، در سالهای اخیر بسیاری از شاعران کشورمان همگام با دیگر مردم کشورمان در روزها و شبهای منتهی به اربعین خود را با پای پیاده به کربلا میرسانند تا به زیارت حضرت امام حسین (ع) و یاران شهیدشان موفق شوند. در سلسله مطالبی قصد داریم پای سخن و نوشتههای شاعرانی بنشینیم که در سالهای گذشته توفیق زیارت اربعین را داشتهاند.
محمد غفاری از شاعران جوانی است که در سالهای گذشته توفیق زیارت اربعین را داشته و امسال نیز مسافر و زائر امام حسین (ع) است.
این شاعر درباره سفر اربعین گفت: اربعین خاستگاه یک جریان فکری است که در آن ایستادگی و فداکاری به روشنی تبیین میشود. جایی که جریان عاشورا که به ظاهر با شکست جنگی روبرو شده پس از چهل روز تبدیل به یک پیروزی بزرگ میشود و سرآغاز تحولی بزرگ در تاریخ با زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام است.
وی درباره حضور شاعران و هنرمندان در پیاده روی اربعین اظهار داشت: هنرمندان به وسیله ابزار ویژه و فراگیری که در دست دارند، نقش مهمی در انعکاس و نمایش گسترده ترین اجتماع مذهبی عالم ایفا میکنند. در این بین شعر نسبت به دیگر هنرها از پایگاه مردمی خاص تری برخوردار است و میتواند محتوایی آماده باشد برای تولید محصولات دیگر فرهنگی و هنری. از این رو نگاه شاعران به موضوع اربعین هر روز رنگ تازه و گسترده تری به خود میگیرد و جریان ادبی در روزهای سفر اربعین بسیار چشمگیر میشود.
غفاری درباره ویژگیهای شعرهای شاعران که به نوعی رهاورد این سفر معنوی است، اظهار داشت: در بیشتر شعرهای اربعین، نگاه احساسی و عاطفی به موضوع اربعین و پیاده روی زائران حسینی است. نگاهی که درعین زیبایی، حداقلیترین برداشت از حماسه عظیم اربعین است و حیف است که مواردی همچون سلوک شخصی و جمعی افراد در طول سفر، وحدت تشیع با هر سلیقه و ملیت، از خودگذشتگی و ایثار، بخشش و.... آنطور که بایسته و شایسته است مورد توجه قرار نگیرد.
این شاعر جوان همچنین درباره زیباترین خاطرهاش از سفر اربعین گفت: این سفر سراسر زیبایی است و بی شک انتخاب یکی از آنها بسیار مشکل است اما شاید یکی از بهترین خاطرات من مربوط به اربعین سال 93 است که هنگام ورود به شهر کربلا با یک بنر مواجه شدم که یک بیت از مربع ترکیب اربعینیام روی آن نقش بسته بود و به نوعیخوشآمد به زائران ایرانی بود.
«غریب، از نفس افتاده، خسته میآیند
کبوتران حرم دسته دسته میآیند»
این شعر که به صورت کامل در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفته، در ادامه میآید:
دوباره شهر پر از شور و شوق و شیدایی است
دوباره حال همه عاشقان تماشایی است
که فصل پر زدن از انزوای تنهایی است
سفر حکایت یک اتفاق رویایی است
ببند بار سفر را که یار نزدیک است
طلوع صبح شب انتظار نزدیک است
ببین که قفل قفس را شکسته، میآیند
کبوتران حرم دسته دسته میآیند
چو موج از همه سو دلشکسته میآیند
غریب، از نفس افتاده، خسته میآیند
که باز بعد چهل شب، کنار او باشند
شبیه حضرت زینب (س) کنار او باشند
تمام پشت سر جابر ابن عبدلله
چه عاشقانه قدم میزنند در این راه
از اشتیاق حرم راه میشود کوتاه
هر آنکه خواهد از این جام عشق، بسم الله
که این پیادهروی برترین عزاداری است
قسم به نور، که این ابتدای بیداری است
دوباره حال من و شعر میشود مبهم
دلی که دست خودم نیست میشود کم کم
در آرزوی حرم غرق در غم و ماتم
اگر اجازه دهد زائرش شوم، من هم-
«غروب در نفس تنگ جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت»