صلح امام حسن (ع) ضامن بقای امامت بود

سقوط پادشاهی بنی‌امیه به واسطه قیام عاشورا و حیات امامت، از دستاوردهای صلح امام حسن (ع) بود.
کد خبر: ۲۱۵۱۲۱
تاریخ انتشار: ۰۷ آذر ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۸ - 27November 2016
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، بعد از شهادت امام علی (ع) در سال 40 هجری و بیعت مسلمانان با امام حسن (ع) در کوفه، معاویه همچنان به دشمنی خود، در شام ادامه می‌داد. او که توانسته بود با استفاده از جهل مردم کوفه و نیرنگ‌های عمروعاص جنگ صفین را به حکمیت بکشاند، خود را خلیفه می‌دانست و برای اجرایی شدن آن دست به هر اقدامی می‌زد.

معاویه که همزمان با امام علی (ع) مورد سوءقصد برک بن عبدالله، یکی از خوارج واقع شده و جان سالم به در برده بود، رقیبی برای خود نمی‌دید. با وجودی که شهادت امام علی (ع) می‌توانست ضربه‌ای بیدارکننده برای اهل کوفه باشد، با این حال معاویه همچنان از غفلت کوفیان به نفع خود بهره برد.

اگر در کنار امام علی (ع) نخبگانی چون مالک اشتر، ابوذر غفاری، عمار یاسر و محمد بن ابوبکر بودند، امام حسن (ع) از داشتن چنین یاران شاخصی محروم بود. ایشان جز برادران و تعدادی معدود از اصحاب، کسی را نداشتند تا کار معاویه را یکسره کنند. هرچند به فرمان امام حسن (ع) سپاهیانی در نخیله جمع شده بودند، اما شکاف میان یاران امام و تهدید و تطمیع آنها از سوی معاویه، لشکر امام مجتبی (ع) را متزلزل ساخت. با خریدن سران سپاه امام حسن (ع) از سوی معاویه، عملا امام حسن (ع) در موضعی قرار گرفت که چاره‌ای جز صلح نداشت.

این صلح بر خلاف آنچه یاران امام حسن (ع) تصور می‌کردند، همان چیزی بود که باعث سقوط بنی‌امیه شد. قطعا اگر این صلح نبود، قیام عاشورا شکل نمی‌گرفت. با وجودی که معاویه امام (ع) را در موضعی قرار داد تا به صلح تن بدهد، در عین حال خواهان جنگ بود، تا امام (ع) و یاران اندکش را از میان برداشته و به این طریق حکومت پادشاهی بنی‌امیه را برای همیشه تثبیت کند.

از همین جهت بود که بعد از انعقاد صلح، مفاد آن را زیر پا گذاشت و برای خلافت یزید بیعت گرفت. معاویه مطمئن بود که اگر در زمان حیاتش ولایتعهدی یزید را مطرح نکند، بعد از مرگش هیچ‌کس به خلافت او تن نخواهد داد. زیرا بنا به متن صلح‌نامه، معاویه حق ندارد برای خود جانشینی تعیین کند. مرگ معاویه و نشستن یزید بر تخت خلافتی که غصب شده بود، مردم کوفه را واداشت، تا از امام حسین (ع) دعوت کنند که به کوفه بیاید.

معاویه برای محقق شدن آروزی سیادت بنی‌امیه بر مسلمانان، مردم شام را همراه خود داشت، که در هر شرایطی از عهد خود برنمی‌گشتند، اما مردم کوفه با آنکه با سه امام معصوم عهد بسته بودند و نتایج تلخ عهدشکنی خود را دیده بودند، همچنان در وقت ضرورت میدان را خالی می‌کردند. اهل کوفه با آنکه بدعت‌های معاویه را می‌دیدند، جاهلانه سکوت می‌کردند. اما سکوت و صلح امام حسن (ع) را نشانه کفر و خروج امام (ع) از دین می‌دانستند.

هنوز چند ماهی از شهادت امام علی (ع) نگذشته بود که به جان امام حسن (ع) سوءقصد شد و ران پای ایشان با خنجر یکی از خوارج زخم عمیقی برداشت؛ آن‌طور که تا استخوان شکافته شد. این غربت و تنهایی امام حسن (ع) نتیجه بغض و کینه‌ای بود که بنی‌امیه از امام علی (ع) داشتند. بعد از واقعه کربلا وقتی سر مطهر امام حسین (ع) را مقابل یزید گذاشتند، وی درحالی‌که به لب و دندان امام (ع) ضربه می‌زد، می‌گفت؛ من انتقام بدر و خیبر را گرفتم.

همچنان که دلیل اصلی قیام امام حسین (ع) احیای دین بود، هدف اصلی امام حسن (ع) نیز حفظ دین بود. برای همین است که پیامبر (ص) در حدیثی شریف فرمودند: «حسن و حسین (ع) امامند؛ چه صلح کنند، چه قیام کنند». با توجه به این حدیث، صلح امام حسن (ع) و قیام امام حسین (ع) از دیدگاه پیامبر (ص) تفاوتی ندارد. هر دو مبارزه و تلاش برای تحقق دین خداست و تنها شکل آن فرق می‌کند.

یکی دیگر از مفاد صلح‌نامه این بود که معاویه به هیچ وجه نباید علیه امام حسن و امام حسین (ع) دسیسه کند؛ اما معاویه به این بند عهدنامه نیز عمل نکرد و از هر فرصتی برای ضربه زدن به امام حسن (ع) استفاده می‌کرد. امام حسن (ع) برای در امان ماندن از سوء قصد یاران معاویه زیر لباس زره می‌پوشید. روزی هنگام اقامه نماز در مسجد به سمت آن حضرت تیری پرتاب شد که به دلیل پوشیدن زره اتفاقی برای آن حضرت نیفتاد.

معاویه نه‌فقط قصد از میان بردن امام حسن (ع) را داشت، بلکه از جنگ روانی علیه ایشان هم غافل نبود. معاویه بارها در حضور امام حسن (ع) به ساحت ایشان و امام علی (ع) توهین می‌‎کرد. سکوت امام حسن (ع) و مدارای ایشان با دشمنان، معاویه را بیشتر در موضع ضعف قرار می‌داد.

معاویه بهتر می‌دید که در همان زمانی که یاران امام حسن، ایشان را تنها گذاشته بودند، به جنگ تن می‌داد، تا با کشتن او و برادرانش برای همیشه بنی‌هاشم را از سر راه بردارد. امام حسن (ع) با این صلح حماسی نه‌فقط زمینه‌ساز سقوط بنی‌امیه به واسطه قیام برادرش شد، بلکه تضمینی برای تداوم شجره طیبه پیامبر (ص) و صیانت سلسله امامت شد. برای شناخت فلسفه قیام امام حسین (ع) باید صلح امام حسن (ع) را مطالعه و درک کرد.

برای درک بهتر آنچه امام حسن (ع) را وادار به صلح کرد، خواندن و تعمق در خطبه ایشان هنگام امضای صلح‌نامه ضروری است.

«به خدا شک و تردید ما را از جهاد با اهل شام بازنداشته و از دشمنى آنان هم پشيمان نیستیم. ما با اهل شام با تندرستى و سلامت نفس و بردبارى نبرد مى‌كرديم (اما) بعد از آن، سلامت (لشکر) با عداوت و شكيبائى اش با جزع و ملال مخلوط شد. شما هنگامى كه سوى صفين لشكر كشيديد.

دين شما بر دنيایتان مقدم بود؛ ولى (اکنون) دنياى شما بر دين‌تان مقدم شده اكنون شما در حالى هستيد كه از دو کُشته متاثرید. یکی صفین که بر کشته‌شدگانش زاری می‌کنید و دیگری نهروان که به خاطر کشته‌شدگانش کمر به انتقام بسته بودید.

مویه‌کنندگان صفین منتقم شدند و منتقمان نهروان سست! معاويه‌ ما را به كارى دعوت كرده كه در آن كار عزت و سرافرازى نخواهد بود، دور از انصاف است. اگر شما خواهان مرگ (جهاد) باشيد ما پيشنهاد و دعوت او را نمی پذیریم و او را نزد خداوند با شمشير محاكمه خواهيم كرد و اگر دنیا را بخواهيد ما پيشنهاد او را قبول خواهیم کرد.»

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها