس شواهد تاریخی امیرمومنان(ع) در هیچ جنگی در دوران خلفا حضور نداشتند اما نقل شده برخی از یاران خاص امیرالمومنین(ع) در این جنگ ها حضور داشتند؛ این پرسش مطرح می شود که چرا با توجه به عدم حضور حضرت علی(ع)، آنها در این جنگ ها حضور داشتند؟

موقعیت حضرت علی(ع) بسیار متفاوت با بقیه است؛ پیامبراکرم(ص) فرموده بودند علی(ع) همیشه امیر و فرمانده است و هیچگاه مامور کسی جز من نخواهد بود؛ یعنی فقط پیامبر(ص) بر امیرالمومنین(ع) فرماندهی دارد.

در دوران حیات پیامبراکرم(ص) غیر از غزوات، جنگ هایی بود که شخص نبی مکرم اسلام  حضور نداشتند و یکی از اصحاب را فرمانده این جنگ ها می کردند که به عنوان «سریه» مشهور است؛ امیرالمومنین(ع) چند سریه را فرماندهی کرده که فرمانده نخست لشکر است و کسی در این سریه ها بر حضرت علی(ع) فرمانده نشده است.

در هیچ نقل تاریخی مشاهده نمی شود که پیامبراکرم(ص) افرادی نظیر زبیر، سعدبن ابی وقاص و خلیفه دوم را فرمانده سریه کرده و حضرت علی(ع) یکی از سربازان آنها باشد.

خلفا از این مسئله آگاهی داشتند و اولا خودشان پیشنهاد حضور امیرالمومنین(ع) در جنگ ها را نمی دادند و اگر هم چنین کاری می کردند، حضرت علی(ع) نمی پذیرفت.

ثانیا خود خلفا زرنگ تر از این بودند که بخواهند فرماندهی لشکری را به حضرت علی(ع) بدهند زیرا می دانستند با توجه به معنویت، شجاعت بی نظیر و فضلیت های متعددی که حضرت دارد، لشکریان عاشق امیرالمومنین(ع) خواهند شد و رو به سوی ایشان می آورند و برای حکومت آنها خطرناک است.

خالد بن ولید که فرد منفوری از نظر ما است، در زمان خلیفه اول فرمانده اصلی نظامی او بود که مرتدان را سرکوب کرد؛ خلیفه دوم وقتی مشاهده کرد خالد بن ولید در حال چهره شدن است و به عنوان فاتح چهره های بزرگ شناخته می شود، به شدت در هراس بود که در آینده مردم او را به عنوان یک عنصر نابغه بزرگ نظامی و سیاسی بشناسند یا مدعی جایگاه خلافت شود؛ بر این اساس بر خلاف خلیفه اول که موقعیت خاصی به خالد بن ولید داده بود، به محض اینکه خلیفه دوم روی کار آمد، او را عزل کرد.

بر این اساس جایگاه امیرالمومنین(ع) از همه این افراد بالاتر بود و بنابراین چنین پیشنهادی به حضرت نمی شد و اگر هم می شد، ایشان مسئولیتی در دوران خلفا به خصوص در عرصه نظامی را نمی پذیرفتند اما یاران حضرت موقعیت متفاوتی دارند و آنها می توانند زیر نظر کسی دیگر هم مدیریت کنند و به همان دلایلی که در ابتدای مصاحبه گفته شد، وارد این عرصه ها بشوند اما خود ساحت مقدس حضرت برتر از آن است که بخواهد تحت امر غاصبین قرار بگیرد.

در تاریخ از سلمان فارسی به عنوان یکی از زاهدانه ترین فرمانروایان یاد می شود؛ سبک زندگی سلمان در دوران فرمانروایی مدائن چگونه بوده است؟

البته اطلاعات ما در زمینه دوران فرمانروایی سلمان در مدائن زیاد نیست اما این شخصیت بزرگ در نهایت زهد و ساده زیستی زندگی کرده است؛ با وجود اینکه فرمانروای مدائن بود، اشتغال به کار داشت و از دسترنج خود و مزدی که می گرفت زندگی را می گذارند و در اتاق محل مدیریت او چیزی جز یک زیرانداز و لوازم مختصری وجود نداشت.

بعد از پیامبراکرم(ص) و حضرت علی(ع)، از سلمان فارسی به عنوان معروف ترین کسی که زهد، تقوا و ساده زیستی داشته است، یاد می شود؛ زندگی بسیار ساده و با معنویت سلمان ضرب المثل بوده است.

در تاریخ نقل شدهسلمان فارسی هنگام رحلت خوف این را داشت که به دلیل دارا بودن وسایلی و وجود تعلقاتی در حال ترک دنیا است که اطرافیان مشاهده کردند فقط یک زیرانداز و چند عدد ظرف غذاخوری است؛ سلمان فارسی آنقدر پارسا و ساده زیست بود که خود را از این حیث هم پاسخگو در برابر خداوند می دانست.

آیا سلمان از ابتدای انتصاب فرمانروایی در مدائن تا پایان عمر خود در این منصب قرار داشته است؟

نقل های تاریخی درباره تعداد سال های فرمانروایی سلمان مغشوش است؛ برخی گفته اند در چند نوبت مسئولیت فرمانروایی مدائن را برعهده داشته و برخی دیگر گفته اند به طور مستمر در این منصب قرار داشته است.

عثمان پشتوانه خود را به بنی امیه قرار داده بود و باید بررسی کرد آیا واقعا سلمان را در این منصب قرار داده است یا خیر.

اما آنچه مسلم است سلمان در مدائن از دنیا رفته و اگر فاقد مسئولیت در مدائن بود، معنایی نداشت در مدائن بماند و باید به مدینه نزد امیرالمومنین(ع) بازمیگشت و میتوان از این مسئله برداشت کرد که سلمان هنگام رحلتش، فرمانروای مدائن بوده است.

زمان رحلت سلمان فارسی در دوران خلیفه سوم یا در دوران حکومت امیرالمومنین(ع) بوده است؟

سلمان فارسی سال 34 رحلت کرده و حضرت علی(ع) در اواخر سال 35 به خلافت می رسد و قطعا رحلت سلمان در اواخر دوره عثمان بوده است.

هنگامی که سلمان رحلت کرد امیرالمومنین(ع) از مدینه با قدرت امامت خود به مدائن آمد و پیکر سلمان را غسل داده و نماز خواند و به خاک سپرد.

متاسفانه هنگامی که حضرت علی(ع) به خلافت می رسد، از ارکان اربعه شیعه فقط عمار باقی مانده بود، یعنی سلمان، ابوذر و مقداد با فاصله زمانی کوتاهی از دنیا رفته بودند.

شاید اگر این صحابی وفادار در دوران خلافت امیرالمومنین(ع) در قید حیات بودند، به دلیل مقامات معنوی بالایی که داشتند می توانستند در خدمت حضرت علی(ع) و دفاع از حقیقت ولایت موثر باشند.

گفته شده سلمان فارسی از معمرین بوده است؛ آیا به سن سلمان فارسی در تاریخ اشاره شده است؟

خیر، عُمر سلمان فارسی مشخص نیست؛ برخی سیصدسال ذکر کرده اند و عده ای گفته اند ظهور حضرت عیسی را هم درک کرده بوده اما آنچه مسلم است سلمان جزء معمرین به معنای افرادی با عمر زیاد می باشد.

برخی نقل های تاریخی عمر چندین صدساله سلمان فارسی را مردود دانسته و گفته اند انسان پیرمردی بوده اما شاید حدود نود سال عمر کرده است.

همچنین از اینکه گفته شده هنگام حفر خندق در جنگ احزاب سلمان بسیار قوی بود و به اندازه چند نفر تلاش می کرد، اگر فرض ما عمر سیصدساله باشد، طبیعتا با این سن نمی توانسته چنین قوه و قدرتی داشته باشد و لذا نمی توان نقل های تاریخی درباره عمر چندصدساله سلمان را پذیرفت.

در دوران پخش سریال مختارنامه صحبت از تولید سریال سلمان فارسی بود؛ با توجه به اینکه حضرتعالی مشاور تاریخی این پروژه بودید، سرانجام تولید این سریال به کجا رسید؟  

چندسال قبل سیمافیلم از بنده درخواست کرد مشاور تاریخی این سریال باشم و چهارجلد متن فیلمنامه را که جناب آقای میرباقری نوشته بودند، ارسال کردند و بنده دو جلد را خواندم و نکاتی را در حاشیه آن نوشتم اما دیگر از صداوسیما پیگیری نشد و ما هم متوجه نشدیم مسئولیتی که به ما دادند تداوم دارد یا خیر؟

اکنون هم اطلاعی از این مسئله ندارم که تولید سریال سلمان فارسی در برنامه های صداوسیما قرار دارد و به دلیل مشکلات اقتصادی متوقف شده یا آن که به گونه دیگر پیگیری شده و بنده در جریان نیستم.

به عنوان پرسش پایانی به نظر حضرتعالی به تصویر کشیدن دوران حیات سلمان فارسی چه تاثیری در شناخت شخصیت این صحابی نبی مکرم اسلام و حضرت علی(ع) دارد؟

تاثیر مهمی دارد اما باید در پرداختن به این چهره های مهم، هر آنچه که در تاریخ وجود دارد را ذکر کنیم و دست ما باز نیست بخواهیم مطالب غیرواقعی را به چهره های برجسته تاریخی که در کمال تهذیب نفس به سر می بردند، نسبت دهیم.

در فیلمنامه سلمان فارسی گاهی مطالبی وجود داشت که باید دقت بیشتری برای حفظ شان و جایگاه این شخصیت برتر اسلام می شد.

البته می توان از سلمان فارسی که اطلاعات تاریخی درباره ایشان زیاد نیست، به عنوان پوشش دوران پیامبراکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) استفاده کرد و دوران صدر اسلام را به تصویر کشید؛ نظیر سریال مختارنامه که عنوان آن درباره مختار بود اما به خوبی به قیام امام حسین(ع) و واقعه کربلا پرداخته بود.

بسیار ممنون که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید.

منبع:خبرگزاری حوزه
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار