عکاس جنگ تحمیلی در گفت‌وگو با خبرگزاری دفاع مقدس:

عکاسان پس از جنگ فراموش شدند/ برای ثبت اسناد دفاع مقدس شهید داده‌ایم

غلامرضا مسعودی گفت: جنگ که به پایان رسید، بعضی از مسئولین با فاصله گرفتن از آن دوران، مظلومیت رزمندگان را فراموش کردند.
کد خبر: ۲۱۳۰۹
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۵:۲۶ - 10June 2014

عکاسان پس از جنگ فراموش شدند/ برای ثبت اسناد دفاع مقدس شهید داده‌ایم

خبرگزاری دفاع مقدس: لحظهها نمیمانند، اما می توان در قاب تصاویر آنان را جاودانه کرد. دوران جنگ تحمیلی نیز پر از صحنههای نابی بود که تنها شاید یک نفر می توانست آن را ماندگار کند.

یکی از این افراد که در جاودانه ساختن تصاویر جنگ نقش موثری داشته، خود از اهالی جنوب است. غلامرضا مسعودی متولد 1345  با شروع جنگ تحمیلی و با وجود کمی سن برای اولین بار در سال 61 نه با تفنگ که با فلاش دوربین به جنگ دشمن رفت و هر تصویر او از جنگ، سندی شد بر جنایت های دشمن.

متن زیر حاصل گفتوگوی این نویسنده با خبرگزاری دفاع مقدس است:

از ورودتان به عرصه جنگ بگویید؟

سال 59 که جنگ شروع شد، به علت بمباران شدید عراق، شهرهای اهواز، خرمشهر و آبادان تخلیه شدند و ما نیز با خانواده به شیراز هجرت کردیم. سال 61 با انجام عملیات فتح المبین، به دنبال آن بیت المقدس  و... شهرها از زیر برد توپخانه بیرون آمده و همین موجب شد که مردم بار دیگر به خانههایشان بازگردند.

ورود دوباره من به اهواز همزمان با آشنایی افراد مختلفی بود که منجر شد من دوره امدادگری را در هلال احمر بگذرانم و برای اولین بار به عنوان امدادگر به جبهه بروم. پس از آن نیز سه ماه به عنوان بهیار پرواز در فرودگاه اهواز خدمت کردم. پس از پشت سر گذاشتن این دوران همزمان با تحصیل در مقطع سوم راهنمایی، در جبهه با گروهی به نام  40 شاهد آشنا شدم که مجموعه ای از عکاسان و فیلمبرداران را شامل می شد. این گروه که از جوانان شهر اهواز تشکیل می شد، کار ثبت تصاویر و لحظههای تاریخی را بر عهده داشت و در واقع اولین و آخرین گروه خبرنگاری در دوران دفاع مقدس بود  که بسیجی و به صورت خودجوش به میدان آمده بودند. پس از دوره آموزشی که در اهواز پشت سر گذاشتم، به عنوان عکاس حاضر و تا پایان جنگ نیز در جبهه ماندگار شدم.

از امکانات موجود در آن زمان بگویید؟

ابتدا دوربینهای 14/8 کانون بود که حدود 2 دقیقه و 40 ثانیه فیلم برداری می کرد. فیلمبردار مجبور بود که پس از اتمام زمان آن، فیلم جدیدی جایگزین آن کند که علاوه بر زمانبر بودن، نیاز به کوله ای بزرگ داشت که حمل و نقل ان کمی دشوار بود. پس از ان دوربین های 14/10 آمد که مدت فیلمبرداری ان کمی بیشتر بود.

 از چه زمانی نیاز به ثبت وقایع به صورت عکس احساس شد؟

کم کم گروه به این نتیجه رسید که تنها فیلم پاسخ گو نیست. از طرفی فیلم های ضبط شده باید پس از تحویل به کشور آلمان رفته و پس از تهیه کپی به ایران برمی گشت، که این هزینه های زیادی را در پی داشت. همان اوئل بود که به من دوربین عکاسی تحویل داده شد و من به عنوان عکاس برای اولین بار برای ثبت وقایع عملیات میمک اعزام شدم. پس از آن نیز در عملیات خای کربلای 1 ،2 ،4 ،5، والفجر8، عملیات برون مرزی رمضان، نصر 5 و... عکاسی کردم.

آیا از آن دوران عکسهایی هم دارید؟

پس از جنگ، فراموشی به سراغ همه ما آمد. شاید عکس و عکاس دوران دفاع مقدس نیز در این بین فراموش و نادیده گرفته شدند. بیش از صدها فریم از دوران دفاع مقدس عکس باقی مانده است که تنها 40 فریم از آن استفاده شده است و تنها چند کتاب در خصوص، فتح خرمشهر، زن در دفاع مقدس و... به چاپ رسیده است.
 

شما علت را در چه می بینید؟

روزمرگی. تنها علت را باید در روزمرگی بعضی از مسئولین دید که با گذشت زمان مظلومیت رزمندگان را از یاد بردهاند. تا جایی که من میدانم ما 9 هزار دقیقه فیلم سوپر 8 از دوران جنگ داریم که صحنههایی ناب را از آن دوران به تصویر می کشند. اگر جنگ پیروزی و موفقیت را به همراه داشت، قطعاً در کنار آن شکست و عقب نشینی نیز داشته است. شما ببینید در دنیا پس از جنگهایی که اتفاق می افتد، سناریوها و کتابهای خوبی نوشته و فیلمهای جاودانه ساخته می شود. اما شما خود قضاوت کنید که پس از جنگ چه گذشت.

پس از جنگ این فرمها در کجا نگهداری می شد؟

بسیاری از فرمها نه کپی شده، نه چاپ و نه کاری بر روی آنها انجام شده است. برای تهیه تک تک این اسناد، ما شهید داده ایم. از گروه چهل شاهد 13 شهید و دو مفقود الاثر داشتیم. ما امیر اقبالمنش را در فاو جا گذاشتیم و امروز تمام عکاسان را فراموش کردیم.

انجمن عکاسان دفاع مقدس در نشر این عکسها چقدر موثر است؟

انجمن عکاسان دفاع مقدس، توسط شهید جان بزرگی راه افتاد و امروز بودجه خاصی ندارد. این انجمن با وجود امکانات کمی که در اختیار دارد مگر چقدر می تواند، در این زمینه کار کند. این در حالی است که تعداد زیادی از عکسها در قرارگاهها، پادگانهای نظامی و حتی منازل عکاسها از بین رفتند.

در بین عکس هایی که از آن دوران گرفتید، به کدام یک بیشتر علاقه دارید؟

همهی عکسهای آن دوران پس از گذشت 30 سال خاطرهانگیز است. باید توجه داشت که صحنهها در جنگ تنها یک بار اتفاق می افتند و شاید شما به عنوان عکاس تنها شکارچی ان لحظه باشید. اما در این بین ثبت کشتار حلبچه، از بزرگترین افتخارات دوران عکاسی من در جنگ تحمیلی است.

از سرنوشت عکسهایتان اطلاع دارید؟

عکس های که امروزه از جنگ در تبلیغات، سایت های خبری و... دیده می شود به نوعی تکراری شده اند و تقریباً می توان گفت تنها روایت گر یک صحنه از جنگ هستند، این در حالی است که جنگ صحنه های ناب بی شماری را داشت. من می خواهم این سوال را از شما کنم که آیا ما پس از جنگ نشان دادیم که چگونه فرزندانمان به شهادت رسیدند؟ آیا تصاویری از مظلومیت رزمندگان را نشان دادیم؟ تنها چیزی که نشان دادیم، شلیک کاتیوشا، گرفتن اسکله الامیه، تسخیر فاو و ... بوده است.

سرانجام گروه 40 شاهد چه شد؟

موضوع پایان نامه کارشناسی ارشد من در خصوص گروه 40 شاهد است که قرار است به زودی از سوی بنیاد حفظ و نشر ارزشهای دفاع مقدس روانه بازار کتاب شود.

این گروه با احساس مسئولیت کار خود را آغاز و به سرانجام رساند. هسته اولیه این گروه  40 نفر از دبیرستان شاهد، مسجد اهواز، مسجد جزائری، مسجد شفیعی و... بود که پس ازآموزشی کلاسیک  و ساده وارد میدان نبرد شد. ما اسلحهها را زمین گذاشتیم و با دوربین خود به ثبت وقایع پرداختیم.

این گروه تا سال 69 وجود خارجی داشت. آخرین عملیاتی که این گروه در آن شرکت داشت عملیات مرصاد بود و آخرین فریمهای عکس در عملیات ها در آنجا گرفته شد. پس از پذیرش قطعنامه بود که ستاد تبلیغات جنگ منحل وامور هنری ارشاد تاسیس شد و هر کدام از افراد گروه به زندگی های خود برگشتند. اما تنها چیزی که در این بین از آن سالها ذهن مرا به خود مشغول ساخته است، هدف ما ازگرفتن عکس از آن دوران چه بود؟ هدف این بود که به طور نامناسبی در آرشیو نگهداری و بایگانی شوند؟ کسان زیادی برای ثبت این اسناد تلاش کردند و امروز فراموش شدند.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار