به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، حماسه ناوچه پيكان در هفتم آذر سال 1359 يكي از برگهاي زرين تاريخ دفاع مقدس است. در اين روز تاريخي كه نيروي دريایي ارتش بعث ضربات مهلك و جبرانناپذيري ميخورد يك جوان 30 ساله در كنار ساير نيروها نقشي اساسي ايفا ميكند. شهيد همتي در جريان عمليات مرواريد فرماندهي ناوچه پيكان را برعهده داشت و با رشادت و شجاعتش در كنار ديگر همرزمان، اسكلههاي نفتي البكر و الاميه را به آتش كشيد و جريان صادرات نفت عراق از طريق خليج فارس و درياي عمان را قطع كرد.
محمدابراهيم پس از اخذ مدرك ديپلم از دبيرستان رودكي با وجود قبولي در رشته مهندسي دانشگاه تهران، به دليل علاقه فراواني كه به دريا داشت، استخدام در نيروي دريايي ارتش را برگزيد. بعد از مدتي براي طي دورههاي ناوبري و فرماندهي كشتي به آلمان اعزام شد و در بين دانشجويان 70 كشور جهان رتبه نخست را به خود اختصاص داد. محمداسماعيل همتي برادر شهيد درباره سفر برادرش به آلمان ميگويد:«من مدتي در كشور آلمان بودم كه اين موضوع همزمان شد با آمدن محمدابراهيم به آلمان و در آنجا ميديدم كه با چه شور و علاقهاي تحصيلش را ادامه ميداد. او علاقه بسيار شديدي به ايران داشت و در طول سالهايي كه در خارج بود مدام از ايران حرف ميزد و به فكر پدر و مادر بود.»
همتي در ادامه، براي تكميل مهارتها و تخصصهاي دريانوردي، به كشورهاي سوئد و فرانسه اعزام شد و تا سال 1357 در آن جا تحصيل كرد. پس از اتمام دورههاي تخصصي ناوبري و فرماندهي كشتي كه در آلمان به سر آمد، به ايران بازگشت و در منطقه دوم دريايي بوشهر مشغول به خدمت شد.
پدر شهيد در خاطرهاي بيقراريهاي پسرش براي رفتن به بوشهر را اينگونه توصيف ميكند: «بيش از دو سال از آمدنش به ايران ميگذشت و او در بوشهر و روي ناوچه پيكان خدمت ميكرد كه جنگ آغاز شد. روز 31 شهريور سال 1359 كه حمله نيروهاي عراقي به كشور آغاز شد محمدابراهيم در مرخصي به سر ميبرد و تهران بود. بعد از ظهر كه به فرودگاه مهرآباد حمله شد و يورش نيروهاي عراقي از طريق راديو و تلويزيون اعلام شد، بلافاصله براي تهيه بليت هواپيما از خانه بيرون رفت، اما چند ساعت بعد با ناراحتي به خانه برگشت و گفت به علت حمله به فرودگاهها تمام پروازها لغو شده و هيچگونه پروازي صورت نميگيرد. آرام و قرار نداشت و اصرار داشت كه شبانه به سوي بوشهر حركت كند، چراكه ميگفت در بوشهر به كمك او نياز دارند. بلافاصله همان شب لباسهايش را جمع كرد و با اتوبوس به شيراز رفت و از آنجا با سواري خود را به بوشهر رساند.»
شهيد همتي بعد از چندين عمليات موفق از جمله عمليات اشكان و شهيد صفري، در هفتم آذر 1359 به طور داوطلبانه در عمليات مرواريد شركت كرد. مجتبي مسيحي همرزم شهيد درباره روز عمليات ميگويد:«او فرماندهي لايق و جسور بود و در همان ماههاي ابتدايي جنگ حجم بسيار بالايي از مأموريتهاي دريايي را به وسيله ناوچه پيكان به انجام ميرساند. اخلاق خيلي خوبي داشت و با پرسنل در مواقع ضروري مشورت ميكرد.
يادم ميآيد عمليات مرواريد به پايان رسيده بود و ما از اسكلههاي البكر و الاميه عراق دور ميشديم كه شهيد همتي مرا صدا زد تا روي عرشه بروم. 48 ساعت از آغاز عمليات گذشته بود و من چون افسر مخابرات و مسئول رادار ناوچه بودم در طول اين 48 ساعت استراحت نكرده بودم. از من تشكر كرد و با دست روي شانهام زد و بيشترين علت موفقيت ناوچه و عمليات را به من نسبت داد. در اين حين ناگهان صداي فرياد بچههاي ناوچه بلند شد كه موشك به سمت ما ميآيد، انتظار حمله را نداشتيم. شهيد حفيظي كه معاون شهيد همتي بود به سمت سكان دويد و آن را به طور كامل به سمت چپ تكان داد اما متأسفانه موشك به قسمت انتهايي ناوچه اصابت كرد و من به داخل آب پرتاب شدم. زماني كه به خود آمدم ناوچه در حال غرق شدن بود و هواپيماهاي دشمن با شليك خود به سمت ناوچه آن را مورد اصابت قرار داده بودند.
شهيد همتي را در آخرين لحظات روي ناوچه كه در حال غرق شدن بود ديدم اما هيچوقت پيكر محمدابراهيم پيدا نشد و همانند پيكان در قعر آبهاي خليج هميشه فارس، مأوا گرفت.»
منبع: روزنامه جوان