یادداشت/

سناریوی مشترک هالیوود و کاخ سفید برای کشورهای مسلمان

رسول حسنی
کد خبر: ۲۱۴۲۵۹
تاریخ انتشار: ۰۲ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۴ - 22November 2016

گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی؛ صنعت قهرمان سازی آمریکا در ادامه تهییج افکار عمومی برای همسو کردن با اهداف خود قدم‌های موثری برداشته است. نظام فرهنگی آمریکا هر چند ناسالم است، اما از قدرت تخدیرگر بالایی برخوردار است.

قهرمانهای بدون خانواده

آمریکا به اتکای متخصصان طراز اول خود در کنار آثار سینمایی و انیمیشن و بازی سازی چند سالی است که سریال‌سازی را تبدیل به صنعتی پول ساز کرده که علاوه بر ارزآوری و سود سرشار آن که از توزیع در جوامع آسیایی و آفریقایی عایدش می‌شود، اقدام به تغییر سلایق مخاطب کرده است.‌

هالیوود نظام فرهنگی پیچیده‌ای دارد و این پیچیدگی در جهت اهداف کوچک و بزرگ کاخ سفید است، تا به مدد آن افکار عمومی را با سیاست‌های خود همسو کند.

سریال‌های هالیوودی با داستان‌های لابیرنتی، تعداد قسمت‌های بالا و فصول مختلفش ساعات زیادی از وقت مخاطب را می‌گیرد. حتی اگر مخاطب جوان شرقی در مقابل پیام‌های ویرانگر این سریال‌ها سرسختی نشان بدهد مهم‌ترین سرمایه خود را که اوقات طلایی اوست از دست داده است.

در مقابل صنعت سریال‌سازی آمریکا چیزی را از دست نداده است یا ذهن مخاطب شرقی بخصوص مسلمان را آماده برای پذیرش آرا و نظرات خود کرده تا از آنها در جهت اهداف خویش استفاده کند یا اگر به این هدف نرسد، جوانان را از فکر کردن به مسایلی که ممکن است منافع آمریکا را به خطر بیندازد، غافل می‌کند. در هر دو صورت تولیدکنندگان این سریال‌ها هم به هدف اولیه خویش؛ استثمار ذهن مخاطب و هدف ثانویه خود، یعنی فروش کالا نیز دست پیدا کرده‌اند.

این سریال‌ها برخلاف فیلم‌های سینمایی داستان‌های مشخص و سرراستی ندارند؛ حتی فاقد شخصیت تعریف شده دراماتیک نیز هستند. درست در جایی که باید داستان فیلم به انجام برسد داستان تازه‌ای شکل می‌گیرد و یا حتی در فصل بعدی فیلم به چند سال عقب برمی گردد. این نوع تازه روایتگری نیست، بلکه فریبی است برای فروش و جذب مخاطب بیشتر.

ظاهر این آثار با وام گرفتن از فرم روایی هزار و یک شب می خواهد داستانش را تعریف کند؛ در حالی که شهرزاد قصه‌گو هر شب داستان تازه‌ای برای همسرش تعریف می کرد و حلقه پیوند داستان‌ها تنها بهانه‌ای است برای منتظر نگه داشتن شاه تا بی‌خوابی او را درمان کند، اما سریال‌های هالیوودی درمان نمی‌کند؛ بلکه ایجاد درد می‌کند. زبان بیانی سریال‌های هالیوودی همان داستان‌ها را بدون دلیل ادامه می‌دهد، بدون آنکه منطق روایی داشته باشد. بر خلاف شهرزاد که داستان هایش درمان‌گر بود، سریال‌های هالیوودی درمانگر نبوده و اتفاقا قصد دارد تا مخاطب را با جادوی تصاویر متحیر کننده‌اش هیپنوتیزم کند تا اهدافی را که در نظر دارد توسط شهروند کشور مقصد عملی شود.

فرمول اغلب این سریال‌ها یکی است؛ قهرمانی که یا تنها است و یا تنها می‌شود و باید به تنهایی معماهای زیادی را حل کند و با حل هر معما معماهای بیشتری شکل می‌گیرد. قهرمان در این سریال‌ها خانواده ندارد و اگر داشته باشند اهرمی است برای فشار روحی بیشتر، عصبیت بی اندازه و خشونت ناشی از آن، بی اخلاقی و پای بند نبودن به حدود قوانین از ویژگی های شخصیت اصلی این آثار است. شخصیت فیلم برای رسیدن به هدفش خود را مجاز به انجام هر کاری می‌داند. حتی اگر قتل فرد بی‌گناهی باشد. در واقع سازندگان اثر این تفکر را به بیننده القا می‌کنند که برای رسیدن به هدف از هر وسیله‌ای می‌توان استفاده کرد.

زن همچنان به کالایی مثل ماشین لوکس یا یک شیئ ارزشمند و زیبا تصویر می‌شود، نه شخصیتی با ابعاد زمینی و ملموس. شخصیت اصلی فیلم برای تصاحب او به هر دری می‌زند تا آتش شهوت خود را سرد کند. نوع پوشش زن ارتباطی به جایگاه اجتماعی یا نوع نقشی که ایفا می کند، ندارد. لباسی که کارگردان به تن او می کند، برای تخدیر بیننده است.

شخصیت اصلی سریال زن را برای تشکیل خانواده نمی‌خواهد، چرا که این سریال‌ها به قصد زیر سوال بردن خانواده ساخته می‌شوند. حتی اگر ازدواجی رخ دهد زن یا مرد مانع رشد دیگری است. در واقع مشکلاتی که بر سر راه قهرمان بوجود می‌آید به خاطر همسر اوست. شخصیت وقتی اولین مشکلش حل می‌شود که همسرش را ترک کرده و اولین اتباط آزادش را تجربه کند.

فرزندآوری در این سریال‌ها برای تحکیم خانواده محکوم است و داشتن فرزند مثل داشتن همسر مانعی است که نباید سر راه قهرمان قرار بگیرد. اگر فرزندی هم متولد شود، زن به تنهایی باید او را بزرگ کند و این بزرگ کردن تاوان گناه مادر شدن اوست. مثل همان پرومته‌ در زنجیری که به خاطر دادن آتش به آدم منفور خدایان دیگر شد. اگر در آنجا ما با پرومته همدردی می‌کنیم، در اینجا زنی را که دوست دارد، مادر بودن را به شکل اخلاقی آن تجربه کند، طرد می‌کنیم.

در مقابل اگر زنی به شکل نامتعارف از آن قهرمان صاحب فرزندی شود، تحسینش می‌کنیم؛ در واقع روند سریال ما را به این سمت می‌کشاند که چنین زنی را تحسین کنیم. سریال سازی هالیوود مهم‌ترین هدفش ویرانی خانواده است و برای رسیدن به آن هر کاری می‌کند. سرمایه گذاری هنگفت روی این موضوع که حرمت خانواده در جوامع شرقی و مسلمان شکسته شود، یعنی برداشتن مانع. این مانع برای دشمنان آنقدر مهم و بزرگ هست که مدیران سیاسی آمریکا با افزایش بودجه در این بخش موافق باشند.

در نظام مدیریتی آمریکا بخش سیاسی و فرهنگی منطبق با هم عمل کرده و در عرض هم پیش می‌روند، هر چند که در ظاهر چنین به نظر می‌رسد فیلمسازان هالیوود نظام سیاسی را قبول ندارند و حتی شخص رییس جمهوری را هم مورد اهانت قرار می‌دهند، اما در واقع چنین نیست و نظام فرهنگی آمریکا در حد ابزاری است، تا به مدیران سیاسی به اتکای آن فرهنگ کشورهای دیگر را مورد تهاجم قرار دهند. ساده‎‌تر اینکه هالیوود و کاخ سفید دو روی یک سکه‌اند و هر کدام از آنها یکی دیگر را تقویت می‌کند تا جایی که می‌توان مدعی شد لشکر هالیوود پیش قراولان کاخ سفیدند.

هر چند این سیاست در ایران به مدد پشتوانه‌هایی مثل انقلاب و دفاع مقدس و رهبری مراجع دینی موفق نبوده، اما باید دید مدیران فرهنگی ما چقدر خود را ملزم می‌دانند، در همان جهتی حرکت کنند که شخص مقام معظم رهبری حرکت می‌کند؟

انتهای پیام/ ۱۶۱

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار